۱۳۹۹ تیر ۷, شنبه

درنگی در سخنی از فروغ فرخزاد (۲)


فروغ فرخزاد (۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
درنگ از ربابه نون
 
الف
پدرم ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
ﺯﻥ 
ﺑﺎﯾﺪ
  گیسوان ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ
، 
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!

۱
«زنی با گیسوان ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ»
ایدئال پدرت بوده است.

۲
از دو حالت قصه خالی نیست:

الف
این ایدئآل پدرت
قبل از ازدواج با مادرت بوده است.

ب
این ایدئآل پدرت
پس از ازدواج با مادرت بوده است.
 
احتمال آن می رود
که
«زنی با گیسوان ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ»
ایدئال پدرت پس از ازدواج با مادرت باشد.
 
تشکیل این جور ایدئال ها
به
لحاظ پسیکولوژیکی (روان شناختی) طبیعی است.
 
آدمیان
روی هم رفته
هم
کنجکاوند
و
هم
تنوع طلب.
 
 پس از مدتی از چیزی که دارند، سیر می شوند 
و
 دنبال چیز جدیدی
 می گردند.
 
بدبختی بزرگ در زندگی زناشویی هم همین است.
 
البته
زنان متعلق به  توده 
(و نه زنان طبقه حاکمه)
سابقا
ایدئال های خود
را
برای خود
نگه می داشتند 
ولی
مردان نسل سابق
به
نیات مختلف
ایدئال های بند تنبانی خود
را
بر زبان می راندند تا زنان را تحت فشار مضاعف قرار دهند.

غافل از اینکه مردان چیزی ندارند که زنان نداشته باشند.

اکنون
ظاهرا
زنان هم بسان مردان شده اند:
اکنون زنان و مردان
آنچه در همسر خود ندارند، ز بیگانه تمنا می کنند.
 
۲
پدرم ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
ﺯﻥ 
ﺑﺎﯾﺪ
  گیسوان ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ
، 
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!
 
نکته دیگر در این زمینه
مشخصه مهم عشق است.
 
عشق
بر خلاف دوستی 
رابطه نیست.
 
یعنی
 دو طرفه نیست.
 
محال است که دو نفر واقعا همسر ایدئال خود
را
پیدا کنند.
 
عاشق 
در
معشوق
کم و بیش
همسر ایدئال خود
را
به
خیال خود
پیدا می کند
و
مثل کنه به او می چسبد
و
چندان و چنان تحت فشار قرار می دهد که تمکین کند.
 
غافل از اینکه معشوق 
هم 
گمشده ایدئال خود را دارد 
و 
در حسرت پیدا کردنش آه می کشد.
 
به
همین دلیل
برتولت برشت
جانشین خلف مارکس
توصیه می کند که به یکجانبگی قانونمند عشق پایان داده شود 
و
به
دوستی
تبدیل شود.
 
دوستی 
رابطه است.
 
دو طرفه است
و
مستحکمتر از عشق است.
 
۳
پدرم ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
ﺯﻥ 
ﺑﺎﯾﺪ
  گیسوان ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ
، 
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!
 
حالتی استثنائی 
در
 این زمینه 
هم وجود دارد.
 
اگر
کسی
چه زن و چه مرد
خردگرا
باشد،
عاشق نمی شود.
 
یعنی
به
وابستگی
تن در نمی دهد.
 
یعنی
حوایج نفسانی خود
را
مهار می کند
و
دنبال دوست می گردد.
 
در آن صورت،
خواهش های بند تنبانی
ایدئالیزه نمی شوند.
 
نمونه مشخص چنین خردگرایی
خود تو هستی.
 
اثار و اشعار عاشقانه تو
دال بر تنهایی و ناکامی مادم العمر تو ست.
 
ما
 در تحلیل اشعار و آثار عاشقانه تو
از این نکته غافل بوده ایم.
 
شرمندگی هم سرنوشت تحلیلگران است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر