ویرایش
و تحلیل از
فریدون
ابراهیمی
برخورد خداوند به بنده خاطی
«کیست
که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به
جز گمراهان.»
·
درگاه الهی انعکاس آسمانی ـ
انتزاعی بارگاه سلاطین، خرگاه خوانین و غیره است.
·
برای شرفیاب شدن به حضور سلاطین و
خوانین باید بار خواست.
·
باید از غلامان چه بسا لال و کر
اذن ورود خواست.
·
گدایان بارگاه سلاطین و خیمه گاه و
خرگاه خوانین، برای شرفیاب شدن به حضور سلاطین و خوانین و دریافت پشیزی، بارها
مورد ضرب و شتم غلامان مسلح به چوب و چماق و قمه و قداره قرار می گیرند.
·
ولی از بارگاه سلاطین و خرگاه خوانین
مأیوس نمی شوند.
·
آنقدر ضجه می زنند که دل سلطان و خان
از اندرون سراپرده به حال شان می سوزد و چیزی جلو شان می اندازد.
·
غلامان کر و لال سلطان شیراز، سعدی
را یک بار ـ به قول خودش ـ با گدایان عوضی گرفته بودند و مثل سگ به چوب و چماق
بسته بودند.
·
سعدی ولی از رو نرفته بود، دوباره
رفته بود و شانس آورده بود و ستم وارده بر خود را در شعری به عرض سلطان رسانده
بود.
·
درگاه الهی انعکاس آسمانی ـ
انتزاعی همین بارگاه و خرگاه و دربار و غیره است.
1
برخورد خداوند به بنده خاطی
«کیست
که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به
جز گمراهان.»
·
قوای ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی
و واهی از قبیل قضا و قدر و دهر و روزگار و چرخ و فلک و غیره نیز انعکاس آسمانی ـ
انتزاعی همین اجامر درگاه های سلاطین و خرگاه های خوانین هستند.
·
خواجه شیراز در دهها غزل از زبان
نفهمی، کری و کودنی و لالی قضا و غیره پرده برمی دارد و شکوه و شکایت از چنین
اجامری را بیهوده و ابلهانه می شمارد.
·
ما به چند نمونه اشاره می کنیم:
2
در
کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر
تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
·
معنی تحت اللفظی:
·
به ما اجازه ی ورود به کوچه
نیکنامی ندادند.
·
اگر تو می خواهی که ما نیکنام شویم،
پس کاری کن که قضا را عوض کنند.
·
خواجه در این بیت، ورود به کوی نیکنامی
را با ورود به درگاه ها و خرگاه ها یکسان تلقی می کند و برای قضا همان نقشی را
قایل می شود که غلامان کودن و کر و لال دم در درگاه ها و خرگاه ها دارند.
3
عاشق
چه کند گر نکشد بار ملامت
با
هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
·
معنی تحت اللفظی:
·
عاشق جز تحمل بار سرزنش چه چاره
دیگری دارد؟
·
هیچ دلاوری سپر تدافعی لازم در
مقابل تیر قضا را ندارد.
·
قضا در این بیت نیز به تیراندازان
درگاه ها و خرگاه ها تشبیه می شود که تیری از جنس لیزر دارد و سپر ضد لیزر هنوز
ساخته نشده است.
4
دلم
خزانه اسرار بود و دست قضا
درش
ببست و کلیدش به دلستانی داد
·
معنی تحت اللفظی:
·
دلم گنجینه اسرار بود.
·
قضا درش را بست و کلیدش را به دست
دلستانی داد.
·
در این بیت غزل خواجه، خزانه ی دل،
به بارگاه و خرگاه تشبیه می شود و قضای کذائی به غلام کر و کودن و لال دم در آنها
و دلستان به سلاطین و خوانین خشن و خونریز تشبیه می شود.
5
آنچه
سعی است من اندر طلبت بنمایم
این
قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
·
معنی تحت اللفظی:
·
من هر چه سعی که می توانم در جست و
جوی تو به خرج می دهم.
·
مسئله اما این است که قضا را نمی
توان تغییر داد.
·
خواجه در این بیت شعر تمام تلاش
خود را برای دست یابی به سلطان و خان به کار می بندد.
·
مسئله اما غلام کر و کودن و لال دم
در بارگاه و خرگاه است که راهش نمی دهد و باید عوض شود.
6
نصیحتگوی
رندان را که با حکم قضا جنگ است
دلش
بس تنگ می بینم، مگر ساغر نمی گیرد؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
ناصح رندان سر جنگ با حکم قضا
دارد.
·
ظاهرا ملول و دلگرفته است.
·
مگر مست نمی کند؟
·
خواجه در این بیت، رندی رندان را
امر قضا و قدری، سرنوشتی، فاتال محسوب می دارد و کسی را که رندان را نهی از رندی
می کند، با قضا در جنگ می بیند.
·
اما چون جنگ با قضا محکوم به شکست
است، خواجه به او پیشنهاد می کند که مست کند و بی خیال و خوش باشد.
7
«کیست
که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به
جز گمراهان.»
·
به زعم ابراهیم خلیل الله و در
واقع محمد رسول الله، هر کس از درگاه الهی و رحمت پروردگار مأیوس شود، جزو گمراهان
است.
·
یعنی اهل دوزخ است.
·
سؤال این بود که چرا از مفهوم رحمت
پروردگار استفاده می شود؟
8
«کیست
که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به
جز گمراهان.»
·
برای پاسخ به این پرسش باید جامعه برده
داری را زیر ذره بین تحلیل نهاد.
·
برده دار، خداوند بنده، خداوند
غلام، خداوند کنیز و غیره، در صدر اسلام کودکان مردم را برده می کند و از همان
اوان کودکی عهده دار آموزش و پرورش آنها می شود.
·
یعنی آداب و رسوم خدمت را به آنها می
آموزد.
·
به همین دلیل به صفت پروردگار ویا
مربی متصف می شود.
·
پروردگار آسمانی نیز انعکاس آسمانی
ـ انتزاعی همین پروردگاران زمینی است.
·
دلیل پروردگاری خدای کذائی، بسته
شدن نطفه آدم ها، تغذیه در شکم مادر و بعد تغذیه از پستان مادر به اراده الهی است.
·
خدای آسمانی بدین طریق بنده پرور و
یا پروردگار محسوب می شود.
·
خواجه شیراز و شیخ شیراز این مقولات
تئولوژیکی و برده داری ـ فئودالی را وسیعا به کار می برند و ضمنا آنها را توسعه و
پر و بال می دهند.
9
حافظ
تو بندگی چو گدایان، به شرط مزد مکن
که دوست، خود روش بنده پروری داند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو، مثل گداها (پرولتر ها، کارگرها)
برای خدمت به دوست، قرار داد دستمزد، مبند.
·
برای اینکه دوست، خودش رسم و روال
بنده پروری را بلد است.
·
خواجه در این بیت، مفهوم بنده
پروری را به معنی دادن مزد بخور ـ نمیر به بنده تلقی می کند.
·
اگر واژه های مربوطه به پرورش در آثار
و اشعار سعدی و حافظ بررسی شوند، مفهوم پروردگار به عنوان اشرافیت بنده دار روشن
تر می شود.
10
«کیست
که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به
جز گمراهان.»
·
مفهوم رحمت، فقط محدود و منحصر به
قبول توبه بنده ی تواب نیست.
·
نان بخور و نمیری که اشرافیت بنده
دار به بنده می دهد، نیز جزو رحمت او ست.
·
همین رحمت اشرافیت بنده دار است که
در آیینه شفاف آسمان منعکس می شود و فرم رحمت الهی به خود می گیرد.
·
رحمت الهی، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی
رحمت اشرافیت بنده دار است که از بارش برف و باران تا رویش غلات و اشجار میوه و
غیره را شامل می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر