۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۵۸)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
ویرایش:
سایه

چون درخت آمدی ، زغال مرو
میوه ای ، پخته باش ، کال مرو

میوه چون پخته گشت و آتشگون
می زند شهد پختگی بیرون

سیب و به نیست میوه ی این دار (درخت)
میوه اش آتش است آخر کار

خشک و تر هر چه در جهان باشد
مایه ی سوختن در آن باشد

سوختن در هوای نور شدن
سبک از حبس خویش دور شدن

۱
این بند از شعر بلند سایه
حاوی تناقض فتوایی است.

۲
تناقض کجا ست؟

۳
معنی تحت اللفظی:
بسان درخت امده ای
سعی کن بسان زغال نروی

تناقض فتوایی همین جا ست.

شبیه میوه ای
سعی کن رسیده باشی
و
کال نروی.

میوه وقتی برسد
و
آتش واره شود
شیره رسیدگی اش (بلوغش) بیرون می زند.
میوه این درخت (آدمی)
نه
میوه معمولی
بلکه
در نهایت
آتش
است.

هر چه در جهان هست
حاوی مایه احتراق است:
احتراق به نیت تبدیل گشتن به نور
و
رهایی از زندان خویش.

۴
آتش
یکی از مهم ترین مفاهیم پوئه تیکی ـ فکری سایه از ایام جوانی است
که
در شعر معروفش راجع به کیوان همه جانبه طرح و « تئوریزه» ممی شود.

۵
ما این شعر سایه راجع به کیوان را در ایام نوجوانی تحلیل کرده ایم.

۶
سایه
به طور خودپو (در بی خبری از چرائی اش)
در خط هراکلیت
پدر دیالک تیک خودپو
حرکت می کند که آتش از مفاهیم فلسفی مهمش بود.

۷
سایه احتمالا دلیلی برای دعاوی خود راجع به آتش ندارد.

۸
تراوش شیرهمثلا زردآلو
به دلیل گرمای سوزان آفتاب است که به ذوب مواد قندی آن منجر می شود
و گرنه شیره
شیره است
و
ربطی به رسیدگی میوه ندارد
سایه.

۹
میوه درخت بشر نیز
نه
آتش
بلکه
عقل است

۱۰
البته امروزه آدم ها هر چه پیرتر می شوند
خرتر و خرفت تر می شوند و نه خردگراتر و خردمنتر و آدم تر و عاقل تر

۱۱
اگر شک داشتی به ینگه دنیا برو و مش ترامپ را زیارت کن که هفتاد و عندی ساله است

۱۲
این ادعای سایه
که
همه چیزهای هستی
مایه احتراق دارند
ادعایی به لحاظ علمی
غول آسا ست.

۱۳
سایه ولی نمی داند
چرا؟

۱۴
حریف دیگری می داند؟
 
شاعره تاجیک

ویرایش:
گفت:
«آیینه چینی شکست
خوب شد
اسباب خود بینی شکست»

۱
شاعره تاجیک
خودبینی را عامیانه تصور و تعریف (تحریف) کرده است و ضمنا مذموم دانسته است.

۲
خودبینی
مقدمه خودشناسی
و
خودشناسی مقدمه خودآگاهی است

۳
ضمنا
خودبینی در دیالک تیک خود بینی و جامعه بینی (طبیعت بینی، همنوع بینی و جهان بینی) وجود دارد.

۴
یعنی
خودبینی
خواه و ناخواه
همنوع بینی
را
و
جامعه بینی
را
به همراه
و
یا
به دنبال
می اورد.
 
این تحلیل مشد علی را می توان تحلیل کرد.

الف
دو- جهان بینی واقعگرایانه و به دور از شور و شرهای نتیجه گرایی و شتاب آلودگی های حاصل از آن.

۱
مشد علی تعریف فلسفی مفهوم جهان بینی را نمی داند.

۲
مشد علی
جهان بینی را تحت اللفظی معنی می کند.

۳
یعنی
مثل آخوندها
با نگرش و یا بینش عوضی می گیرد.

۴
جهان بینی را حزب توده
مثلا امیر نیک آیین
در اثر دوجلدی اش
بیشک از زبان انگلس
تعریف کرده است

۵
حتی ژرژ پولیتسر
معلم «کارگران بیسواد» پاریس
هزار سال قبل
تعریفش کرده است.

در
اصول مقدماتی فلسفه

۶
جهان بینی رئالیستی به چه معنی است؟

۷
جهان بینی
بسته به راه حل عرضه شده به مسئله اساسی فلسفه (تقدم و یا تأخر ماده بر روح)
دو نوع است:

الف
جهان بینی ماتریالیستی که ماده را بر روح مقدم می داند

ب
جهان بینی ایدئالیستی که روح را بر ماده مقدم می داند.

۸
در عرصه تئوری شناخت هم جهان بینی تعیین و تعریف می شود:

الف
رئالیسم مارکسیستی ـ لنینیستی (جهان بینی ماتریالیستی در عر صه شناخت)
که
به
مسئله اساسی فلسفه در تئوری شناخت (یعنی قابل شناخت بودن جهان ویا غیرقابل شناخت بودن جهان)
جوابی مبتنی بر قابل شناخت بودن جهان می دهد

ب
ایراسیونالیسم (خردستیزی) (جهان بینی ایدئالیستی در عر صه شناخت)
در فرم های متنوع از اگنوستیسیسم تا اسکپتیسیسم و عرفان و غیره
جوابی مبتنی بر غیرقابل شناخت بودن جهان می دهد

ب
"نفسی تازه کنیم"
"غافل از زمزمه دعوت رود،
که ز ما دورترک می گذرد،
هم چنان ماهی برخاک به خود می تابیم.
 
۱
این بند شعر حریف
عاری از ایرادات تبیینی نیست.

۲
هم چنان ماهی برخاک به خود می تابیم.
غلط است.

۳
ویرایش:
همچون ماهی = مثل ماهی = شبیه ماهی

۴
همچنان معنی دیگری دارد.

پ
نفسم تنگ آمد،
نفسی تازه کنیم،
رودها با هم می پیوندند،
تا که دریایی گسترده شویم."

۱
این بند شعر هم معیوب است:
ویرایش:
رودها به هم می پیوندند،
تا که دریایی گسترده شوند
و
نه شویم.

۲
شاعر سواد فارسی درست و حسابی ندارد.
دستور زبان فارسی را نمی شناسد.
 
فروغ فرخزاد

آخرين بار
آخرين لحظهٔ تلخ ِ ديدار
سر به سر پوچ ديدم جهان را

باد ناليد و من گوش كردم
خش خش ِ برگهای خزان را

باز خواندی
باز راندی
باز بر تخت عاجم نشاندی
باز در كام موجم كشاندی

گر چه در پرنيان ِ غمی شوم
سالها در دلم زيستی تو
آه هرگز ندانستم
از
عشق
چيستی تو؟
كيستی تو؟

۱
فروغ در این شعر کوتاه
تعریف معرفتی ـ نظری (تعریف مربوط به تئوری شناخت)
از
مقوله عشق
عرضه می دارد.

۲
مقوله عشق در فلسفه فروغ
تحلیل و منتشر شده است.

۳
راوی این شعر
علیرغم همبایی و همزیستی درازمدت با حریف (معشوق)
قادر به چیستایی و کیستایی او نمی شود.

۴
دلیل این ضعف معرفتی راوی شعر
عشق
بوده است.

۵
عشق
راوی را کر و کور و خر کرده است.

۶
اگر در نربام مفهومی
پله ای بالاتر رویم
می توانیم بگوییم:
غریزه
عقل اندیشنده
را
از کار انداخته است.

دیالک تیک غریزه و عقل
یکی از دیالک تیک های مهم است که د. ر. کشف و اثبات کرده است
و
نقش تعیین کننده در آن
از
آن غریزه است.

۷
عقل در مقابل غریزه
موشی در مقابل فیلی است.

۸
عقل مصلحت جو
چه بسا
به ساز غریزه قلدر و قلچماق می رقصد تا تار و مار نگردد.

میلان قوندورا

فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. 
 
۱
هی مش قوندورا
جهان خالی از آیینه
فقط در کله خالی از مغز تو
می تواند وجود داشته باشد.

۲
برای اینکه
انعکاس
(عکس اندازی، عکس برداری، آیینه وارگی)
خاصیت ماده است

۳
یعنی
هر چیز هستی
در چیز دیگر هستی
منعکس می شود

۴
یعنی
هر چیز هستی
آیینه چیز و چیزهای دیگر است.

۵
یکی از مهم ترین دلایل
توسعه و تکامل در طبیعت و جامعه و جهان
همین خاصیت ماده است.

۶
ارگان های حسی ما
نیز
فونکسیونی جز انعکاس عین در ذهن
اوبژکت در سوبژکت
جهان واقعی در آیینه جان به قول قدما (مغز)
ندارند.

۷
انعکاس درخت در آیینه مغز
نیز
چیزی جز انعکاس ماده در ماده (مغز = ماده فوق العاده متکامل) نیست.
 
هی شاعر
کلاغ ها خردمندترین جانوران به طور کلی اند. 
 
ترسیدند
جیک جیک کنند
گنجشک ها
آنگاه
فراگیر شد
صدای کلاغ ها !!

اکبر درویش
 
۱
کلاغ ها
جانوران وسیله سازند
هنری که تا چندی قبل
تصور می کردند
که منحصر به انسان است.

۲
کلاغ ها
علاوه بر وسیله سازی
طرز کاربست وسایل را به جوجه های خود تعلیم می دهند.

۳
کلاغ ستیزی یکی از رهاوردهای مناسبات نکبت بار فئودالی است
و
در دیار ما سنتی دیرین دارد.

۴
یکی از شعرای نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا
به نام
ناتل خانلری
شعری در مدح عقاب و در ذم کلاغ دارد
که
ما
هم
تحلیل و منتشر کرده ایم.

۵
شاعر پرولتاریا
نیز
شعری در رابطه با کلاغ دارد.

۶
شعری ناتورالیستی (طبیعت دوستی)

۷
حدس بزنید نام شاعر پرولتاریا را
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر