تحلیلی از
گاف
سنگزاد
انگلبرت
کمپفر
همه
در ﺍین روز لباس نو می پوشند.
دوستان
و ﺁشنایان به دیدن یکدیگر می روند،
مهمانی
ها برپا می شود و به تفریح می پردﺍزند.
·
از این سخن حریف فرنگی معلوم می
شود که اعیاد پدیده های تاریخی اند.
·
«تاریخی» به معنی فلسفی اش.
·
منظور این است که اعیاد در سطح
توسعه معین نیروهای مولده پدید می آیند و رفته رفته کهنه می شود تا از بین بروند و
یا به صورت فرم بی محتوا ادامه «حیات» دهند.
·
چرا و به چه دلیل ما این نتیجه را
از این سخن حریف فرنگی استخراج می کنیم؟
1
همه
در ﺍین روز لباس نو می پوشند.
·
اولا به این دلیل که اکنون لباس نو
پوشیدن، نه سالی یکبار، بلکه چه بسا هر روزه امکان پذیر است.
·
هر کارمندی هر روز لباس نو و تر و
تمیزی در بر می کند و گرنه کارفرما بی کمترین تأمل اخطار بارانش می کند و حتی به
اخراجش از کار مبادرت می ورزد.
·
به همین دلیل، دیالک تیک دخل و خرج
مخرب غریبی به کار افتاده است که فقط می تواند به نفع طبقه حاکمه تمام شود:
2
همه
در ﺍین روز لباس نو می پوشند.
·
همین جبر لباس نو پوشی سبب می شود
که بخش اعظم در آمد زحمتکشان صرف خرید لباس و کفش و جوراب و عطر و شامپو و رنگ و
غیره گردد.
3
·
اما تهیه مستمر لباس نو، به اتلاف
بخش اعظم اوقات گرانبهای زحمتکشان منجر می شود.
·
هر کارمندی پس از کار و یا در ایام
فراغت مجبور به خرید البسه و و کفش و جوراب و لوازم آرایش و یا عملیات تربیت بدنی
(فیتنیس) و غیره می شود.
·
به همین دلیل در متروپول های
امپریالیستی فروشگاه های مد و لباس و کفش و جوراب و لوازم آرایش و عطر و رنگ و
غیره یکه تاز میادین اند.
4
·
این اما ضمنا به معنی خرج بخش اعظم
در آمد از سوئی و اتلاف وقت گرانبهای فراغت از سوی دیگر است.
·
نتیجه نهائی این دیالک تیک دخل و
خرج مادی و روحی و روانی، فقر روز افزون مادی و روحی و روانی توده های مولد و
زحمتکش است.
·
در نتیجه ی همین دیالک تیک دخل و
خرج تحمیلی و بی محتوا ست که توده های مولد و زحمتکش هم فقیرتر و هم بی شعورتر می
گردند.
·
توده های مولد و زحمتکش بدین طریق
و با این ترفند، کمترین فرصت را برای خود آموزی، خود اندیشی، هماندیشی و تشکیل
شعور طبقاتی و شخصیت متعالی پیدا نمی کنند.
·
به همین دلیل، اعضای جامعه پیرتر
می شوند، ولی نه خردمندتر، بلکه کودن تر، خرفت تر و خرتر.
5
·
دیالک تیک مخرب دخل و خرج، اعضای
جامعه را چنان مفلوج می سازد که خرید کالا به هنری، کسب و کاری، تخصصی و تفننی
استحاله می یابد و کالا از کفش و جوراب تا کت و دامن و شلوار و شورت و کرست و
پیراهن و عطر و رنگ و غیره به معشوقی مبدل می شود.
·
این دیالک تیک مخرب دخل و خرج، در
سریال هالی وود تحت عنوان «سکس و سیتی» (سکس و شهر) جامه تصویری ـ تجسمی ـ
تبلیغاتی ـ «هنری» به خود گرفته است.
·
هنر پیشه دلربای این سریال با
مشاهده لنگه کفشی در ویترین فروشگاهی، از فرط «عشق»، بیهوش می شود و نعره عاشقانه
از ته دل برمی کشد.
·
این اما به چه معنی است؟
6
·
این ضمنا ترفندی برای چپاول لحظات
واپسین اوقات فراغت توده های مولد و زحمتکش است.
·
یعنی چند لحظه از اوقات فراغت هم
که برای توده های مولد و زحمتکش باقی می ماند، صرف تماشای بت کالا واره ی جاندار
(هنرپیشه های زیباروی) و بی جان (کفش و
جوراب و کت و شلوار و غیره) می شود.
·
یعنی در خدمت دیالک تیک دخل و خرج
قرار می گیرد و نه در خدمت توسعه فکری و روحی و روانی زحمتکشان.
·
این بدان معنی است که طبقه حاکمه،
توده های مولد و زحمتکش را حتی لحظه ای به حال خود رها نمی کند.
·
هدف و آماج اندیشیده و سنجیده و
حساب شده طبقه حاکمه، تمدن زدائی و فرهنگ زدائی رادیکال جامعه بشری است تا مبادا کسی
فرصت تفکر داشته باشد و به فکر تحول بیفتد.
7
در
ﺍین روز
دوستان
و ﺁشنایان به دیدن یکدیگر می روند
·
دلیل دوم ما بر تاریخیت اعیاد،
مسئله دید و بازدید از دوستان و آشنایان است.
·
دیری است که با توسعه تلگراف و
تلفن و مکاتبه و تسهیلات ترافیکی و امروزه با توسعه انترنت و فیسبوک و غیره، هر کس
از اقصا نقاط جهان می تواند هر لحظه که اراده کند، حریفی را ببیند و با او از سیر
تا پیاز، سیر دل، درد دل کند.
8
در
ﺍین روز
مهمانی
ها برپا می شود و مردم به تفریح می پردﺍزند.
·
دلیل سوم ما این است که امروزه با
پیروزی دم افزون مناسبات سرمایه داری،
دوست و آشنا را فقط در تخیلات و خاطرات خود می توان پیدا کرد.
·
در بهترین حالت، در گورستان ها.
·
در بدترین حالت در خاوران ها.
·
پیدا کردن دوست و آشنا امروزه با
کشف کیما قابل قیاس است.
9
در
ﺍین روز
مهمانی
ها برپا می شود و مردم به تفریح می پردﺍزند.
·
دلیل سوم ما این است که مهمانی
رفتن و تفریح، دیگر نه سالی یکبار، بلکه بسته به موقعیت اجتماعی اعضای جامعه، می
تواند حتی همه روزه و یا هر هفته یکی دو بار و یا هر ماه یکی دو بار صورت گیرد.
10
·
به همین دلایل، اعیاد ملی و یا
مذهبی رفته رفته از محتوای عینی و اجتماعی تهی می شوند.
·
فرمی بی محتوا از آنها باقی می
ماند.
·
پوسته ای تو خالی از آنها باقی می
ماند.
·
به همان سان که از ماری پوست عوض
کرده، پوست به درد نخوری در کویری باقی می ماند که بازیچه در دست باد ولگرد و علاف
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر