۱۴۰۴ مرداد ۱۲, یکشنبه

درنگی در دعاوی «حق» پرستی (۲)

 Ist möglicherweise ein Bild von Text „Truth TEXTSTUGIO“

میم حجری

 

حق پرست 


در شرایط کنونی که امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها با تمام قوا

 در پی تخریب کشورمان هستند 

و 

جریاناتی همچون سلطنت‌طلبان، مجاهدین و تجزیه‌طلبان 

را 

تقویت می‌کنند تا ایران را به سرنوشت کشورهایی مانند عراق، لیبی، سوریه و غزه دچار نمایند، 

دفاع از وضعیت موجود - ولو به صورت موقت - ضرورتی حیاتی و انکارناپذیر است.
 تنها راه گریز از این سناریو، تشکیل یک جبهه‌ی متحد ضدامپریالیستی و ضد استبدادی توسط نیروهای مترقی، مردمی و آزادیخواه است.

 معنی تحت اللفظی:

هدف امپریالیسم و صهیونیسم تخریب و تجزیه ایران است.

برای این کار سلطنت طلبان و مجاهدین و تجزیه طلبان را تقویت می شوند.

دفاع از طبقه حاکمه ایران حتی به طور موقت ضرورت دارد.

 تنها راه پیشگیری از بالکانیزاسیون (تخریب و تجزیه) کشور،

تشکیل جبهه ملی و ضد استبدادی 

توسط نیروهای مترقی، مردمی و آزادیخواه است.

 

ایراد خیلی از مدعیان

فرمولبندی شتابزده و دیمی و میلی شعار،

 بدون داشتن توان شناخت و تدارک شعور لازمه است.

مثال:

حق پرست واژه ای را تصادفا پیدا می کند و بدون درک تعریف آن واژه، 

شمشیر و سپری از آن می سازد و به خدمت می گیرد.


مثال مشخص:

اخیرا ما را به متافیزیکی اندیشی متهم کرد.

ما هم به طنز از زبان سعدی نوشتیم:

پسر نوح با خران بنشست

خاندان نبوتش گم شد.

منظور ما از خران کسانی بود که دور و بر حق پرست پرسه می زنند 

و

 او مثل «توده ای های» سنتی بیسواد با آنها به اصطلاح هماندیشی می کند،

بدون اینکه به سمتگیری سیاسی آنها پی ببرد.

همین حق پرست که برای تضاد خمینیسم با امپریالیسم و صهیونیسم،

داد سخن سر داده است،

 توان تأمل بر روی این بیت شعر را نداشته است.

حداقل از خود نپرسیده است

 که

 منظور حریف از خران کیانند که همنشین منند؟

 

تنها واکنشی که حضرت حق پرست از خود نشان داده، این بوده که گفته:

باز هم زدی به کوه.

منظور ما از خران همین شاه اللهی ها و استالین اللهی ها و نتان اللهی ها، یعنی تجزیه طلبان به قول او بوده اند.

مثال دیگر:

ما اخیرا در واکنش به دعاوی او راجع به رستاوراسیون، تحلیلی مارکسیستی منتشر کردیم و به او فرستادیم.

 

بحثی در مقایسه انقلاب سفید با انقلاب به اصطلاح اسلامی

https://hadgarie.blogspot.com/2025/07/blog-post_341.html

 

یا نخوانده است و الکی لایک زده است و یا سرسری خوانده است و نفهمیده است.

سؤال این است 

که

شاه و شیخ  

کیانند و با انقلاب سفید و «انقلاب» اسلامی چه کرده اند؟

پس از جنگ جهانی دوم

اولین انقلاب دموکراتیک و ملی (انقلاب ضد فئودالی و ضد امپریالیستی)

تحت رهبری فرقه دمرکرات آذربایجان و حزب توده 

صورت گرفت.

انقلابی که یک سال عمر کرد و پس از پیروزی کودتای ارتجاعی ۲۸ مرداد

همراه با حزب توده به طرز خونینی سرکوب شد.

کودتای ۲۸ مرداد 

تحت رهبری مشترک سلطنت و روحانیت و امپریالیسم امریکا و انگلیس به پیروزی رسید.

سؤال اکنون این است 

که 

محتوای انقلاب آذربایجان و برنامه حزب توده چه بوده است؟

محتوای هر دو 

(هم محتوای انقلاب آدربایجان و هم محتوای برنامه حزب توده)

ملی 

(استقلال، خودمختاری، ضد امپریالیستی)  

و 

دموکراتیک

 (ضد فئودالی ـ ضد روحانیت فئودالی) 

بوده است.

به قول درست و دقیق مارکس:

جلاد هر انقلاب 

خواه و ناخواه، آگاه و ناخودآگاه

به مجری مجبور وصایای انقلاب مغلوب مبدل می شود.

چنین هم شده است:

محتوای انقلاب سفید 

تحت رهبری یکی از دو جلاد انقلاب آذربایجان و حزب توده 

(دربار پهلوی)

 دموکراتیک 

(ضد فئودالی و ضد روحانیت فئودالی) 

(یکی از وصایای انقلاب آذربایجان و حزب توده)

بوده است.

به همین دلیل، روحانیت فئودالی تحت رهبری خمینی وارد اوپوزیسیون ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی (به زبان حضرات ضد امریکایی و اکنون ضد غربی) شده بود.


محتوای انقلاب اسلامی

 تحت رهبری یکی دیگر از دو جلاد انقلاب آذربایجان و حزب توده 

(روحانیت)

ملی

(استقلال، خودمختاری، ضد امپریالیستی) 

(یکی دیگر از وصایای انقلاب آذربایجان و حزب توده)  

بوده است.

حالا می توان پس از تدارک اسباب شناخت و شعور لازمه

به فرمول بندی شعار علمی و انقلابی (مارکسیستی) خطر کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر