۱۳۹۹ تیر ۳, سه‌شنبه

درنگی در چیستایی حزب توده (۱۷)


 
بس نقش ها زدند
ولی
 روز آزمون

یک از هزارشان
نشد
آن بی نظیر ما


درنگی
از
میمحا نجار

 "انقلاب اسلامی" یا «انقلاب دمکراتیک» یک فریب بزرگ تاریخی!
بهرام دانش
 
۱
اما درسی را که می توان از ملت آلمان فرا گرفت 
این است 
که 
ملت ایران، روشنفکران و رهبران ما 
نیز 
باید به خود آیند، 
باید به تاریخ ننگین و سیاه حمایت و طرفداری از رژیم و انقلاب اسلامی
 برخورد کنند
 
بهرام دانش محروم از دانش
چنان وانمود می کند 
که 
انگار ملت آلمان و روشنفکران و رهبران آن،
به
نقد تاریخ ننگین و سیاه حمایت و طرفداری خود از فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
پرداخته اند
و
تبر بر ریشه های ایده ئولوژی فاشیسم فرود آورده اند.
 
بهرام دانش 
نه
تنها
عوامفریب
است،
بلکه عامی بیسوادی است.
 
فاشیسم
نه تنها در آلمان، بلکه در جهان حتی تحلیل نشده است.
اگرچه هزاران «تحلیل» بند تنبانی راجع بدان منتشر شده است.
 
به همین دلیل،
هم
در
آلمان دموکراتیک سابقا موجود
و
هم
در
آلمان امپریالیستی
بخش اعظم جمعیت کشور
مسموم به ایده ئولوژی فاشیستی اند.
 
۲
روشنفکران و جنبش چپ ما باید خود را از منجلاب تفکر و خفتی که انقلاب اسلامی
 را 
با 
حذف اسلامی آن 
یک انقلاب واقعی، یک انقلاب مردمی و دمکراتیک 
جلوه میدهند، 
بیرون بکشند. 

بهرام دانش،
اصلا نمی داند که انقلاب چیست.
 
تنها
ایرادی که به روشنفکران کشور دارد،
انقلاب نامیدن عنگلاب
است.
 بی آنکه خودش قادر به تمیز انقلاب از عنگلاب باشد.
 
بهرام دانش
معنی مفهوم «روشنفکریت»
را
حتی
نمی داند.
 
او
خیال می کند
که
روشنفکران 
طبقه اجتماعی واحدی
را
تشکیل می دهند.
 
اصلا
نمی داند 
که
 اقشار اجتماعی
 به چه معنی اند.
 
او
خیال می کند
که
روشنفکریت
یک جمع همگون مترقی و انقلابی
است.
 
مراجعه کنید
به
قشر اجتماعی
۳
جنبش چپ ما
 واقعاُ سوراخ دعا را گم کرده است 
وقتی با نهایت درجه "عوام فریبی" 
اذعان میدارد 
که 
 اصلاً این انقلاب از ابتدا اسلامی نبود 
و
 فوراُ تظاهرات گسترده، اعتراضات کارگران نفت، دانشجویان، معلمان و پرستاران 
را
 در 
سال ۵۷ 
علم می کنند که نشان بدهند 
که
 به 
راستی در ایران یک انقلاب دمکراتیک 
به
وقوع
 پیوست.
 
سخن از کدام جنبش چپ است؟
 
تحلیل دربار و مؤلفین کتاب انقلاب سفید از چپ کذایی کشور
رئالیستی تر و راسیونالیستی تر از تحلیل بهرام دانش بیسواد بوده است.
 
طویله های چپ در کشور
عمدتا
ماهیت فئودالی و فاشیستی 
داشته اند.
نماینده ارتجاع سرخ و سیاه بوده اند.
 
نه
چپ های کذایی 
معنی انقلاب دموکراتیک
را
می دانند 
و
نه
بهرام دانش عنقلابی می داند.
 
انقلاب دموکراتیک
به
انقلاب ضد فئودالی (بورژوایی و یا پرولتری)
اطلاق می شود.
 
انقلاب سفید و انقلاب کوبا و ویتنام
انقلاب دموکراتیکی 
(ضد فئودالی)
بوده اند.
 
۴
در این میان نکته بسیار مهم و اساسی 

که
کل جنبش چپ و روشنفکران ما 
نمی خواهند یا نمی توانند ببینند 
این است 
که 
آنها با کمال بی تفاوتی 
از 
موقعیت سوق الجیشی و استراتژیک ایران در خاورمیانه 
می گذرند
 و 
به کلی فراموش می کنند 
که
 ایران در سال ۵۷ در همسایگی یک ابر قدرت با ۲,۵۰۰ کیلومتر مرز 
به سر می برد.

بهرام دانش
فاقد توان تفکر
است.
هی از موضوع خارج می شود و به بر و بیابان می زند.
 
ایراد دیگر جنبش کذایی چپ
نسیان موقعیت جغرافیایی کشور
است.
 
اولا
از
قضا
فکر و ذکر نورالدین کیانوری
مطلق کردن همین موقعیت سوق الجیشی کشور بوده است.
 
ثانیا
موقعیت جغرافیایی کشور
چه ربطی به تحلیل طبقات جامعه و آرایش طبقاتی در آن دارد؟
 
ثالثا
همسایگی با اولین جامعه سوسیالیستی
نعمت بزرگی
است
و
باید
سبب خیر شود
و
نه
سبب شر.
 
۵
آنها همزمان یا میدانند و یا نمیخواهند بدانند 
که 
دفتر بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه شوروی 
سالیان سال 
برای دست یابی بر ایران
 برنامه ریزی و توطئه های گسترده کرده 
و
 از
 طریق عوامل و جاسوسان خود 
سر نخ کلیه تظاهرات و جنبش های خود به خودی مردم 
را 
در سال ۵۷ در دست داشت.
 
عجب جفنگی.
بهرام دانش از فرط خریت
خیال می کند
که
دولت اتحاد شوروی
دولتی امپریالیستی و استعمارگر
بوده است
و
نه
دولتی پرولتری، انقلابی و رهایی بخش.
 
  ایران،
در
تقسیم جهان میان دو سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی
به
لحاظ جغرافیایی
جزو منطقه نفوذ اتحاد شوروی 
و
به
لحاظ حاکمیتی ـ طبقاتی ـ فرماسیونی ـ اقتصادی
جزو بلوک امپریالیستی 
بوده است.
 
کوبا
بر عکس ایران 
به
لحاظ جغرافیایی
جزو منطقه نفوذ امپریالیسم امریکا
و
به
لحاظ حاکمیتی ـ طبقاتی ـ فرماسیونی ـ اقتصادی
جزو بلوک سوسیالیستی
بوده است.
 
۶
دفتر بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه شوروی 
 از
 طریق عوامل و جاسوسان خود 
سر نخ کلیه تظاهرات و جنبش های خود به خودی مردم 
را 
در سال ۵۷ در دست داشت.
 
عجب خرافه ای.
 
اولا
اتحاد شوروی
کمترین نقشی در تظاهرات مردم
نداشته است.
 
سمت و سوی تظاهرات مردم
را
ارتجاع فئودالی سرخ و سیاه در درون
و
ارتجاع امپریالیستی در برون
(بی بی ۳۰، ۳۰ عن عن، دویچه وله)
تعیین کرده است.
 
فقط 
ایران که نبوده است.
در
کلیه کشورهای منطقه
از ترکیه تا پاکستان و افغانستان و عربستان و سودان و عراق و سومالی و مصر و الجزایر و غیره 
جنبش فوندامنتالیستی ـ اسلامی
با
حمایت آشکار و نهان امپریالیسم
رشد کرده و روی کار آمده است.
 
سیستم سوسیالیستی
کمترین سودی در این جنبش فوندامنتالیستی شیعی و سنی
نداشته است.
 
حتی
می توان گفت
که
حزب کمونیست اتحاد شوروی
به
دلیل فقر فلسفی
متوجه رشد این غده سرطانی در شرق بیمار نبوده است.
 
سر رشته جنبش فوندامنتالیستی
در
دست شیوخ عربستان بوده است که متحدین استراتژیکی امپریالیسم اند.
 
بنا بر اسنادی که منتشر شده،
خمینی سال ها قبل از پیروزی عنگلاب اسلامی
در
لبنان
با
نمایندگان سازمان سیا
دیدار کرده
و
چک سفید 
گرفته است.
 
این اسناد در سایت اخبار روز
منتشر شده اند.
 
حتی عکسی از این دیدار خمینی در لباس شخصی با مأمورین سازمان سیا
منتشر شده است.
 
اتحاد شوروی
حامی انقلاب سفید بوده است.
بی اعتنا به اینکه طبقه حاکمه ایران
عضو بلوک امپریالیستی بوده است.
 
اگر کسی به مطبوعات اتحاد شوروی پس از پیروزی انقلاب سفید نظر کند،
متوجه این قضیه می شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر