پروفسور هانس هاینتس هولتس
سرچشمه:
برگردان میم حجری
2
ماتریالیسم تاریخی ضد ایدئالیسم اخلاقی ساز
1
·
الگوی توضیحی ماتریالیسم تاریخی تبیین چکیده کلام و لب
مطلب است.
·
تبیینی که به لحاظ منطقی استقراء پذیر و به لحاظ تاریخی
اثبات پذیر است.
·
(استقراء:
·
اگر باران ببارد، خیابان خیس می شود.
·
خیابان خیس است.
·
پس باران باریده است.
·
هانس هاینتس هولتس در این جمله، دیالک تیک منطقی و تاریخی
را در نظر دارد.
·
مراجعه کنید به دیالک
تیک منطقی و تاریخی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری)
2
·
در سطح دوم تئوری، آنجا که انسان ها به دنبال معنی هستی
خویش اند، مناسبات تولیدی از لحاظ عادلانه و ظالمانه بودن موقعیت فردی و طبقاتی،
فقر و ثروت، برابری و نابرابری تقسیم رفاه
اجتماعی فراهمگشته مورد قضاوت قرار می گیرد.
3
·
حوزه تولید حوزه ای انتزاعی (مجرد) است.
·
تفاوت ها در تقسیم رفاه اجتماعی اما مشخص و محسوس اند و
برای تک تک افراد قابل شناخت.
4
·
علل فکری رفرمیسم
سوسیال ـ دموکراسی در همین جا لانه دارند.
5
·
البته رفرمیسم علل دیگری نیز دارد:
·
رفرمیسم علل سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)، سیاسی،
پسیکولوژیکی (روانشناسی) و غیره نیز دارد.
6
فریدریش آلبرت لانگه (1828 ـ 1875)
فیلسوف آلمانی
(نئوکانتیانیست،
ماتریالیسم ستیز)
پداگوگ و سوسیالیست
آثار:
رابطه تربیت با جهان بینی حاکم در اعصار مختلف (1855)
مسئله کارگر و اهمیت آن در زمان حال و آینده (1865)
تاریخ ماتریالیسم و انتقاد از اهمیت آن در حال حاضر (1866)
·
فریدریش البرت لانگه فیلسوف و نگارنده تاریخ ماتریالیسم
ـ به مثابه یکی از پدران فکری سوسیال ـ دموکراسی ـ به طرفداری از تقسیم عادلانه
رفاه اجتماعی می پردازد، ولی مناسبات مالکیت را دست دست نخورده می گذارد.
7
·
در کتاب او تحت عنوان «مسئله کارگر» (1865) که در آن
زمان اثری مترقی بود، جمله ی خائنانه زیر را می توان یافت:
الف
·
« همه چیز، چقدر آسان و
سهل و ساده خواهد شد، اگر حق مالکیت دست نخورده بماند، همانطور که هست، بماند:
ب
·
اگر ما به مثابه یک کمپرومیس (توافق) میان عقل انسان و
حرص غارتگری حیوانی انسان بپذیریم که نکبت های بی نهایت بزرگ با نکبت های کوچکتری
جایگزین شوند و بتوانند به مثابه پایه و اساس قانونگذاری عام، مناسب ترین وضع
جامعه را برای مطالبه ای بزرگ ـ شاید هم فقط از دور ایدئال ـ تحقق بخشیم، تا هم
آزادی آحاد مردم به جای خود بماند و هم آزادی همه مردم.»
·
(فریدریش لانگه، «مسئله
کارگر» (1865)، ص 261)
8
·
فریدریش لانگه برای توجیه این جمله در فصل آخر کتاب
دیگرش تحت عنوان «تاریخ ماتریالیسم» (1866) می نویسد:
الف
·
«آدم عادت می کند، که به اصل ایده خلاق درخود، بدون
انطباق آن با شناخت مبتنی بر تاریخ و علوم طبیعی و بدون تحریف آنها، ارزشی بالاتر
از آنچه که تاکنون داشته، قائل شود.
ب
·
آدم عادت می کند، که جهان ایده ها را به مثابه جانشین
تصویری تمامی حقیقت، به مثابه چیزی بی چون و چرا برای پیشرفت انسانی تلقی کند،
همان طور که معارف فهم را با منشاء اتیکی و استه تیکی قائل شدن به اهمیت کم و بیش
هر ایده تلقی می می کند.
ت
·
برای اینکه ماهیت درونی حقیقی ایمان از زمان پاولی تا
امروز، چیز جز مسخر شدن بوسیله ایده نبوده است.»
·
(فریدریش لانگه، «تاریخ
ماتریالیسم» (1866)، ص 445 و 552)
9
·
لانگه در چاپ دوم این کتاب، همین اندیشه را به مثابه
«نقطه نظری ایدئال» به خورد مردم می دهد.
10
·
فقط باید تصورش را کرد که لانگه این مطالب را بیست سال
پس از انتشار «مانیفست حزب کمونیستی» مارکس و انگلس و تقریبا همزمان با نگارش
«کاپیتال» توسط کارل مارکس، می نویسد.
11
·
اینجا در واقع، ماتریالیسم فلسفی بر ایدئالیسم فلسفی
ملبس به تبیین ماتریالیستی نما برخورد می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر