۱۳۹۹ تیر ۲, دوشنبه

درنگی در چیستایی حزب توده (۱۶)


 
بس نقش ها زدند
ولی
 روز آزمون

یک از هزارشان
نشد
آن بی نظیر ما


درنگی
از
میمحا نجار

 "انقلاب اسلامی" یا «انقلاب دمکراتیک» یک فریب بزرگ تاریخی!
بهرام دانش
 
اما درسی را که می توان از ملت آلمان فرا گرفت 
این است 
که 
ملت ایران، روشنفکران و رهبران ما 
نیز 
باید به خود آیند، 
باید به تاریخ ننگین و سیاه حمایت و طرفداری از رژیم و انقلاب اسلامی
 برخورد کنند. 
روشنفکران و جنبش چپ ما باید خود را از منجلاب تفکر و خفتی که انقلاب اسلامی را 
با 
حذف اسلامی آن 
یک انقلاب واقعی، یک انقلاب مردمی و دمکراتیک 
جلوه میدهند، 
بیرون بکشند. 

جنبش چپ ما واقعاُ سوراخ دعا را گم کرده است 
وقتی با نهایت درجه "عوام فریبی" 
اذعان میدارد 
که 
 اصلاً این انقلاب از ابتدا اسلامی نبود 
و
 فوراُ تظاهرات گسترده، اعتراضات کارگران نفت، دانشجویان، معلمان و پرستاران 
را
 در 
سال ۵۷ 
علم می کنند که نشان بدهند 
که
 به 
راستی در ایران یک انقلاب دمکراتیک 
به
وقوع
 پیوست.

در این میان نکته بسیار مهم و اساسی 

که
کل جنبش چپ و روشنفکران ما 
نمی خواهند یا نمی توانند ببینند 
این است 
که 
آنها با کمال بی تفاوتی 
از 
موقعیت سوق الجیشی و استراتژیک ایران در خاورمیانه 
می گذرند و به کلی فراموش می کنند 
که
 ایران در سال ۵۷ در همسایگی یک ابر قدرت با ۲,۵۰۰ کیلومتر مرز 
به سر می برد.

آنها همزمان یا میدانند و یا نمیخواهند بدانند 
که 
دفتر بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه شوروی 
سالیان سال 
برای دست یابی بر ایران
 برنامه ریزی و توطئه های گسترده کرده 
و
 از
 طریق عوامل و جاسوسان خود 
سر نخ کلیه تظاهرات و جنبش های خود به خودی مردم 
را 
در سال ۵۷ در دست داشت.

در
واقع 
دفتر بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه شوروی
 سالیان دراز در ایران صدها میلیون دلار سرمایه گذاری و برنامه ریزی 
کرده بود. 
 
هدف آنها این بود 
که
 ایران،
 این لقمه چرب و نرم و استراتژیک
 را 
در 
مقابله با آمریکا، 
از 
حیطه نفوذ آمریکا و غرب
 خارج کند. 
آنها عملاً با دقت و وسواس بی اندازه حساب شده ای وبا بهره برداری از نیم قرن تجربه جهانی در صدور "انقلاب" از طریق عوامل سرسپرده خود 
مانند حزب توده، چریکهای فدائی، مجاهدین، پیکار، سازمان انقلابی (رنجبران) و غیره، نیروهای مذهبی "پیرو خط امام"، خمینی، طالقانی، خامنه ای، رفسنجانی، خلخالی، سپاه پاسداران، دانشجویان پیرو خط امام و برخی دیگر از نیروهای چپ و مذهبی از جمله فرقان،
 عمیقاً و به طور بسیار گسترده 
در
 کلیه تظاهرات خیابانی، اعتصابات کارگران، اعتصابات کارگران نفت، درگیریهای مسلح خیابانی، اشغال پادگانها، آتش سوزیها، بمب گذاریها، ترورها، کشتار سر ضرب و سبعانه مخالفین "انقلاب اسلامی"، اشغال سفارت آمریکا، سقوط دولت بازرگان، جنگ ایران و عراق
 نقش رهبری و تعین کننده کامل 
را 
به عهده داشتند.

روسیه شوروی
 به
 خوبی
 آگاه بود 
که
 برای دست یافتن بر ایران 
می بایست از هرگونه دخالت مستقیم و علنی در امور داخلی رژیم اسلامی
 پرهیز کند. 
 
آنها بر این بودند که این قلعه (ایران) را باید از درون تصاحب کرد و گشود. 
بخصوص روسیه پس از تجاوز در افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ مترصد بود 
پس از چندین دهه برنامه ریزی و تشکل نیروهای سر سپرده ایرانی،
عوامل دست چین شده خود 
را 
بر
مسند قدرت 
بنشاند 
بدون اینکه به لشگرکشی نظیر درافغانستان روی آور شود. 
 
و رویدا های ۳۷ سال گذشته به نحو احسن اجرای موفقیت آمیز این سناریو 
را 
کاملاً 
برملا می کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر