احسان طبری
(1295 ـ 1368)
تحلیلی از
شین میم شین
پیشکش
به
رضا
خسروی
که
از یادش نمی کاهیم.
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج
حق شود چيره، ولى با تدريج
·
معنی تحت اللفظی:
·
من نه گمانورزم و نه مات و مبهوت و
سردرگم.
·
حقیقت غالب خواهد آمد.
·
اما نه فی الفور، بلکه به تدریج.
1
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
·
طبری در این مصراع به معرفی معرفتی
ـ نظری (تئوری شناخت) پیشاپیش خویشتن خویش
می پردازد:
·
او حساب خود را از حساب جماعت
گمانورز و گیج جدا می سازد.
2
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
·
منظور او از پندار پرست، کسی است
که با حدس و گمان قضاوت کند.
·
سؤال این است که دلیل گمانورزی آدم
ها چیست و مرزبندی با گمانورزان به چه معنی است؟
3
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
·
دلیل گمانورزی، یعنی دلیل داوری بر
اساس حدس و گمان و خیال، خالی بودن کله از دانش عقلی، تجربی و نظری است.
·
طبری حساب خود را از این گونه آدم
ها جدا می کند.
·
یعنی خود را صاحب دانش عقلی، تجربی
و نظری می داند.
·
سؤال این است که دلیل خالی بودن
کله از دانش عقلی، تجربی و نظری چیست؟
4
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
·
برای پاسخ به این پرسش، باید قرینه
های دیالک تیکی این چیزها را کشف و اعلام داشت:
الف
·
دلیل خالی بودن کله از دانش عقلی،
فقدان دانش حسی است.
·
اگر کودک دست به آتش نزند و دستش
نسوزد، احساس مربوطه را به کارخانه مغز نمی فرستد، تا دانش عقلی مربوطه تشکیل شود.
·
ما همیشه با دیالک تیک حسی و عقلی
سر و کار داریم و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن حسی است.
·
بدون دریافت سیگنال های حسی، مغز
نمی تواند کار کند و عقل نمی تواند تشکیل شود.
ب
·
دلیل خالی بودن کله از دانش تجربی،
فقدان تجربه شخصی و یا تاریخی (تجربه این و آن) است.
·
چون میان تجربه و دانش تجربی،
رابطه علی برقرار است:
·
دانش تجربی، معلول تجربه است.
·
خواه تجربه شخصی و خواه تجربه
همنوعان.
·
اگر کودکی بارها توسط زنبوری گزیده
نشود، اگر نیش زهراگین زنبور را تجربه نکند، به دانش تجربی مربوطه مسلح نمی گردد.
·
در این صورت، باید به حدس و گمان و
خیال توسل جوید و به داوری سست خود، حتی خودش تره خرد نکند، چه رسد به این و آن.
ت
·
دلیل خالی بودن کله از دانش نظری
(دانش تئوریکی)، فقدان دانش تجربی است.
·
چون میان دانش تجربی و دانش نظری،
میان دانش امپیریکی و دانش تئوریکی رابطه دیالک تیکی برقرار است.
·
دیالک تیک تجربی و نظری
·
دیالک تیک امپیری و تئوری
5
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
·
طبری بیشک گمانورز نیست.
·
یعنی به ساز و برگ دانش عقلی، تجربی
و نظری مجهز است.
·
به همین دلیل گیج و سردرگم و گمراه
و مات و مبهوت نیست.
6
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج
حق شود چيره، ولى با تدريج
·
طبری در مصراع دوم این بیت، دیالک
تیک حقیقت و باطل (دروغ) را توسعه می دهد و به خدمت می گیرد.
·
او ببرکت دانش عقلی، تجربی و نظری
اش به این نتیجه رسیده که حقیقت نه بطور ناگهانی و یکباره، بلکه بطور تدریجی بر
باطل غالب خواهد آمد.
·
منبع امید علمی و عینی طبری همین
است:
·
اگر اکنون دروغ فرمانفرما ست، چه
باک که حقیقت تدریجا به افشای دروغ نایل خواهد آمد و بر آن پیروز خواهد گشت.
·
طبری در اکثر آثار تحقیقی و فلسفی خود
این حقیقت امر را تکرار می کند و در مورد جامعه ایران برجسته می سازد.
·
مراجعه کنید به فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داری در ایران
7
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
در این مصراع شعر طبری، یک دنیا
دانش عقلی، تجربی و نظری نهفته است.
·
تاریخ طبیعت اول و طبیعت دوم
(جامعه، انسان) دال بر صحت نظر طبری است.
·
انسان و جامعه ـ در تحلیل نهائی ـ
پیشرفت می کند.
·
درجا نمی زند و به عقب برنمی گردد.
·
چه کسی 50 سال پیش فکر می کرد که
سطح توسعه زندگی آدم ها یک هزارم سطح توسعه فعلی آن باشد؟
·
چه کسی 15 سال قبل، می توانست تصور
کند که آدم ها از از اقصا نقاط جهان با هم رابطه برقرار کنند و حتی همدیگر را
ببینند و صدای همدیگر را بشنوند و با همدیگر هماندیشی کنند؟
·
همه این تحولات بتدریج پدید آمده
اند.
·
جامعه بشری نه درجا زده و نه به
عقب برگشته است.
·
بلکه گام به گام پیش رفته است.
·
هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی.
8
·
آنچه طبری به علت فرم شعری تبیین
نمی تواند بگوید و نمی گوید، ولی بی کمترین تردید می داند و در دیگر آثار خود بر
زبان می راند، این است که پیشرفت در عرصه ای همیشه با پسرفت در عرصه دیگر همراه
است.
·
یعنی ما با دیالک تیک پیشرفت و
پسرفت سروکار داریم.
·
این خصلت دیالک تیکی توسعه را
انگلس بازها تبیین داشته است.
·
طبری نیز.
·
یاد هر دو به یاد باد.
·
ما در بخش بعدی به این مسئله برمی
گردیم تا روشن تر گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر