۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

سیری در جهان بینی فریدون توللی (۹)


فریدون توللی
(۱۲۹۸ – ۱۳۶۴)
شاعر، باستان شناس، مترجم، نویسنده، ادیب و طنزپرداز
 
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون


نفت
ادامه
که
شاعرِ داستانِ وی چنین آورده:

قصیده
 
۱
زان به غفلت که رقیبان به کمین اند بسی
خیره گردیده ز هر سوی بر او هشیاری

دستِ ساعد به حنا بود که از جانبِ دوست
واردِ معـرکـه گردیـد سیاستـکـاری

مشتری گشت و ادب کرد و فزون تر پرداخت
خردَلی را به مثَل ریخت به پا خرواری

پرده از کارِ رقیبـــانِ منـافـق بگرفت
تا نمودار شود صورتِ هر طـراری

الغرض، کارِ رقابت به شقاوت افتاد
بر سرِ نفت به پا خاست گران پیکاری

از رخِ سـاعــدِ مُـزدور برافتـاد نقـاب
رازِ او گشت عیان بر سرِ هر بازاری

معنی تحت اللفظی:
مشتری نفت از ممالک استعمارگر
نمی دانست که تحت نظر رقیبان و هوشیاران قرار دارد.
ساعد
(یکی از اعضای عالی رتبه هیئت حاکمه)
از
معامله با دولت استعمارگر
شادمان بود.
ناگهان
سیاستمداری
به
نمایندگی از کشور دوست
وارد معرکه شد
و
بهای به مراتب بیشتری برای نفت پیشنهاد کرد.
بدین طریق رقابت میان مشتریان نفت درگرفت،
رقابت به شقاوت منجر شد و مبارزه بر سر کالای نفت شدت یافت.
ساعد
اما
حاضر به فروش نفت به کشور دوست نشد.
در نتیجه
نقاب عوامفریبی از صورتش افتاد و اسرار مگو افشا شد.

منظور توللی از دوست که مشتری نفت است و رقیب کشورهای امپریالیستی
است،
احتمالا
از
جوامع سوسیالیستی
و
منظور او از سیاستکاری
یکی از اعضای حزب توده است
که
متحد پرولتاریای به شکل دولت سوسیالیستی سازمان یافته است.

همانطور
که
گفته شد،
افشاگری و انتقاد
پرسونال
صورت می گیرد.
ساعد
افشا و رسوا می شود
و
نه
طبقه حاکمه ای که ساعد نماینده و مأمور آن است.
 
توللی
نمی داند که ساعد نماینده طبقه حاکمه ای است
که
متحد طبقاتی کشورهای امپریالیستی
است.
 
ضعف روشنگری در این دوره
همین
است.
 
ساعد
به
عنوان دزد و رشوه خور و خودفروش و خاین و غیره
افشا می شود.
 
ولی
طبقه حاکمه
فراموش می شود
که
همه کاره است.

۲
مشتری رفت و به جا ماند به کانِ زر و سیم
ملتِ گرسنـه ای، دولـتِ کــج رفتاری

دوست
رنجیده
ز میدان شد
و
دشمن
دلشاد
که گـزندی نرسیده است به استعماری
 
معنی تحت اللفظی:
معامله با کشور دوست صورت نگرفت و نفت به قیمت ارزان به کشور دشمن فروخته شد.
در نتیجه ملت از این معامله دستخالی ماند.
 
۳
تا که این دولت و این ملت و این مملکت است
هر زمان بر سرِ بار آیدمان سرباری
 
معنی تحت اللفظی:
با توجه به این دولت و ملت و کشور
بارمان روز به روز سنگین تر می شود.
 
توللی
سنگین تر شدن بار توده
را
یعنی
مشقت بارتر گشتن معیشت توده
را
با
مفهوم «گذاشته شدن سرباری بر باری»
تبیین می دارد
که
فی نفسه
خیلی زیبا ست.
 
عظمت انتقادی این مفهوم
در
معنی دیگر سربار است:
سربار
ضمنا
به
معنی طفیلی و انگل و پارازیت
است.
 
لبه تیز انتقاد توللی
در این بیت
ملت و دولت و مملکت
است.
 
هنوز
هم
از
طبقه حاکمه و حاکمیت طبقاتی
خبری نیست.
 
انتقاد توللی
از
خشک و تر
است.
 
اما
انتقادی همه جانبه است:
این بدان معنی است
که
همه
چیز در این مرز و بوم
باید تحول یابد:
هم
ملت
هم
دولت
و
هم
مملکت.
 
۴
عزمی
ای تودۀ مظلوم،
قیـامی،
رزمـی

جنبشی،
پیچ وخمی،
شور و شری،
رگباری

ورنه تا در تو وطنخواهی و غیرت مرده است
دیگران سرور و تو بندۀ خـدمتـکاری
 
معنی تحت اللفظی:
ای توده ستمدیده
پیش به سوی جزم کردن عزم
قیام
رزم
جنبش
شور و شر
و
رگبار
در
غیر این صورت
دیگران ارباب تو خواهند بود و تو نوکر آنان خواهی ماند.
 
این بند آخر این قصیده بود.
 
روشنگری این سال های ۲۰ ـ ۳۰
افشای هیئت حاکمه
و
تهییج توده به خیزش است.
 
این روشنگری
اگرچه بهتر از هیچ است
ولی
کافی نیست.
 
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر