۱۳۹۹ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (فرهاد شهباز) (۷)


  تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 
فرهاد شهباز
 
اعتقاد من این است
 که
 اتفاقا 
فلسفه قدرت 
 تمرکز در قدرت است
و 
قدرت حکومت کارگری توزیع شده در شوراهای ارتجاعی 
توزیع عقب ماندگی به صورت مساوی و گسترده است!
 
فرهاد شهباز 
در
 این هارت و پورت
از
سویی
دوئالیسم تمرکز قدرت و توزیع قدرت
را
توسعه می دهد و به خدمت می گیرد،
از 
سوی دیگر
دوئالیسم ارتجاعی و انقلابی 
را
و
نهایتا
دوئالیسم عقب ماندگی و پیشرفت
را
 
الف
اعتقاد من این است
 که
 اتفاقا 
فلسفه قدرت 
 تمرکز در قدرت است
 
فرهاد شهباز
مخالف توزیع قدرت
و
موافق و مبلغ تمرکز قدرت
است.

او
مشخصا
مخالف توزیع قدرت به شوراهای کارگری، دهقانی، پیشه وری و زنان و غیره
و
موافق و مبلغ تمرکز قدرت در دست نخبه های انتزاعی، ماورای طبقاتی و ماورای اجتماعی
است.
 
 
خوزه ارتگا گاسه  
(۱۸۸۳ـ ۱۹۵۵)
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها
 
تئوری نخبگان
مهم ترین تئوری فاشیسم، میلیتاریسم، آوانتوریسم و فوندامنتالیسم
است.
 
نخبه های شاملوئیسم
پیشوایانی از قبیل موسولینی و هیتلر و چریک فدایی خلق و مجاهد خلق و دیمدام و لیملام و روشنفکران عنقلابی (خود شاملو شهباز و جلال و ساعدی و غیره)
و
نخبه های برده داری، فئودالیسم و فوندامنتالیسم
 خدا
سایه خدا
(قیاصر و سلاطین و خوانین)
انبیا
ائمه
اولیا
فقها
هستند.
 
ب
قدرت حکومت کارگری توزیع شده در شوراهای ارتجاعی 
توزیع عقب ماندگی به صورت مساوی و گسترده است!
 
فرهاد شهباز
در
دوئالیسم ارتجاعی و انقلابی
شوراهای توده های مولد و زحمتکش
را
ارتجاعی
و
نخبگان فاشیستی و فوندامنتالیستی
را
انقلابی
قلمداد می کند.

پشتوانه تئوریکی این توهم و تصور خرافی
باور به ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی بودن قشر روشنفکر و نهایتا نخبگان فکری و فرهنگی و هنری و نظامی و اقتصادی و مالی و غیره
است.

دیری است 
که
در
جهان سرمایه داری
جنگ زرگری خر رنگ کنی
شروع شده است:
طبقه حاکمه 
(زیربنای اقتصادی، حاکمیت طبقاتی)
(اشرافیت فئودالی و بورژوازی)
فراموش می شود
و
هیئت حاکمه
(روبنای ایده ئولوژیکی، سیاستمداران و روزنامه نگاران، مدیران، علما، فقها و غیره)
هم
مطلق 
می شود،
هم
مطلق العنان و همه کاره
قلمداد می شود
و
هم
به
دو دسته زیر طبقه بندی می شود
و
عوام فریبی اوج می گیرد:
 
الف
نخبگان (الیت های) لیبرالیستی کذایی
مثلا ریگان و بوش و اوباما و کلنتین و مرکل و می و ماکرون و برلسکونی و غیره 
 
ب
نخبگان نئوفاشیستی مخالف نخبگان لیبرالیستی کذایی
مثلا ترامپ و پوتین و ماری لوپن و آ اف دی و عربان و عردوغان و غیره
 
 از روزی که ترامپ روی کار آمده است،
روزی نیست
که
هارت و پورت های تویتیستی اش
در
عخبار و مدفوعات جهانی
تماتیزه نشوند.

اما
غافل از اینکه هر دو دسته فوق الذکر
مأمور طبقه حاکمه ماهیتا واحدی اند.

  تئوری بند تنبانی فرهاد شهباز
در
تحلیل نهایی
امپریالیستی
است.

نخبگان دسته الف
هم
موافق توزیع قدرت میان احزاب رنگارنگ بورژوایی
و
نخبگان دسته ب
موافق تمرکز قدرت در دست پیشوای کذایی اند.

ولی هر دو مأمور طبقه حاکمه واحدی اند 
که 
سودایی جز چپاول سفره خالی مردم
 ندارد.

فرهاد شهباز
جای نخبگان لیبرالیستی کذایی
را
با
شوراهای کارگری
پر می کند
تا
هارت و پورت عنقلابی کند.

کامنت های فرهاد شهباز
ماهیتا
فرقی با تویت های دونالد ترامپ ندارند.

ترامپ
هر آنچه را که باب میلش نیست،
فیک نیوز
جا می زند
و
فرهاد شهباز
همه احزاب و سازمان ها و تئوری هایی
را
متعلق به عهد دقیانوس جا می زند
که
خوشایند نمی یابد.
 
البته
فرهاد شهباز
عاجز از تمیز ماهیت طبقاتی احزاب و سازمان های سیاسی وطنی است.

پ
دوئالیسم عقب ماندگی و پیشرفت
به نظر فرهاد شهباز
قدرت حکومت کارگری توزیع شده در شوراهای ارتجاعی 
توزیع عقب ماندگی به صورت مساوی و گسترده است!
 
شعار لنینی موسوم 
به 
«همه قدرت به دست شوراهای توده های مولد و زحمتکش»
(پرولتاریا، دهقانان، پیشه وران، روشنفکران توده ای، زنان)
چیزی جز گسترش دموکراسی حقیقی یعنی توده سالاری
نیست
که
توسط هواداران عامی و عوامفریب شاملوئیسم و شاملوچیسم
به
مثابه عقب ماندگی
و
تمرکز قدرت در دست نخبه ای از نخبگان طبقه حاکمه انگل و استثمارگر
به
عنوان پیشرفت
قلمداد می شود. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر