۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (54)



احسان طبری
(1295 ـ 1368)
تحلیلی از
 شین میم شین
  
پیشکش به
رضا خسروی
که از یادش نمی کاهیم.

من نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج

·        معنی تحت اللفظی:
·        من نه گمانورزم و نه مات و مبهوت و سردرگم.
·        حقیقت غالب خواهد آمد.
·        اما نه فی الفور، بلکه به تدریج.

1
من نه، پندارپرستم، نى گيج

·        طبری در این مصراع به معرفی معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)  پیشاپیش خویشتن خویش می پردازد:
·        او حساب خود را از حساب جماعت گمانورز و گیج  جدا می سازد.

2
من نه، پندارپرستم، نى گيج
 
·        منظور او از پندار پرست، کسی است که با حدس و گمان قضاوت کند.

·        سؤال این است که دلیل گمانورزی آدم ها چیست و مرزبندی با گمانورزان به چه معنی است؟

3
من نه، پندارپرستم، نى گيج

·        دلیل گمانورزی، یعنی دلیل داوری بر اساس حدس و گمان و خیال، خالی بودن کله از دانش عقلی، تجربی و نظری است.
·        طبری حساب خود را از این گونه آدم ها جدا می کند.
·        یعنی خود را صاحب دانش عقلی، تجربی و نظری می داند.

·        سؤال این است که دلیل خالی بودن کله از دانش عقلی، تجربی و نظری چیست؟ 

4
من نه، پندارپرستم، نى گيج

·        برای پاسخ به این پرسش، باید قرینه های دیالک تیکی این چیزها را کشف و اعلام داشت:

الف
·        دلیل خالی بودن کله از دانش عقلی، فقدان دانش حسی است.
·        اگر کودک دست به آتش نزند و دستش نسوزد، احساس مربوطه را به کارخانه مغز نمی فرستد، تا دانش عقلی مربوطه تشکیل شود.
·        ما همیشه با دیالک تیک حسی و عقلی سر و کار داریم و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن حسی است.
·        بدون دریافت سیگنال های حسی، مغز نمی تواند کار کند و عقل نمی تواند تشکیل شود.  

ب
·        دلیل خالی بودن کله از دانش تجربی، فقدان تجربه شخصی و یا تاریخی (تجربه این و آن) است.
·        چون میان تجربه و دانش تجربی، رابطه علی برقرار است:
·        دانش تجربی، معلول تجربه است.
·        خواه تجربه شخصی و خواه تجربه همنوعان.

·        اگر کودکی بارها توسط زنبوری گزیده نشود، اگر نیش زهراگین زنبور را تجربه نکند، به دانش تجربی مربوطه مسلح نمی گردد.
·        در این صورت، باید به حدس و گمان و خیال توسل جوید و به داوری سست خود، حتی خودش تره خرد نکند، چه رسد به این و آن.

ت
·        دلیل خالی بودن کله از دانش نظری (دانش تئوریکی)، فقدان دانش تجربی است.
·        چون میان دانش تجربی و دانش نظری، میان دانش امپیریکی و دانش تئوریکی رابطه دیالک تیکی برقرار است.
·        دیالک تیک تجربی و نظری
·        دیالک تیک امپیری و تئوری

5
من نه، پندارپرستم، نى گيج

·        طبری بیشک گمانورز نیست.
·        یعنی به ساز و برگ دانش عقلی، تجربی و نظری مجهز است.
·        به همین دلیل گیج و سردرگم و گمراه و مات و مبهوت نیست.

6
من نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج

·        طبری در مصراع دوم این بیت، دیالک تیک حقیقت و باطل (دروغ) را توسعه می دهد و به خدمت می گیرد.  
·        او ببرکت دانش عقلی، تجربی و نظری اش به این نتیجه رسیده که حقیقت نه بطور ناگهانی و یکباره، بلکه بطور تدریجی بر باطل غالب خواهد آمد.

·        منبع امید علمی و عینی طبری همین است:
·        اگر اکنون دروغ فرمانفرما ست، چه باک که حقیقت تدریجا به افشای دروغ نایل خواهد آمد و بر آن پیروز خواهد گشت.

·        طبری در اکثر آثار تحقیقی و فلسفی خود این حقیقت امر را تکرار می کند و در مورد جامعه ایران برجسته می سازد.

·        مراجعه کنید به فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه‌ داری در ایران

7
حق شود چيره، ولى با تدريج

·        در این مصراع شعر طبری، یک دنیا دانش عقلی، تجربی و نظری نهفته است.

·        تاریخ طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه، انسان) دال بر صحت نظر طبری است.

·        انسان و جامعه ـ در تحلیل نهائی ـ پیشرفت می کند.
·        درجا نمی زند و به عقب برنمی گردد.

·        چه کسی 50 سال پیش فکر می کرد که سطح توسعه زندگی آدم ها یک هزارم سطح توسعه فعلی آن باشد؟
·        چه کسی 15 سال قبل، می توانست تصور کند که آدم ها از از اقصا نقاط جهان با هم رابطه برقرار کنند و حتی همدیگر را ببینند و صدای همدیگر را بشنوند و با همدیگر هماندیشی کنند؟

·        همه این تحولات بتدریج پدید آمده اند.
·        جامعه بشری نه درجا زده و نه به عقب برگشته است.
·        بلکه گام به گام پیش رفته است.
·        هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی.

8

·        آنچه طبری به علت فرم شعری تبیین نمی تواند بگوید و نمی گوید، ولی بی کمترین تردید می داند و در دیگر آثار خود بر زبان می راند، این است که پیشرفت در عرصه ای همیشه با پسرفت در عرصه دیگر همراه است.
·        یعنی ما با دیالک تیک پیشرفت و پسرفت سروکار داریم.


·        این خصلت دیالک تیکی توسعه را انگلس بازها تبیین داشته است.
·        طبری نیز.
·        یاد هر دو به یاد باد.

·        ما در بخش بعدی به این مسئله برمی گردیم تا روشن تر گردد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر