۱۳۹۹ تیر ۴, چهارشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۴۲)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی 
 
طبق اسناد بازجویی‌ها و استنطاقات انجام گرفته
 از
میرزا رضای کرمانی،
قاتل ناصرالدین شاه قاجار
مطالبی در رابطه با یهودیان عنوان شده‌
که
نشان‌گر توجه وی به اقلیت های دینی بود که در آن زمان بسیار آسیب پذیر بودند.

در بخشی از اعترافات، میرزا رضای کرمانی گفته بود:
«من قبلاً وسیلهٔ بهتری داشتم که ناصرالدین شاه را بکشم بدون آن‌که گرفتار شوم، بدین ترتیب که اطلاع یافتم که شاه به باغ یکی از اعیان برای گردش می‌رود پس خود را به باغ رسانده مخفی شدم،
شاه آمد و کشتن او بسیار آسان و راه فرار برای من باز بود اما او را نکشتم، زیرا عده‌ای یهودی در آن روز که یکی از اعیاد کلیمیان بود برای تفریح در آن باغ اقامت داشتند و اگر شاه کشته می‌شد و من فرار می‌کردم، قتل شاه را به گردن یهودیان می‌انداختند، به این دلیل من از انجام آن امر منصرف شدم.»
 
در انسان
تخيل
گاهی و اکثر اوقات
می تواند دروغنمایی کند
و
به
طبیعت
(ازجمله انسان)
زبان برساند.

انسان تنها موجود واقعا «خطرناک» برای خودش و کل هستی است،
تنها به همین سبب.
علی علیه السلام

۱
ممنون.
مفاهیم این کامنت شما
مبهم اند.

۲
منظور از دروغنمایی چیست که نتیجه تخیل باشد؟

۳
تخیل
چیست؟

۴
تخیل
فرمی از تصور و احساس است.

۵
تخیل
تصور سوبژکتیو (دلبخواهی، بی حد و مرز، بی قید و بند)
است.

۶
تخیل
احساس
فاقد مبنای عینی ـ واقعی است.

۷
تخلیل
از سرحدات واقعیت عینی
پا فراتر می نهد

۸
تخیل سبب می شود
که
فرد خیز بردارد
و
چه بسا
به کشف حقیقت نایل شود.

۹
تفکر بدون تخیل
اصلا وجود ندارد.

۱۰
تفکر
مرزیندی عینی و علمی تخیل است.

۱۱
تفکر
تخیل تقلیل یافته به رئالیته (واقعیت) است.

۱۲
به
همین دلیل می توان از تخیل حاصلخیز
سخن گفت.

۱۳
مفهوم معیوب دیگر
در کامنت شما
انسان
است.

۱۴
شما
انسان را
به مثابه انسان مجرد و یا انتزاعی مطرح می کنید
که شاملو جسته است و نیافته است:
من آن مفهوم مجرد را جسته ام
من آن مفهوم مجرد را می جویم

۱۵
انسان و هر چیز دیگر
اما فقط به صورت مشخص وجود دارد.

۱۶
انسان می تواند مفید و مضر به خویش و خویشان و همنوعان خویش باشد

۱۷
دلیل سودمندی و زیانمندی انسان اما مادی است و نه فکری (تخیل)
 
فروغ
 
در شهادت یک شمع
راز منوری است
که
آن
را
ان اخرین و آن کشیده ترین شعله
خوب می داند.

معنی تحت اللفظی:
راز نهفته در شهادت شمع
در
آخرین و کشیده ترین شعله شمع است.

۱
چرا و به چه دلیل؟
 
روز دختر
ـ روز ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیه) ـ
و
روز تولد فاطمه مدرس اعدامی، آمنه تیر خورده آبانی و رومینای گلو ـ درویده اشرفی
برای پدران عمامه بر سر و برای سرداران تفنگ و دار به دوش و برای مؤمنان داس به دست
مبارک

برآيينه جمال سربار و سردار و سرور صلواة
بر روشني چشم اجامر صلواة

بر فاطمه و آمنه و رومینای بی سر صلواة
بر مفسده کشور عنتر صلواة
 
ابراهیم ملکی

زمانی که یک ملت آنقدر کینه توز است که می خواهد خون را با خون بشوید و جز به قصاص راضی نمی شود
چه باید کرد؟
آیا قرآن کریم راه بهتر را درعفو و گذشت قرار داده یا درقصاص؟

سیره نبی مکرم اسلام نشان می دهد
که
عفو و گذشت را بر قصاص
وصلح را برجنگ
ترجیح داده است.

۱
این فقط یک روی مدال سیره رسول اکرم است.

۲
رسول اکرم
قبل از همه
راهزن
چپاولگر
غارتگر
زورگو
گردن زن
جنگ افروز
برده ساز
دگراندیش کش
جلاد
بوده است.

۳
محمد
رسول متکی بر شمشیر بوده است

۴
فرق فرمال محمد بن عبدالله با عیسی بن مریم
در
همین مشخصه است.
 
۵
عیسی بن مریم
اهل مدارا ست
اگر سیلی بر سمت راست صورتت زدند
سمت چپ صورتت را هم برای سیلی دوم عرضه دار.

۶
محمد بن عبدالله
اما
اهل مدارا با آشنا و مبارزه با بیگانه است.

۷
دلیل ماتریالیستی این تفاوت بین عیسی و محمد
چیست؟
 
خام اندیشی و خرپروری با عمده کردن ماهیت به نیت انکار هویت

۱
آره.
فرق ماهوی بین قطره و ذره و سنگ و صخره و ماه و خورشید و خر و خرما و آدمی وجود ندارد.

۲
همه از ذرات اتمی تشکیل یافته اند.

۳
این اما به معنی یکسانی (هویت) آنها نیست.

۴
این بدان معنی است
و
فقط بدان معنی می تواند باشد
که
ماهیت واحد
در هویت های متفاوت
تشکیل و تکثیر یافته است.

۵
انکار هویت چیزها
به بهانه ماهیت واحد انها
نوعی خام اندیشی است
اگر
نوعی خر پروری نباشد.

۶
هر خلقی حق دارد که به زبان مادری خویش بخواند و بنویسد و بگوید و بیندیشد.

۷
این
هم
به نفع جامعه است
هم به نفع فرد
و
هم
به نفع بشریت

۸
در غیر این صورت جامعه توقف می کند و درجا می زند
و
دیر یا زود
طویله و جنگل می شود

۹
انسان
عنسان می شود

۱۰
به ریشه های طبیعی خود برمی گردد
 
«خلوت با طبیعت»
چیست؟

۱
آدمی
خود
موجودی طبیعی است.

۲
هستی به طور کلی (طبیعت، جامعه، تفکر) مبتنی بر وحدت مادی است.

۳
تفاوتی ماهوی میان در و دیوار و صخره و سنگ و نبات و جانور و انسان وجود ندارد.
 
ماهیت واحدی
در
هویت های متفاوتی
عرض اندام می کند.

۴
همه هستی از ذرات اتمی تشکیل یافته است.

۵
آدمیان را از طبیعت
گریز و گزیری میسر نیست.

۶
جامعه
طبیعت دوم است.

۷
جامعه طبیعت روحمند (شعورمند) است.

۸
ما با دیالک تیک جامعه و طبیعت سر و کار داریم.

۹
این بدان معنی است که انسان و جامعه در همبایی و همستیزی همزمان با طبیعت قرار دارد و وجود دارد.

۱۰
موجودات زنده از میکروموجود تا انسان
بدون سازش و چالش مدام با طبیعت زنده نیستند.

۱۱
دیالک تیک سازش و چالش جامعه با طبیعت
 روند شناخت متقابل است.

۱۲
هر گام جامعه در مسیر توسعه و تکامل و تعالی
گامی در اهلی کردن طبیعت از طریق سازش و چالش است.

۱۳
«خلوت با طبیعت»
کردوکار منفعل و پاسیوی نیست.

۱۴
«خلوت با طبیعت»
کار است.
کار اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی و داوطلبی و ارادی) است
که
ضمنا به معنی «خلوت با خویشتن خویش» نیز است.

۱۵
چون
آدمی
دیالک تیکی از ناتورال و سوسیال است:
آدمی موجود ناتورالی است که سوسیال گشته است و روزی مجددا ناتورال می شود.
می میرد و به اجزای اولیه تجزیه می شود تا طبیعت مطلق شود:
اب و خاک و صخره و سنگ و نبات و جانور شود
 
سعدی

گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

دامن دوست به دنیا نتوان داد ز دست
حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی

معنی تحت اللفظی:
اگر سوخته دلی با تو همنفس شود
بدان می ماند که مگسی به شکرستان بپرد.

از دوست به خاطر دنیا (مال و منال) نباید صرفنظر کرد.
برای اینکه
صرفنظر از گوهر به خاطر خرمهره تأسف انگیز است.

۱
سعدی در این دو بیت
از سویی
خود را به مگسی تشبیه می کند و حریف را به شکرستان.
از سوی دیگر
خود را دوست حریف قلمداد می کند که به عوض سعدی به کس دیگری که زباله است
دل بسته است.

۲
دیالک تیک عشق در ایده ئولوژی فئودالی همین است:
دوئالیسم مگس و عسل است.

۳
عاشق موجودی حقیر و ذلیل و پست و فرومایه است
بسان مگس سمج و رودار و بی شرم و بی شخصیت است
و
معشوق موجودی متعالی و از خود راضی و قسی القلب و ستمگر

۴
عشق
رابطه نیست
وابستگی است.

۵
سعدی برای خروج از این بن بست
ادعای عوامفریبانه خود در بیت اول را
نفی می کند
و
خود را
گوهر جا می زند تا حریف را خر کند و به کام دل برسد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر