احسان طبری
(1295 ـ 1368)
تحلیلی از
شین میم شین
من
نه، پندارپرستم، نى گيج
حق شود چيره، ولى با تدريج
حق شود چيره، ولى با تدريج
·
همانطور که ذکرش گذشت، توسعه در
هستی طبیعی و اجتماعی خطی نیست.
·
فواره وار نیست.
·
مارپیچی است.
·
دیالک تیکی است.
·
هر پیشرفتی در عرصه ای از چیزی با
پسرفتی در عرصه دیگری از همان چیز توأم است.
·
هر فرازی در عرصه ای از چیزی با
فرودی در عرصه دیگری از آن چیز، توأم است.
·
آن چیز اما ـ در تحلیل نهائی ـ توسعه
و تکامل می یابد.
1
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
یکی از دلایل تدریجیت غلبه حقیقت
بر باطل، غلبه نو بر کهنه، در این دیالک تیک عینی توسعه است.
·
شاید همین ایده در همین مصراع شعر
طبری نیز نهفته باشد.
·
بهتر است که این مسئله را با اشاره
به تجارب تاریخی استدلال و اثبات کنیم:
2
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
جامعه بشری در گذار از فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی آغازین (کمون اولیه) به جامعه برده داری، به لحاظ توسعه
نیروهای مولده، پیشرفت می کند.
·
چون هم وسایل تولید توسعه می یابند
و هم توده های مولد و زحمتکش تجربه کسب می کنند که به دانش تجربی استحاله می یابد.
·
ولی همین جامعه به لحاظ وضع زندگی توده
های مولد و زحمتکش پسرفت می کند.
·
جامعه بشری اما در گذر از این دیالک
تیک پیشرفت و پسرفت، توسعه و تکامل می یابد.
3
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
تار و پود تراژدی های یونان باستان
به همین دیالک تیک سرشته است.
·
اکثریت بشریت مولد و زحمتکش و آزاد
و مستقل و برابر و خواهر ـ برادر در جامعه اشتراکی آغازین، به درجه برده و وابسته
سقوط می کنند که بسان سیب زمینی خرید و فروش می شوند.
·
بسان حیوانات (اسب و نریان و خر و گاو
و سگ) به غل و زنجیر کشیده می شوند و به ضرب تازیانه به کار اجباری واداشته می شوند.
·
آه و اشک و رنج و زجر تراژدی های
یونان باستان به همین دلیل است.
·
در نتیجه ی این رنج و زجر بشریت
مولد و زحمتکش، اما جامعه جلو می رود و توسعه می یابد تا بالاخره با نفی دیالک
تیکی جامعه طبقاتی بطور کلی، برابری و خواهری ـ برادری و آزادی و استقلال بر باد
رفته و از یاد رفته، دوباره برقرار شود.
·
در پله متعالی تر توسعه، در کمونیسم
متعالی دوباره برقرار شود.
·
مراجعه کنید به قانون دیالک تیکی نفی
نفی. در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
طبری در این شعر فوق العاده غنی
بطور کلی، پسیمیسم (بدبینی
فلسفی) را به تیغ تیز انتقاد مستدل می سپارد و از اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی) به
دفاع برمی خیزد.
·
پسیمیسم طرز تفکر مرتجعین است.
·
پسیمیسم ارزش علمی، عینی و تجربی ندارد.
·
برای اینکه جامعه بشری هرگز عقب نمی رود.
·
امروز ـ در تحلیل نهائی ـ بهتر از دیروز است.
·
باید وسعت نظر داشت تا به اوپمتیمیسم رسید.
5
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
هیچ چیز نمی تواند درجا زند.
·
دلیلش ساختار دیالک تیکی همه چیز است.
·
همه چیزها از ذره تا کهکشان، ساختار دیالک تیکی دارند و
به همین دلیل، نه در سکون و ثبات، بلکه در تحول و تغییرند.
·
درجا نمی زنند، بلکه توسعه می یابند.
·
هر ذره اتمی ـ حتی ـ ساختار دیالک تیکی دارد:
·
هر اتم از دو قطب دیالک تیکی با بار مثبت و منفی تشکیل
شده است
·
هر اتم از پروتون مثبت و الکترون منفی تشکیل شده است
·
وحدت و ستیز ایندو، یعنی دیالک تیکیت ایندو، ضامن تغییر
اتم است.
·
درست به همین دلیل اتم فقط به صورت مولکول وجود دارد.
·
اتم اکسیژن را اصلا نمی توان مهار کرد.
·
اتم هیدرژن را اصلا نمی توان رام و اهلی کرد.
·
چگونه می توان اتمی را که با سرعت نور به راه افتاده،
نگه داشت و کنترل کرد؟
·
هر اتم اکسیژن و یا هیدروژن به محض تشکیل، یا با خویشتن خویش
ترکیب می شود و مولکول اکسیژن و یا هیدروژن به وجود می آید و یا با یکدیگر ترکیب
می شوند که مولکول آب پدید می آید.
6
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
تئوری «همیشه همانی» که احمد شاملو به خورد جوانان خرفت
و خر می دهد، از فلاسفه فاشیسم است و جفنگی بیش نیست.
·
می توان در این زمینه بحث کرد.
7
حق
شود چيره، ولى با تدريج
مثال
·
اجامر جماران با وعده ی رجعت به صدر اسلام روی کار آمده
اند.
·
با وعده و وعید حفظ عفت زنان و غیره و به نیت تشکیل جامعه
ای از زنان و نران پارسا و پاکدامن، بساط سلطنت شاه را برچیده اند.
·
ولی عملا همان راه کاپیتالیستی شاه را ادامه می دهند و زنان
و نران جامعه را به فساد می کشند.
·
هر کس زیارت مرقد مطهر در مشهد رود، می تواند زیر شکمی
از عزا در بیاورد.
·
اسباب عیاشی ـ همه ـ آماده است.
·
صیغه دو ساعنه، دو روزه، دو هفته ای
·
حتی صیغه باکره
8
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
همان اجامر فاناتیکی که رادیو را حتی تاب نمی آوردند، اکنون
در منابر ـ با آب و تاب و بی شرمانه ـ از
پورنو (فیلم های عملیات جنسی) حرف می زنند.
·
کدام همیشه همانی؟
·
کدام مرثیه؟
·
شاملو که شعور ندارد.
·
کدام آخوند همان است که قبل از عنگلاب اسلامی بوده است؟
·
همان اخوندهائی که با الاغ سفر می کردند، اکنون با ماشین
های ضد گلوله سفر می کنند.
·
آخوند زاده های خنگ و خرفت پورشه های سریع السیر می
رانند و از فرط گیجی، به در و دیوار می زنند.
9
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
همان آخوند هایی که مخالف مدارس مدرن بودند، اکنون
تراکتور اتمی می خواهند.
·
این رب النوع طناز تاریخ است که سدها را به دست سد سازان
سنتی از میان برمی دارد.
·
در جا زدنی در بین نیست.
10
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
اما همین جامعه تحت همین توتالیتاریسم روحانیت، همزمان
از لحاظ دیگر پسرفت می کند.
·
در این جهنمکده تفکری در بین نیست.
·
جامعه ایراسیونالیزه می شود.
·
اعضای جامعه دیگر قادر
به نوشتن جمله ای، خواندن درست جمله ای و فهم دست و پا شکسته ی جمله ای حتی
نیستند.
·
همه از خرد تا کلان، با شکلک های انترنتی «رابطه» برقرار
می کنند.
·
جامعه (و حتی جهان) بلحاظ فکری، بلحاظ اسلوبی، بلحاظ اتیکی
(اخلاقی)، بلحاظ استه تیکی تخریب می شود.
11
حق
شود چيره، ولى با تدريج
·
معیار پیشرفت اما سطح توسعه نیروهای مولده است:
·
جامعه ایران دیگر نمی تواند با خیش چوبی شخم زند.
·
چون تراکتور آمده است.
·
جامعه ایران دیگر نمی تواند با الاغ کار کند.
·
چون اوتومبیل آمده است.
·
جامعه ایران دیگر نمی توان چاوش و مژده رسان و خبربر و پیک
بفرستد.
·
چون تلفن و انترنت و فیسبوک و اس ام اس آمده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر