شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)
۱
چو آمد بر مردم کاروان
شنیدم که می گفت با ساروان:
ندانی، که چون راه بردم به دوست
هر آن کس که پیش آمد ام، گفتم:
«او ست.»
معنی تحت اللفظی:
پدر گمکرده پسر
وقتی به نزد همسفران خود برگشت، به ساربان گفت:
در جستجوی پسرم، هر کسی را که دیدم، خیال کردم خود او ست.
سعدی
در بیت اول شعر،
دیالک تیک جزء و کل
را
از سوئی
و
دیالک تیک رهبر و توده
را
از سوی دیگر،
به شکل دیالک تیک ساربان و کاروان بسط و تعمیم می دهد، تا سرمشق شاعری شوریده ای از شمال دیار خویش باشد.
هشتصد سال بعد
هوشنگ ابتهاج (سایه)
همین توسعه و تعمیم دیالک تیکی را تکرار خواهد کرد و به سبب فقر فلسفه، وارونه اش خواهد ساخت:
بدین سرای بیکسی اگر سری در آمدی
هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی
(سایه، «سیاه مشق»)
معنی تحت اللفظی:
اگر در این بیکسی، رهبری پیدا شود،
از هر دری، سری بیرون خواهد زد.
سایه هم در این بیت غزل حزن آلود خویش،
دیالک تیک جزء و کل
را
از سوئی
و
دیالک تیک رهبر و توده
را
از سوی دیگر،
به شکل دیالک تیک سر و کاروان دل بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را به غلط، از آن جزء و رهبر (سر) می داند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر