۱۳۹۹ تیر ۵, پنجشنبه

وجود اجتماعی (وجود جامعتی)

 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

۱
·    وجود اجتماعی (وجود جامعتی) یکی از مقولات ماتریالیسم تاریخی است.

۲
·    وجود اجتماعی کمپلکسی (مجموعه بغرنجی) است از فاکتورها (عوامل)، شرایط، مناسبات و روابط عینی که انسان در چارچوب آنها عمل می کند.
·     فاکتورها (عوامل)، شرایط، مناسبات و روابط عینی ئی که مستقل از شعور (ضمیر) و میل و هوس و اراده انسان ها وجود دارند.

۳
·    وجود اجتماعی دربرگیرنده مجموعه مناسبات جامعتی مادی، روند حیاتی جامعتی مادی، مؤثریت مشترک انسان ها در روند تولید و در جذب و دفع با طبیعت برای تولید نعمات مادی زندگی است.

·    (در مفهوم (مقوله) وجود اجتماعی، مجموعه مناسبات جامعتی مادی، روند حیاتی جامعتی مادی، مؤثریت مشترک انسان ها درروند تولید ، در جذب و دفع با طبیعت برای تولید نعمات مادی زندگی تجرید می یابند. مترجم)

۴
·    مناسبات مالکیت بر مهم ترین وسایل تولید در هر جامعه مورد نظر، شاخص (مشخص کننده) مناسبات تولیدی  و مناسبات تولیدی به نوبه خود شاخص وجود اجتماعی اند.

۵
·    در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، مسئله اساسی فلسفه به طرز ماتریالیستی حل می شود.

·    (در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، ماده و یا وجود بر روح و یا شعور مقدم قلمداد می شود.
·    یعنی در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) نقش تعیین کننده از آن ماده (وجود) قلمداد می شود.
·    البته بدون اینکه قطب دیگر، هیچ واره تلقی شود. مترجم)

۶
·    راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در عرصه جامعه به شرح زیر است:
·    وجود اجتماعی (جامعتی) تعیین کننده شعور اجتماعی (جامعتی) است.

·    (راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در کل هستی (ماتریالیسم دیالک تیکی) به شرح زیر است:
·    وجود مقدم بر شعور (ماده مقدم بر روح) است.
·    راه حل ماتریالیستی مسئله اساسی فلسفه در عرصه شناخت به شرح زیر است:
·    جهان قابل شناخت است. مترجم)

۷
·    وجود اجتماعی به طور عینی ـ واقعی وجود دارد.
·    یعنی مستقل از شعور و میل و هوس و اراده آدمیان وجود دارد.

۸
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم، «انسان ها در تولید جامعتی زندگی خود وارد مناسبات معین، ضرور و مستقل از اراده خود می شوند.
·    یعنی وارد مناسبات تولیدی می شوند.
·    مناسبات تولیدی ئی که منطبق با سطح توسعه نیروهای مولده جامعه اند.

۹
·    شیوه تولید حیات مادی، مشروط کننده روند زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری (روحی) به طور کلی است.

۱۰
·    این شعور اجتماعی (جامعتی) آدمیان نیست که تعیین کننده وجود اجتماعی (جامعتی) آنها ست.
·    بلکه برعکس.
·    این وجود اجتماعی آدمیان است که تعیین کننده شعور اجتماعی آنها ست.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۳، ص ۸)

۱۱
·    وجود اجتماعی (جامعتی) در طول تاریخ بشری تغییر و توسعه می یابد.

·    مراجعه کنید به توسعه

۱۲
·    در سوسیالیسم، انسان ها بر طبق قوانین عینی به تغییر آگاهانه و پلان بندی شده (برنامه ریزی شده) وجود اجتماعی به مثابه بنیان حیات پرمحتوا و واقعا هومانیستی در مقایسه با کاپیتالیسم می پردازند.

۱۳
·    انسان های به لحاظ جسمی و روحی توسعه یافته در همبود سوسیالیستی ـ انسانی ئی که تحت رهبری طبقه کارگر و حزبش قرار دارد، می زیند و برای اولین بار در تاریخ بشری امکان استفاده خلاق از معارف (شناخت ها) و مهارت های خود را در کار سوسیالیستی، در کردوکار جامعتی و در حیات فرهنگی کسب می کنند و توسعه می دهند. 
۱۴
·    علم در سوسیالیسم به نیروی مولد بی واسطه مبدل می شود.

۱۵
·    این امر، انسان ها را به راندمان عالی تر کار در استفاده از طبیعت برای تولید نعمات مادی قادر می سازد. 

۱۶
·    زحمتکشان با انقلاب علمی و فنی به تولید فن فوق العاده مولد نایل می آیند که آنها را از کار جسمی سنگین آزاد می سازد.

۱۷
·    خلاقیت به خط مهم کار انسانی تبدیل می شود.

۱۸
·    مناسبات تولیدی سوسیالیستی، زحمتکشان را از استثمار ازاد می سازد.

۱۹
·    در همبود انسانی سوسیالیستی مناسبات مبتنی بر همکاری و مساعدت (کمک) متقابل پدید می آیند.

۲۰
·    با انقلاب سوسیالیستی آنتاگونیسم (تضادهای اشتی ناپذیر) موجود در مناسبات و روابط طبقاتی از بین می رود.

۲۱
·    میان طبقه کارگر و طبقه دهقانان اتحادیه های دهقانی و دیگر اقشار زحمتکش رابطه دوستی برقرار می گردد. 

۲۲
·    تنها وجود اجتماعی (جامعتی) سوسیالیسم است که بنیان تحقق هومانیسم رئال (واقعی) را فراهم می آورد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر