۱۳۹۹ تیر ۲, دوشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۴۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی 
 
خروس پدر بدی نیست. 
 
خروس
پدر تاجداری است 
و
 نه
پدر داس داری.
 
تا حالا دیده اید که اخوندی خودکشی کند؟
حریفه خلیفه

۱
من ـ زور حریفه خلیفه
از خودکشی چیست؟

۲
خودکشی
انواع مختلف دارد.

۳
حلق آویز کردن خویشتن خویش
فرم پیش پا افتاده ای از خودکشی است.

۴
بمب بستن بر کمر خود و رفتن به میان مردم
فرم فوندامنتالیستی خودکشی است

۵
کسب و کار آخوندهای سنی و شیعی
همین است.

۶
مؤسس چریک های فدایی فئودالی
مش پویان
آخوند بوده است
و
مبلغ و مدافع خودکشی عنقلابی بوده است.

۷
مگر
منفجر کردن پهلوانانه نارنجک در مشت
به
معنی خودکشی نیست؟

۸
هیچ کردوکار کثیفی وجود ندارد
که
روحانیت ک.
نکند و نتواند بکند.

۹
اگر نیک بنگری
ترور همنوع خود
زجر کش کردن همنوع خود
تشکیل خاوران های علنی و مخفی از همنوعان خود
نیز
فرمی از خودکشی است.

۱۰
به
همین دلیل
خیلی از آخوندهای شکنجه گر
اکنون در تیمارستان های طویلتی و فرنگی
تحت درمان اند.

۱۱
کسب و کار آخوندها
کفن پوشی بوده است
که
به معنی آمادگی برای خودکشی است.
 
توده و حزب طراز نوین توده

۱
در
طویله های طبقاتی
تفاوت ماهوی
میان بخش های دولتی و خصوصی
وجود ندارد.

۲
حزب توده
باید به اشاعه شعور طبقاتی در طویله خطر کند.

۳
حزب توده باید
طبقه کارگر را از پله مبارزات اقتصادی به پله مبارزات سیاسی ارتقا دهد.

۴
حزب توده باید
توده
را
از
توده
یعنی
از
خویشتن خویش
به
هراس افکند.
(مش مارکس صلواة الله علیه)
 
بیوگرافی حیدر عموغلی
باید تحلیل شود.

۱
این چیزهای کلیشه ای به کرات تکرار شده است.

۲
چگونگی قتل او برای ما هنوز روشن نیست.

۳
احتمالا به دست باند کوچک خان جمارانی صورت گرفته است.

۴
انقلاب مشروطه
اصلا نمی تواند
انقلاب محسوب شود.

۵
تعویض فرم حاکمیت فئودالی از سلطنت مطلقه به مشروطه
تغییری روبنایی ـ سیاسی است و نه انقلاب اجتماعی.

۶
انقلاب باید
تعویض طبقه حاکمه
را
تعویض فرماسیون اقتصادی
را
مثلا گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم
را
در پی داشته باشد.

۷
انقلاب سفید
انقلابی به این معنا بوده است.

۸
انقلابیون کذایی مشروطه
حتی ملی (ضد استعماری) به معنی واقعی کلمه نبوده اند:
از دست تزار به سفارت انگلستان پناه برده اند.

۹
سران انقلاب کذایی مشروطه همه لقب خان دارند
یعنی از اشراف فئودال بوده اند.

۱۰
از بورژوازی
از روشنگری
به معنی واقعی کلمه
خبری نبوده است.
 
درود.

۱
ثروت
خدا دادی نیست.

۲
فقر
خدا دادی است.

۳
ثروت تولید می شود.
خواه نعمات مادی
خواه نعمات فکری
خواه نعمات هنری

۴
بی اعتنا به جغرافیا
تدریس در چنین خرابه ای
شرم انگیز است.

۵
هم
برای طبقه حاکمه خر و خر پرور و لاشخور و ستمگر
هم
برای معلم
و
هم
برای پدر و مادر کودکان

۶
فقط اینجا که نیست
از
روستاهای کردستان هم
عنقلابیون عیرانی
عکس هایی به مراتب بدتر
سلفی می کنند و «روشنگری» می کنند تا عنگلاب کنند.

۷
عکس از کلاس های درسی منتشر می کنند که حتی از نعمت همین چاردیواری و تحته سیاه
محرومند.

۸
اگر معلم
خودش علیل هم باشد
می تواند از دهاتی ها کمک بگیرد تا چند سطل آب و خاک و کاه و چند تکه سنگ بیاورند
و
محل مناسبی برای تدریس تشکیل یابد.

۹
میخ و نیمکت و میز که حتما نباید آهنی باشد
میخ و نیمکت و میزمی تواند چوبی هم باشد
سنگی هم باشد

۱۰
نیاکان ما
از
نبات تا حشره و حیوان
مثلا
همین مورچه ها
معمارند
نجارند
حمالند
پرستارند
پزشکند

۱۱
آدم که نباید کمتر از نبات و جانور باشد.

۱۲
حالا
فرض کنیم
انقلاب سوسیالیستی هم صورت گیرد
جامعه
باید توسط همین اعضایش ساخته شود.

۱۳
فقط اینجا که نیست
مادران و کودکان در زباله دانی ها
دنبال قوت لایموت می گردند
 
تأملی در مفاهیم و معاییر فئودالی رایج از دیرباز

۱
منظور از روزنامه نگار خودفروش چیست؟

۲
منظور از روزنامه نگار قلم به مزد کیست؟

۳
از جمله دوم مینا
جواب به هر دو سؤال قابل استخراج است:
«پایان تاریخ مصرف روزنامه نگار.»

۴
این اما به چه معنی است؟

۵
وقتی از به پایان رسیدن تاریخ مصرف چیزی و یا کسی سخن می رود،
این بدان معنی است که
آن و او
به
مثابه کالا
در نظر گرفته می شود.

۶
کالا
باید باشی
تا
خرید و فروش شوی و تاریخ مصرفت روزی خاتمه یابد.

۷
این بدترین اهانت به هومانیسم است.

۸
انسان
هر که باشد و هر چه باشد،
نمی تواند جزو اشیاء باشد
مثلا کالا باشد.

۹
انسان
خواه و ناخواه
سوبژکت است و نه اوبژکت.

۱۰
انسان به مثابه سوبژکت
منافعی دارد و بر خلاف هر چیزی
به
منافع خود
کم و بیش
آگاه است.

۱۱
انسان به مثابه عضو جامعه
جایگاهی در جامعه دارد
یعنی
عضو و جزو طبقه اجتاعی معینی است.
یعنی دارای منافع طبقاتی است.

۱۲
حتی تحتانی ترین قشر جامعه
یعنی لومپن پرولتاریا
یعنی به اصطلاح طبقه حاکمه
بی همه چیزان
که جایگاهی در جامعه ندارند
اوبژکت نیستند و خود را به طبقه ای از طبقات جامعه گره می زنند.

۱۳
طرفه این است که کسانی که خود را مستقل و منزه و فراطبقاتی می پندارند،
چه بسا
بی انکه خود بدانند
آب به آسیاب طبقه اجتماعی معینی می ریزند.

۱۴
تنها کسانی بی طرف و بی نظر و بی سنگرند
که
در
کره بی سکنه و بی طبقه مریخ سکونت دارند.

۱۵
تخریب و تحقیر همنوع
در
بهترین حالت
نتیجه ناتوانی از تحلیل همنوع است.
اگر به معنی خود منزه نمایی نباشد.

۱۶
واقعیت این است که طبقات اجتماعی
فقط ملی نیستند.

۱۷
طبقات اجتماعی
به طور عینی
ملی ـ بین المللی اند.

۱۸
مثال
شاه
بر خلاف تصور بعضی ها
خودفروش نبود.

۱۹
شاه مدتی عضو و جزو اشرافیت فئودال و بورژوازی بود
و
متحد طبقاتی طبقات حاکمه فئودالی و امپریالیستی در جهان بود.

۲۰
شاه پس از پیروزی انقلاب سفید
عضو و جزو بورژوازی مدرن بود
و
متحد طبقه حاکمه امپریالیستی بود.

۲۱
این وحدت طبقاتی
اما
وحدتی دیالک تیکی است.
یعنی
شاه
به عنوان نماینده بورژوازی مدرن ایران
ضمن وحدت منافع با طبقه حاکمه امپریالیستی
تضاد هم داشت.

۲۲
هنر
تحلیل طبقاتی افراد
چه روزنامه نگار و چه روزنامه خوان
است
و
نه
تخریب آنها.

۲۳
فقط به برکت تحلیل همنوع
می توان
به خودشناسی رسید.

یعنی به تحلیل طبقاتی خویشتن خویش هم نایل آمد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر