۱۳۹۶ دی ۲۳, شنبه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (۱۶) دکتر محمد قراگوزلو


شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند


و


یک نکته پیرامون شعارهای ارتجاعی




محمد قراگوزلو





منبع:


سیات اخبار روز
 




ویرایش و تحلیل


از



یدالله سلطان پور


 
 
اول. 
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!

منظور مؤلف از «اول»،
احتمالا بخش اول مقاله است.
سؤال این است
که
چرا
نمایندگان شاملوئیسم و شاملوچیسم،
درست حرف نمی زنند؟
چرا دکتر دیار عه «هورا» و عا «شورا»،
از
نوشتن فصل اول و یا بخش اول،
ابا دارد؟
۱
اول. 
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!
این نحوه نگارش،
فرمی
 از
 فرمالیسم
 است.
فرمی
 از
 فرمالیسم محض 
 (هگل) 
است.
فرمی بی محتوا و مطلقا توخالی است.
ما
با
این فرم از فرمالیسم
در
 خزعبلات جلال آل احمد
آشنا می شویم.
جلال آل احمد
آخوند زاده تا مغز استخوان مرتجعی بوده است.
همه هم و غم این لاشخور
مقاومت به هر قیمت در مقابل مدرنیته و دفاع با چنگ و دندان از سنت فئودالی بوده است.

او
اصلا
اندیشه و ایده به درد بخوری
برای برای تبلیغ نداشته است.
 به همین دلیل 
او
جای خالی اندیشه و ایده 
را
با
عناصر فرمال بی محتوا پر کرده است.
همین
روند و روال عوامفریبی 
با
توسل به فرمالیسم محض
را
دکتر علی شریعتی شیاد
ادامه داده است:
مثال:
دکتر شریعتی 
به
 ایدئالیزه کردن فاطمه دختر رسول اکرم
کمر برمی بندد.
اما
فاطمه 
بر عکس پدرش 
شق القمر که نکرده تا به عرش اعلی برده شود.
به همین دلیل
فرمالیسم محض
به خدمت گرفته می شود:
چه می توانم بگویم؟
از 
فاطمه 
بگویم؟
از 
زهرا 
بگویم؟
از
 نور دیده رسول خدا
بگویم؟
از 
همسر امیرالمؤمنین 
بگویم؟
از
مادر حسن 
بگویم؟
از
مادر حسین 
بگویم؟
از
مادر زینب 
بگویم؟
از
مادر بزرگ زین العابدین 
بگویم؟
و
الی آخر.
(نقل به مضمون)
۲

اول. 
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!
در
  شاملوئیسم و شاملوچیسم
هم
همین فرمالیسم محض
جالی خالی خرد و اندیشه
را
پر می کند.
ضمنا
این تشبثات
به 
عنوان نوآوری عنقلابی (مدرنیزاسیون) جا زده می شود.
آنسان
که
لاشخوری در فرنگ
می گوید:
احمد شاملو
شاعری است
که
مخاطب ندارد.
پزشک خصوصی بی خبر از خدا و خرمای احمد شاملو
هم
جفنگ فرنگ 
را
ازبر می کند و تحویل شرف کیهان می دهد
تا
کیف خر کند.
لاشخور فرنگ
نمی داند
که
احمد شاملو
 به لحاظ مخاطب
کم ترین کم و کسری ندارد.

بخش اعظم روشنفکران طویله جماران
خیال می کنند
که
شعر
یعنی 
جفنگ خالی از خرد و اندیشه و ضد خرد و اندیشه
۳
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!
این
عنوان بخش اول این مقاله مؤلف است.
باید در روند تحلیل این مقاله،
منظور مؤلف
را
از
این
عنوان
کشف کنیم.
۴
مستقل و مستغنی از هرگونه آمار تفصیلی
 آن چه در خیابان ها می گذرد 
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است 
که
 از 
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت 
به ستوه آمده اند 
و 
نگفته
 پیدا ست 
که 
اکثریت مطلق آنان 
را 
ارتش ذخیره ی بیکاران، کارگران اخراجی و بیکار شده (تعدیل شده!!) 
و 
گرسنه گان (گرسنگان) شهری تشکیل می دهند.
مؤلف
در
این 
جمله
از
دو مفهوم مستقل و مستغنی بهره برگرفته است.
منظور او این است که بی اعتنا به دلایل آماری و بی نیاز از ارائه دلایل آماری،
می توان گفت
که
مردم فرودست
به پا خاسته اند.
منظور 
از 
مفهم مدرن «مردم فرودست»
 چیست؟
۵
مستقل و مستغنی از هرگونه آمار تفصیلی
 آن چه در خیابان ها می گذرد 
به تمامی 
خیزش مردم فرودستی است
 
این مفهوم مدرن که ورد زبان هر ننه قمری است،
احتمالا 
همزاد جمهوری جماران است.
شاید
ترجمه مفهوم فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی «مستضعفین» 
به
زبان فارسی 
باشد.
می توان گفت
که
دوئالیسم مستکبرین و مستضعفین
به صورت دوئالیسم فرادستان و فرودستان بسط و تعمیم یافته است.
فرودست 
در
فرهنگ واژگان فارسی
به 
معنی زیردست، زبون و پست 
آمده است.
مستقل و مستغنی از فانتزی
می توان گفت
که
مؤلف
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
را
به صورت دیالک تیک و یا دوئالیسم فرودستان و فرادستان بسط و تعمیم داده است.
این
اما
به چه معنی است؟
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر