۱۴۰۴ مرداد ۱۴, سه‌شنبه

درنگی در فرازی از سلوک (رمان محمود دولت آبادی) (۲)

 

سلوک عنوان داستان بلندی به قلم محمود دولت‌آبادی است


پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد، اِلّا نوعی لجاجت با خود،و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت!
عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد
و
به کَرات هم،
هر آدمی دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بِسر می برد،
و هیچ چیز دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی نسبت به خودش نیست.
سلوک
محمود دولت آبادی

۱

پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد، اِلّا نوعی لجاجت با خود،و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت! 

  

همانطور که ذکرش گذشت،

دولت آبادی بسان اکثریت افراد، قادر به مرزبندی  اعتیاد با عادت نیست.

عادت 

بسان عرف و آداب و مراسم و غیره از زیر مفاهیم اخلاق و یا اتیک است.

یعنی عادات آگاهانه نیستند تا کسی لجاجت بورزد ویا مورد صرفنظر قرار دهد.

عادات در جریان دراز تاریخی تشکیل می یابند.

یعنی از بوته آزمون سربلند بیرون می آیند و جای خاصی برای خود در زندگی خلق ها اختصاص می دهند.

عادات علاوه بر این، 

نتیجه گذار از کار آگاهانه به کار خودپوی اعضای اندام اند.

کار آگاهانه مثلا خیاطی، آشپزی تایپ کردن متون و کشاورزی و باغبانی و غیره

تحت هدایت مغز صورت می گیرند.

یعنی

انرژی ستان و خسته کننده اند.

اندام (ارگانیسم) اما سیستم مولتی  فونکسیونال (چندین کارکردی) بغرنج توسعه یافته ای است.

به همین دلیل

فکر و دکر و هم و غم هر اندامی

صرفه جویی در انرژی از طریق برداشتن بار از دوش مغز است.

یعنی

اعضا و ارگان های اندام و یا ارگانیسم

در روند کار، استقلال نسبی کسب می کنند.

یعنی

بی نیاز از مغز به مثابه مرکز فرماندهی، به انجام کار می پردازند.

یعنی

همه کارها تحت فرمان مطلق مغز صورت نمی گیرند.

یعنی

تقسیم کار بین مغز و اعضا صورت می گیرد.

این پدیده را مثلا موقع رانندگی ویا تایپ کردن به وضوح می توان دید.

افراد به برکت همین استقلال نسبیبا چشم بسته تایپ می کنند.

یعنی

انگشتهای دست ت بی نیاز از قوه بینایی و یا دریافت فرمان مستقیم از مغز

تایپ می کنند.

یعنی مغز کمتر خسته می شود.

  در این جور موارد، پای عادت به میان می آید

و

از مفهوم نیروی عادت دم زده می شود:

عادت 

 هدایت خودکار رفتارهایی از هر فرد است که وی با حداقل زحمت و انرژی انجامشان می‌دهد.

چارلز داهیگ در کتاب قدرت عادت خود

می گوید:

 وقتی ما فعالیتی انجام می‌دهیم، بعد از پایان آن، مغز آن را مرور می‌کند و بررسی می‌کند که آیا این فعالیت می‌تواند به صورت خودکارتری انجام شود که در تکرارهای بعدی آن انرژی و درگیری کمتری از مغز بگیرد

 و

در صورت امکان، آن کار را در یک چرخه سه بخشی تبدیل به یک فعالیت خودکاری می‌کند (به مرور)،

 فعالیتی که ما آن را «عادت» می‌نامیم.

 این چرخه دارای سه بخش اساسی است:

بخش اول 

سرنخ یا نشانه‌ای که باعث ترغیب شخص به انجام آن فعالیت می‌شود

بخش دوم

 انجام آن فعالیت است که به صورت روتین و کار تکراری خواهد بود

 آخرین بخش 

که باعث تقویت هرچه بیشتر این عادت و تکرار دوباره آن می‌شود، 

پاداشی است که فرد از انجام روتین آن به دست می‌آورد. 

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر