۱۳۹۹ تیر ۸, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۴۴)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی 
 
ناشناس

من او را خواستم
تا
زنده بمانم
او مرا خواست
تا
تنها نباشد
فرق است بین حوض بی ماهی و ماهی بی حوض
 
۱
قبل از هر کاری باید این مقایسه ناشناس را مورد تحلیل قرار دهیم:

الف
ناشناس برای زنده ماندن به حریف نیاز دارد
به همان سان که ماهی برای زنده ماندن به اب (حوض پر اب) نیاز دارد.

ب
حریف برای تنها نماندن به ناشناس نیاز دارد
به همان سان که حوض برای «تنها» نماندن به ماهی نیاز دارد.

۲
مقایسه متدی
بند تنبانی است
بهتر از هیچ است
ولی
نباید
بی قید و شرط باشد.

۳
منظور ناشناس
تفاوت او با حریف است.

۴
برای درک و توضیح این رابطه و کشف حقیقت باید دیالک تیک مربوطه را پیدا کرد.

۵
رابطه نانشاس با حریف
رابطه وسیله و آماج است:
حریف
وسیله است
و
آماج ناشناس
ادامه حیات.

۶
رابطه حریف با ناشناس
هم
رابطه وسیله و آماج است:
ناشناس وسیله است و
و
آماج حریف
رهایی از تنهایی از طریق همبایی.

۷
وجود حریف برای نانشاس
حیاتی ـ مماتی است.

۸
وجود ناشناس برای حریف
اما
بهبود بیش و کم کیفیت زندگی است.
یعنی حیاتی و مماتی نیست.

۹
عیب و ایراد هر دو (ناشناس و حریف)
اما
از خود بیگانگی است.

۱۰
هر کسی
اگر تیز بنگریم
نه
تنها
بلکه
تن ها
ست.

۱۱
هر کسی دیالک تیکی از من درون و من برون است.

۱۲
هر کس برای خویشتن خویش
کافی است.

۱۳
کسی نمی تواند و نباید وسیله حیاتی ـ مماتی برای کسی دیگر باشد.

۱۴
انسان
باید
اصولا
اینسترومنتالیزه (ابرا واره) نشود.

۱۵
برای اینکه انسان
ابزارساز است و نه ابزار.

۱۶
اینسترومنتالیزاسیون انسان
آنتی هومانیستی
است

فاشیستی
است

فوندامنتالیستی
است

بربرمنشانه
است.

تمدن ستیزانه
است.

شرم انگیز و ننگ آور
است
 
مینا اسدی
بیش از سه ماه از ماندنم در خانه می گذرد.
هرگز در زندگی ام این آرامش را نداشته ام.
به
مرگ می ماند.

۱
یکی از محسنات ذلت و فلاکت در فرم های مختلف
از طاعون و وبا تا کرونا
خروج ناگزیر خلایق از زندگی روزمره مبتنی بر عادات است.

۲
گسست زنجیره بی محتوای عادات است.

۳
خروج از همبایی بیهوده اختیاری و ورود به تنهایی اجباری است.

۴
مراکز مالی دیروز خبر دادند که پس انداز خلایق در اروپا
به بیلیون هاد لار سر زده است.

۵
کرونا
از
خروج از خانه و خرید هر زباله
ممانعت به عمل اورده است.

۶
رخنه در ارکان عمارت سرمایه افتاده است.

۵
چون پایان خرید زباله
ضمنا به معنی اختلال در گردش سرمایه است که ممد حیات است و مفرح ذات.

۶
استنباط گسست از زندگی مبتنی بر عادات فرموده توسط سرمایه
به
مثابه آرامش و مرگ
نشانه از خود بیگانگی است.

۷
نشانه بیهودگی و بی مایگی زندگی است.

۸
اعضای طویله های طبقاتی
ادای زندگی را در می آورند
و
در آوردن ادای زندگی را با خود زندگی عوضی می گیرند.

۹
این
تازه
در دوره ای است 
که
به برکت ارتباطات مجازی
هیچکس تنها نیست.

۱۰
در آوردن ادای زندگی در جهان مجازی
کماکان
ادامه دارد.

۱۱
جای تحویل فیزیکی دروغ و تملق و خرافه به همدیگر
را
تحویل متافیزیکی آنها گرفته است.

۱۲
بحران کرونا
بیدار باشی به خلایق خفته است
تا
بیندیشند و فوت و فن زندگی معنامند و محتوامند را فراگیرند.
 
دیالک تیک استثناء و قاعده

۱
قاعده ربطی به قواعد ندارد.

۲
قاعده و استثناء
مفاهیم فلسفی اند.

۳
برشت
شاعری فیلسوف است.
مثل سعدی
مثل فروغ
مثل کسرایی
مثل زهری
است.

مثال:
قاعده این است که آب رو به سرازیری برود.

۴
رو به سر بالایی رفتن آب
استثناء است
 
ناشناس

الف
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل می‌دهند.

۱
چگونه ناشناس به این تصورات آس و پاس رسیده است؟

۲
تصورات ما باید به محک تجربه بخورند تا معتبر شوند و نظر شوند.

به قول خواجه شیراز:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در آن غش باشد.

۳
مگر تجارب زنده زندگی دال بر صحت این ادعا ست؟

۴
شاید منظور ناشناس موردی استثنائی باشد و نه قاعده

۵
مثال:
از شیخ شیراز که خردگرایی رشگ انگیز است:

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

۶
عاشق بی دل مگر دلش می خواهد که شب وصل با معشوق
هر چه زودتر صبح شود؟

۷
به قول شیخ
عاشق
بی خیال صبح است
چون روی دوست صبح تر از هر صبح طبیعی است.
 
ب
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر.

۱
اندیشیدن به مقصد؟

۲
منظور ناشناس اندیشیدن به مبدأ است.

۳
مقصد همان هتل کذا و کذا بوده است.
مسافرخانه بوده است
و مسافر ضمن لذت بردن از طبیعت زیبای مسر برگشت به خانه
به
چیزهایی می اندیشد که با خانه در رابطه می توانند باشند:

روز از نو کار از نو
انجام تکالیف و وظایف روزمره از نو
دغدغه خاطر نسبت به مصون ماندن خانه از دزد و آتش سوزی و زلزله و باد و توفان

۴
آدم آدم است و باید هم ضمن لذت بردن از سفر
به
خطر بیندیشد.

۵
دست خود آدم هم نیست.
اندیشیدن به خطر
کار عقل اندیشنده است.

۶
از ناشناس چه پنهان
که
لذت به تنهایی وجود ندارد.

۷
لذت همیشه و همه جا
در دیالک تیک ریاضت و لذت وجود دارد.

۸
دیالک تیسین بزرگ شیراز هم می داند:
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار
و
گل و خار
و
غم و شادی
به همند

پ
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند.

۱
نه.
زندگی از قضا
مجموعه لحظاتی است که از دست دادن شان
دمار از روزگار روح و روان آدم در می آورد.
 
۲
فقط در جهنم شکنجه گاه و زندان و جماران و جمکران است
که آزادگان
آرزوی گذشت هر چه زودتر لحظه ها هولناک نکبت را دارند

۳
زندگی در طویله جماران و چاه جمکران
اصلا زندگی نیست

۴
سؤال فقط این است
که
چیست؟
 
درنگی در مفهوم فلسفی انقلاب

۱
مانیفست را باید تحلیل و تفهیم کرد.

۲
دریغا دریغ
که
وقت
اندک است
و
کار
فراوان.

۳
تکلیف مهم انقلاب
کسب قدرت سیاسی است.

۴
برای چی؟

۵
برای تخریب ماشین دولتی طبقه حاکمه ارتجاعی.

۶
برای چی؟

۷
برای تشکیل دولت طبقه حاکمه انقلابی بالقوه (سوبژکت تاریخ)

۸
چگونه؟

۹
با تسخیر وسایل اساسی تولید
به
مدد دولت انقلابی جدید

۱۰
برای چی؟

۱۱
برای
تبدیل طبقه حاکمه بالقوه (سوبژکت تاریخ) به طبقه حاکمه بالفعل

۱۲
تعیین کننده
تغییر فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید است.

۱۳
قدرت
قبل از هر چیز
قدرت اقتصادی است.

۱۴
دلیل سکسی شدن آخوندهای شپشو
همین تسخیر وسایل اساسی تولید بوده است.

۱۵
انقلاب
نخست در روبنای ایده ئولوژیکی پیروز می شود.

۱۶
قبل از هر چیز
دستگاه دولتی
تخریب می شود
و
دولت جدید تأسیس می یابد.

۱۷
بعد
به
کمک دستگاه دولت
زیربنای اقتصادی
تعویض می شود

یعنی مناسبات تولیدی و قبل از همه فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید
تغییر می یابد.

۱۸
بعد
جامعه
نوسازی همه جانبه می شود.

۱۹
پرولتاریا
ضمن توده پروری
 (تربیت علمی و فکری و فرهنگی و هنری و غیره اعضای جامعه)
به
خود پروری
می پردازد.

۲۰
پرولتاریا
ضمن نفی دیالک تیکی بورژوازی
خود را نیز نفی دیالک تیکی می کند.

۲۱
پرولتاریا از طبقه اجتماعی فاقد وسایل تولید
به
طبقه حاکمه
به
طبقه مالک اصلی وسایل اساسی تولید
مبدل می شود.

۲۲
خاصیت خود ویژه پرولتاریا به مثابه طبقه اجتماعی طراز نو
این
است
که
مالکیت بر وسایل تولید را
نه
طبقتی
بلکه تمامجامعتی می کند
همگانی می کند.

۲۳
بدین طریق
شالوده اساسی دموکراسی
یعنی توده فرمایی
ریخته می شود.

۲۴
همه اعضای جامعه
مالک وسایل اساسی تولید می شوند
و
آزاد و خواهر - برادر و برابر می شوند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر