۱۴۰۴ مرداد ۲۲, چهارشنبه

درنگی در فرازی از «ایده ئولوژی آلمانی» اثر مشترک مارکس و انگلس در جوانی (۹) (بخش آخر)

 

ایدئولوژی آلمانی

درنگی 

از

شین میم شین

اﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﺎن، در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪه های ﺧﻮد زاﻧﻮ زده اند. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺁنها را از ﺗﺼﻮرات واهی، ﻋﻘﺎﻳﺪ، اﻧﺪﻳﺸﻪهاﯼ ﺟﺰﻣﯽ و ﻣﻮﺟﻮدات ﺗﺨﻴﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﮔﺮدنﺷﺎن ﻳﻮغ نهاده اند، ﺑﺮهاﻧﻴﻢ. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ مفاهیم ﻃﻐﻴﺎن ﮐﻨﻴﻢ

مارکس و انگلس جوان

پس از جا زدن افکار به مثابه مخلوقات افراد،

خیال می کنند که افراد در مقابل افکار زانو زده اند و نه در مقابل افراد (ظبقات حاکمه).

زادگاه خرافه وارونگی همین جا ست که چپان امپریالیستی هپیلی هپو گذاشته اند روی سرشان و حلوا حلوا می کنند.

افکار

انعکاس واقعیات امور در آیینه ذهن افرادند و نه مخلوقات افراد.

 

این انعکاس 

انعکاسی دیالک تیکی است و نه انعکاسی مکانیکی و آیینه وار.

این انعکاس

از فیلترهای طبقاتی و معرفتی و عینی و علمی و مذهبی و خرافی و غیره می گذرد.

 

تعیین کننده در این انعکاس

واقعیت عینی است و نه ذهن افراد.

اگر سیب نبود و در روند خورده شدن در ایینه ذهن بشر، منعکس نشده بود، نه مفهوم سیب تشکیل می یافت و نه حکم «سیب میوه ای قابل خوردن و کیف کردن است.» 

 مفاهیم و احکام و ارواح دیگر

عکس های فکری اشیاء هستند و نه مخلوقات افراد.

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ مفاهیم ﻃﻐﻴﺎن ﮐﻨﻴﻢ

مارکس و انگلس جوان

خیال می کنند که مفاهیم مثلا سیب و سیب زمینی بر خلایق حکومت می کنند و نه طبقات حاکمه که سیب و زمینی را از سبد سیب کارها و سیب چین ها و سیب زمینی خور ها به زور برمی دارند و می خورند.

خلایق طوطی وش

هر خرافه ای را از هر کس رونویسی و نشخوار می کنند.

بی انکه ذره ای بیندیشند.

هر حرف مارکس و انگلس و لنین که مارکسیستی نیست.


مارکس و انگلس و لنین

که مارکسیست مادر زاد نبوده اند.

همین طغیان کردن را مارکس و انگلس و لنین بعدها به تازیانه انتقاد خواهند بست.

عصیان و طغیان و شورش و غیره

نشانه غیاب آگاهی

و

دال بر سیطره خودپویی اند.

کسب و کار خران اند و نه خردگرایان و خردمندان.

کسب و کار آنارشیست ها هستند و نه کمونیست ها.

 

پایان 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر