۱۳۹۹ خرداد ۳۰, جمعه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (فرهاد شهباز) (۱۰)

 
  تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 
فرهاد شهباز
 
آقای سلمان نیک نام

خب حکومت باید دست نخبگان باشه دیگه
 پس چی؟
 باید دست اُسکلا باشه؟!!
 
اسکل 
اسم پرنده ای است
که 
گویا
وقتی از لانه اش خارج می‌شود 
به
 هنگام بر گشت فراموش می‌کند 
که
لانه اش کجا بوده است. 

اسکل
 به 
افراد پخمه گفته می‌شود.

فرهاد شهباز
دیالک تیک شخصیت و طبقه
را
به
شکل دوئالیسم نخبه و پخمه بسط و تعمیم می دهد
تا
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دوئالیسم نخبگان و پخمگان بسط و تعمیم دهد
و
دست به عوام فریبی بزند
و
ضمنا
خود
را
نخبه اعلی از طویله عه «هورا» و عا «شورا»
 جا بزند.

فرهاد شهباز
در 
لاطائلات قبلی اش
نخبگان
را
به
شکل خبرگان علمی
بسط و تعمیم داده است.

جا زدن اعضای هیئت حاکمه 
(مأمورین و نمایندگان ایده ئولوژیکی و گاهی حتی عضو و جزو طبقه حاکمه اند)
به
عنوان نخبگان بی طبقه توحیدی و شناور بر فراز طبقات طویله های طبقاتی
یکی از ترفندهای دیرآشنای طبقه حاکمه است.

هدف الاهداف ایده ئولوژی امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
انکار ساختار طبقاتی جامعه بشری
برای غافل سازی توده از مبارزه طبقاتی و غارت بی دردسر سفره توده است.



مفهوم نخبه
در
 ادبیات امپریالیستی، فاشیستی و فوندامنتالیستی
به
صور مختلف بسط و تعمیم داده می شود:
سلاطین
خوانین
سیاستمداران
ژنرال ها
نظامیان
روزنامه نگاران
علما
فضلا
انبیا
ائمه
اولیا
آیات عظام
حجج اسلام
روشنفکران
چریک ها
مجاهدین
شعرا
ادبا
....

اخیرا
جنگ زرگری عوام فریبانه ای به صورت جنگ لاشخوران میلیاردر بر ضد نخبگان
شروع شده و گوش فلک را کر کرده است:
مثلا
جنگ شبانه روزی مش دونالد و مش پویتن و مش ماری لوپن و نئوفاشیست های دیگر
(با دعوی نمایندگی پرولتاریا)
بر ضد نمایندگان طبقه حاکمه در هیئت رؤسای جمهور و صدر اعظم ها و وزرا و وکلا و روزنامه نگاران و دانشمندان و صاحب نظران و غیره
به عنوان نخبگان (الیت ها).



می توان گفت
که
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
به
صورت هیولایی دو چهره
به
عوام فریبی تمام ارضی
مبادرت ورزیده است:

الف
نخبگان سنتی

ب
نخبه ستیزان قلابی

۱
خب حکومت باید دست نخبگان باشه دیگه

 پس چی؟
 باید دست اُسکلا باشه؟!!

فرهاد شهباز
بسان پخمگان
در
روبنای ایده ئولوژیکی
 تاخت و تاز می کند و گردو خاک به پا می دارد
تا
خواننده هارت و پورت های خود
را
کور کند.

به
همین دلیل
فقط
حکومت
را
می بیند
و
نه
حاکمیت
را.

فرهاد شهباز
وجود حاکمیت طبقاتی و طبقه حاکمه
را
حتی
بی شرمانه
انکار می کند.
 
فرهاد شهباز
 نخبگان 
را
می بیند
و
نه
طبقه حاکمه
را
و
نه
توده
را.

فاشیسم و فوندامنتالیسم
توده ستیز توده ای نما
ست.
چپ نما
ست.

فریبایی هر دو
همین جا 
ست.

به
همین دلیل
فاشیسم
حزب خود
را
ملی ـ سوسیالیستی 
(نازی)
حزب کارگران
جا می زند.

فوندامنتالیسم 
(همشیره فاشیسم)
نیز
از
حکومت مستضعفین بر زمین 
از
 حمایت از حقوق خلق فلسطین 
از
مخالفت با تربیت اویغورهای چین
دم می زند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر