تحلیلی از
ربابه نون
ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺭﺍﻫﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟
گفت:
ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• معنی تحت اللفظی:
• طریق و ترفند اهلی کردن این و آن، صبر و سکوت و نگاه هر از گاهی است.
• چون زبان (سخن صوتی و کتبی) سرچشمه سوء تفاهم است.
• خواننده و شنونده این قصه، بی آنکه ملتفت شود، کپسول های شیرین تر از انگبین علامه امپریالیسم را که حاوی زهر ایده ئولوژیکی مهلک اند، یکی پس از دیگری می بلعد و بطرز بی برگشتی مسموم می شود.
• سؤال ناقابل این است که زبان چیست و چرا و به چه دلیل زبان سرچشمه سوء تفاهم است و نه نگاه هر از گاهی توأم با صبر و سکوت؟
ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• زبان عبارت است از سیستم علائم لفظی بالنده که ازحوایج حیات اجتماعی و کردوکار تولیدی انسان ها نشئت می گیرد.
• زبان به تشکیل افکار در روند شناخت واقعیت عینی توسط انسان ها کمک می کند.
• زبان مبادله فکری و تجربی و عاطفی میان انسان ها را و ثبت و حفظ دانش حاصله را امکان پذیر می سازد.
2
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• منبع سوء تفاهم قلمداد کردن زبان، خواننده و شنونده این زباله امپریالیستی را ـ قبل از همه ـ از تسلیحات تفکر بیزار، بری، دور و محروم می سازد.
• چرا و به چه دلیل؟
3
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• برای اینکه میان تفکر و تکلم رابطه دیالک تیکی ناگسستنی برقرار است.
• حذف تکلم (زبان، سخن صوتی و سخن کتبی) خواه و نا خواه به حذف تفکر منجر می شود.
• چرا و چگونه؟
4
• آدمیان با تجربه زنده زندگی، مثلا با تجربه دهها باره آتش اجاق، به این اندیشه دست می یابند که آتش اجاق سوزاننده است و یا آتش اجاق را می توان با توسل به آب خاموش ساخت.
• این اندیشه (به مثابه فرمی از شعور) در فرم جمله (به مثابه جامه مادی شعور، به مثابه تکلم و یا زبان) تشکیل می شود و تبیین می یابد.
• اگر آدمیان را از زبان (تکلم) بیزار، بری، دور، منع و محروم کنی، عملا آنها را از تفکر و مبادله فکری و تجربی، بیزار، بری، دور، منع و محروم کرده ای.
5
• تفکر و تکلم اما از مشخصات اصلی آدمیان است.
• نخستین مشخصه آدمی، نطق و یا زبان بوده است.
• به همین دلیل، آدمی را حیوان ناطق نامیده اند.
• حتی در زبان خود طبقه حاکمه، در زبان طبقه حاکمه برده دار، برده به عنوان ابزار سحنگو (ارسطو) از دیگر ابزارهای طبیعی (گاو و خر و استر و شتر و چماق و چوب و رود و قایق و غیره) متمایز گشته است.
6
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• سؤال دوم این است که مگر همین قصه شازده کوچولو، فرمی از تبیین اندیشه نیست؟
• مگر نباید بنا بر منطق شیاد امپریالیسم، سرچشمه ی سوء تفاهم باشد.
• مگر زباله های شوپنهاور و نیچه و هایدگر و جلال آل احمد و احمد شاملو و غیره، فرمی از تبیین اندیشه نیستند.
• مگر به زبان و تکلم و تبیین مربوط نمی شوند؟
• اگر واقعا زبان سرچشمه سوء تفاهم است، چرا اجامر سکوت نمی کنند تا از اشاعه سوء تفاهم پرهیز کنند؟
7
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• خود این مسئله دال بر پیوند دیالک تیکی تفکر و تکلم، اندیشه و زبان است.
• ارتجاع امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی برای اشاعه افکار طبقاتی خود، برای استحمار همگانی و جهانی، از زبان در فرم های متنوع و مدرن آن بیشترین بهره را برمی دارند.
• «زبان» ـ چه بسا ـ در انحصار مطلق آنها ست.
• همه عرصه های تنگ و گشاد مربوط به زبان، از رادیو تا تلویزیون، از روزنامه تا مجله، از کاست تا سی دی، از کتاب تا رساله، از مدرسه تا منبر، از حوزه تا مجلس، از رسانه های تمام ارضی بی بی سی تا سی عن عن، از صدای آلمان تا صدای اجامر ایران در انحصار بلامنازع طبقه حاکمه است.
• این چه تزویر و ریائی است، سنت اگزوپری که به نهی از زبان برخاسته ای؟
8
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• واقعیت این است که طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی در بحران فراگیر (همه جانبه) بسر می برد.
• این بحران فقط اقتصادی، سیاسی، نظامی و ئوکولوژیکی (محیط زیستی) نیست.
• این بحران ضمنا ایده ئولوژیکی، فکری، فرهنگی، تئوریکی، استه تیکی و اتیکی (اخلاقی) است.
• زبان در قاموس طبقه حاکمه واقعا هم چیز مزاحم و منفوری است.
• اگر به محافل متعلق به طبقه حاکمه ـ چه طبقه حاکمه تشکیل دهنده هیئت حاکمه و چه طبقه حاکمه فعال در اوپوزیسیون ـ نظر کنیم، اگر پای منبر آخوند های بی عمامه و با عمامه امپریالیسم و فئودالیسم ـ فوندامنتالیسم بنشینیم، به این حقیقت امر پی می بریم.
9
• به عنوان مثال، کسی نمی تواند با توسل به زبان (با استفاده از تسلیحات مفهومی، مقوله ای، قانونی ـ فلسفی و حتی با توسل به مفاهیم جامعه شناسی و یا روانشناسی) با اجامر سلطنت طلبیسم و یا سر تنت طلبیسم هماندیشی حاصلخیز داشته باشد.
• این زباله ها زبان نفهم تشریف دارند.
• این زباله های آدم نما واژه ندارند.
• لال های متکلم اند.
• واژه های این اجامر نه واژه به معنی حقیقی کلمه، بلکه واژه نما هستند.
• جفنگواژه اند.
• جملات این اجامر، نه جملات حاوی اندیشه، بلکه جفنگجمله اند.
• جملات خالی از اندیشه اند.
• هارت و پورت توخالی اند.
• جلال آل احمد و احمد شاملو و هزاران روشنفکر طبقه حاکمه و طبقه به اصطلاح متوسط، حرفی برای گفتن ندارند.
• هنر همه اینها تحویل زباله های زبانی به خلایق است.
10
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• اگر کسی سری به خانواده های بورژوائی، فئودالی، روحانی بزند، متوجه می شود که اینها حتی حافظه ای برای آموزش ساده ترین واژه ها ندارند.
• این فقر مفهومی سبب می شود که سخن اجامر به حوایج غریزی ـ طبیعی ـ حیوانی محدود شود و ناظر بی طرف را به این نتیجه برساند که مغز این جماعت، نه در کاسه سر، بلکه در لیفه شلوار شان است.
• زبان برای این اجامر، واقعا سرچشمه ی سوء تفاهم است.
• چون پیش شرط استفاده فعال و یا منفعل از زبان، آشنائی با آجرهای اولیه عمارت زبان است که مفهوم و یا واژه نام دارند.
• کسی که معنی مفاهیم را نمی داند، نه، قادر به استفاده درست از آنها خواهد بود، یعنی نه، قادر به استفاده درست از زبان خواهد بود و نه، قادر به فهم زبان کسی.
• سؤال اما این است که منظور عملی شیاد امپریالیسم از طریق و ترفند مبتنی بر صبر و سکوت و نگاه هر از گاهی اهلی کردن این و آن چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر