احسان طبری
(1295 ـ 1368)
تحلیلی از
شین میم شین
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چشم
آنان كه فرابين باشد
ناظر
روز نوآئين باشد
بهل،
اين شيوه كوته نگرى
در نوا شو، چو خروس سحرى
در نوا شو، چو خروس سحرى
·
زرتشت گفت:
·
خروس ها در شام بلند چگونه می
توانند به خروش آیند؟
·
کسانی که وسعت نظر دارند، در شام
بلند، فرارسیدن روز طراز نو را در نظر دارند.
·
این طرز کوته نگری را رها کن و
بسان خروس سحری نوا در ده.
·
این بند واپسین شعر بلند طبری است.
·
کشف پیوند منطقی بیت اول با بیت آخر
دشوار است.
·
علامت سؤال در بیت اول، از همان آغاز
کار ما را کلافه کرده است.
·
ما چاره ای جز تحلیل عینی این بند
واپسین شعر نداریم.
·
باید در روند تحلیل ببینیم که چه
حاصل می آید.
1
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
·
در این بیت شعر، بینش دیالک تیکی
شورانگیزی در سخن زرتشت، زبانه می کشد:
·
محتوای معنوی این بیت، همان محتوای
ضرب المثل معروفی است که مدیون خواجه شیرازیم:
با
خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر
سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
·
معنی تحت اللفظی:
·
نزد خرابات نشینان، لاف کارهای
خارق العاده مزن.
·
برای اینکه هر سخن را در زمانی و
هر نکته را در مکانی باید بر زبان راند.
2
با
خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر
سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
·
خواجه شیراز در این بیت، تریاد (تثلیث)
ماده ـ زمان ـ مکان را به شکل تریاد سخن ـ وقت ـ مکان بسط و تعمیم می دهد، تا
اعلام دارد که دم از کرامات زدن در نزد خرابات نشینان ضد منطقی و ضد تجربی است.
·
چون اگر آنها برای کرامات تره خرد
کرده بودند، به جای خرابات نشینی، کاخ نشین و یا صومعه نشین می گشتند.
3
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
·
زرتشت گفت:
·
«از خروسان نباید انتظار داشت که در شب یلدا نوا
در دهند.»
·
وقت مناسب برای نوای خروسان، نه شام
بلند، بلکه لحظات قبل از طلوع عنقریب خورشید است.
·
محتوای تئوریکی (نظری) این بیت اما
چیست؟
4
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
·
تفاوت بینشی زرتشت با هوشنگ ابتهاج
(سایه) همین جا ست:
·
زرتشت در این کلام قصار، انگار
بینش تهی از قانونمندی علمی و تجربی هوشنگ ابتهاج (سایه) را هزاران سال پیش، پیشاپیش به چالش می کشد:
سایه
در
این سرای بی کسی، اگر سری در آمدی،
هزار
کاروان دل ز هر دری در آمدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر در این حزب بی رهبر، رهبری
پیدا می شد، کاروانی از هواداران سینه چاک از هر در هر خانه بیرون می آمد.
·
منطق آهنین و بر حق زرتشت، «منطق»
سست و تق و لق سایه را در هم می کوبد:
·
از این خبرها نیست.
·
خروس در شام بلند، نمی تواند به
خروش آید.
·
پیش شرط خروش خروس، طلوع عنقریب خورشید
است.
·
در دوره های شکست و رخوت و رکود،
حتی اگر ارانی از گور برخیزد، هوادار و همراه و همرزمی نمی یابد.
·
اگر جز این بود، سیاوش کسرائی،
بیشک حزب نوینی تأسیس می کرد.
·
کسی عاشق چشم و روی و ابروی رهبران
نیست.
·
این ضرورت های عینی هستی اجتماعی اند
که زمینه را برای پیدایش رهبران مثبت و منفی، انقلابی و ارتجاعی، خادم و خاین
فراهم می آورند و گرنه رهبران کذائی همیشه و همه جا وجود دارند.
·
زادگاه اعجاز و انحطاط، شرایط عینی
است ونه رهبر و سرکرده و پیشوا و پیشرو:
5
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
·
این کلام قصار زرتشت، به همین دلیل
لبریز از تئوری است:
·
در این سخن زرتشت، اولا تریاد ماده
ـ زمان ـ مکان به شکل تریاد خروش خروس و شام بلند بسط و تعمیم می یابد و بر نقش
تعیین کننده زمان و مکان (شام بلند) تأکید ورزیده می شود.
6
گفت
زرتشت كه در شام بلند
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
چون خروسان ـ به نوا ـ بانگ كنند؟
·
ثانیا دیالک تیک شرایط عینی ـ
واقعی (رئال) و شرایط سوبژکتیو به شکل دیالک
تیک شام بلند و خروش خروس بسط و تعمیم می یابد و بر نقش تعیین کننده شرایط عینی ـ
واقعی تأکید ورزیده می شود.
7
چشم
آنان كه فرابين باشد
ناظر
روز نوآئين باشد
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر کس وسعت نظر داشته باشد، روز
طراز نو را پیشاپیش می بیند و یا خواهد دید.
·
این بدان معنی است که خروش خروس
سحری برای افراد فرابین، تعیین کننده نیست.
·
چون آنها به برکت فهم و فراست دورنگر
خویش، به برکت وسعت نظر خویش، به طلوع قانونمند سحر اطمینان مطلق دارند.
·
آنچه که ما را کلافه می کند، بیت آخر
این شعر بلند طبری است:
8
بهل،
اين شيوه كوته نگرى
در نوا شو، چو خروس سحرى
در نوا شو، چو خروس سحرى
·
معنی تحت اللفظی:
·
این طرز نگرش کوته بینانه را رها
کن.
·
دورنگر و دوراندیش باش و بسان خروس
سحری به خروش آی.
·
طبری در این بیت، ایده و اندیشه رئالیستی
و راسیونالیستی (مبتنی بر خردگرائی و واقع بینی) زرتشت را فراموش می کند و وارد سنگر بینشی
ولونتاریستی (اراده گرائی) و سوبژکتیویستی (سوبژکت گرائی) هوشنگ ابتهاج (سایه) می
شود و شعار توخالی سرمی دهد.
· طبری همان نظر باطل سایه را در
فرم دیگری تبیین می دارد:
·
چون طبری در این بیت شعر از مخاطب
می طلبد که در شام بلند، در نوا شود.
·
این نظر طبری و سایه با تشخیص رئالیستی
و راسیونالیستی زرتشت منافات دارد.
·
طبری اما قاعدتا نباید غافل از این
تناقض باشد.
·
این شعر طبری شاید درست ویرایش
نشده باشد.
·
برخی از آثار طبری که توسط برخی
از اجامر بی شعور منتشر شده اند، سرشار از اغلاط املائی و انشائی اند.
آبرو می رود ای ابر خطاپوش، ببار،
که به دیوان عمل، نامه سیاه آمده ایم.
خواجه شیراز.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر