پروفسور هانس هاینتس هولتس
سرچشمه:
برگردان میم حجری
3
مسئله اساسی فلسفه
«ما
هم دوست داریم، خوب باشیم تا خشن.
مناسبات
اما خشن اند تا خوب!»
برتولت
برشت
·
در این تضاد، آنچه که انگلس «مسئله اساسی فلسفه» نامش
داده، عرض اندام می کند:
1
·
ماتریالیست کسی است که شرایط رئال (واقعی) را، یعنی شرایط اقتصادی بازتولید حیات را
آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.
2
·
ایدئالیست کسی است که نیات را، فضایل اخلاقی ماورای
تجربی را، مثلا طبیعت اخلاقی خوب انسانی را آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.
·
(واژه «آغازگاه» را مدیون
خدامراد فولادی هستیم. مترجم)
3
·
تصمیمگیری در این زمینه (تصمیمگیری در زمینه داشتن درک ماتریالیستی
تاریخ و یا داشتن درک ایدئالیستی تاریخ، مسئله اساسی فلسفه در زمینه جامعه) نه وابسته به میل و اراده این و آن است و بر
خلاف پندار فریدریش آلبرت لانگه، نه به «سلیقه شخصی» این و آن.
4
·
برای اینکه بر اساس پاسخ ماتریالیستی و یا ایدئالیستی به
مسئله اساسی فلسفه، استراتژی های سیاسی تدوین می شوند.
5
·
کسی که حاضر به تغییر مناسبات مالکیت نیست، کسی که فقط
سودای رام کردن اگوئیسم و حرص ثروت اندوزی انسان ها را بر سر دارد، به حفظ وضع
موجود تن در می دهد.
6
·
چنین کسی به سرهم بندی کردن رفرم ها کمر می بندد و وعده ـ
وعید ها و قول و قرارهای طبقات حاکمه را به عنوان پیروزی جشن می گیرد.
7
تندیس هگل و مارکس در پکن
·
چنین کسی به قول هگل، از «مبارزه حیاتی ـ مماتی» که بر
بنیان دیالک تیک «ارباب و نوکر» استوار است، فرار می کند.
8
·
راه سوسیال ـ دموکراسی از این قرار است!
9
·
اگر امروز سوسیال ـ دموکراتی به نام گرهارد شرودر به
نمایندگی آشکار از سیاست مبتنی بر منافع امپریالیست ها می پردازد و از سوی
سردمداران اقتصادی به همین دلیل مورد تحسین و تمجید قرار می گیرد، از ایستگاه
نهائی حزبی پرده برمی دارد که روزی روزگاری برای دفاع از منافع طبقه کارگر تشکیل
شده بود.
10
·
حزب سوسیال ـ دموکرات برای جامعه بورژوائی نه آلترناتیوی
(بدیلی) می شناسد و نه آلترناتیوی می
خواهد.
11
·
افراد منفردی از این حزب می توانند به دلایلی از قبیل
نومیدی، همرنگ سازی و ابتلاء به فساد طرفدار آن باشند.
12
·
ولی سوسیال ـ دموکراسی به مثابه سازمان توده ای با ترک
طرح های برنامه ای تاریخی، اقتصادی و اجتماعی که تعیین کننده پیدایش و تشکیل آن
بوده اند و بر پرچم مبارزاتی آن، نقش بسته بودند، هویت سیاسی خود را از دست داده
است.
13
·
این هویت سیاسی اما در جنبش کمونیستی حفظ شده است.
14
·
جنبش کمونیستی نیز همچنان و هنوز در معرض خطر
اوپورتونیسم و ناپیگیری و زبونی قرار دارد.
15
·
جنبش کمونیستی نیز باید در جامعه بورژوائی از تل آتش
بگذرد و پا بر جا بماند تا روزی گذار به سوسیالیسم را از طریق براندازی انقلابی،
جامه ی عمل بپوشاند.
16
·
از این رو ست که وقوف تئوریکی روشن به تضادهای لاینحل
کاپیتالیسم، به تضاد کار مزدوری (کار مبتنی بر دستمزد) و سرمایه، به تضاد نهفته در درون انباشت سرمایه،
به توان های تخریبی مبارزات رقابت آمیز و غیره ضرورت مبرم دارد.
17
·
اختلاف نظر تئوریکی نیست که قوه مبارزاتی سازمان های
کمونیستی را تحلیل می برد.
18
·
اختلاف نظر تئوریکی باید هم وجود داشته باشد، اگر قرار
بر این باشد که شناخت شرایط میسر شود، اگر قرار بر این باشد که معرفت و شناخت پیشرفت کند.
19
·
آنچه که سازمان های کمونیستی را تحلیل می برد، خلأ
تئوریکی است که منبع خطر سقوط به منجلاب سوسیال ـ دموکراتیسم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر