۱۳۹۸ آبان ۱۹, یکشنبه

از توده بهتران در جست و جوی جواب اند و یا حاضر به جواب؟ (۶)


"دل فروش"
سعيد كريمى
پاييز ۲۰۱۹
تورنتو

چه بر ما گذشته؟

"كلام"
بُنجل متاعى است

۱
"ادب "
تملق است و تظاهر
 
در این انتقاد مؤلف
نارضایتی او
از
اوضاع
تبیین می یابد.
 
ادب فئودالی دیرین و دیرمان در دیار عه «هورا» و عا «شورا»
بی اعتبار شده است.
 
مؤلف
ولی
نمی داند
که
علل و دلایل این انحطاط اخلاقی
چیست.
 
به 
همین دلیل 
می پرسد:
 چه بر ما گذشته است؟
 
ما
قبل از تأیید استنباط او و توضیح علل و دلایل انحطاط اخلاقی
پیشاپیش
خاطرنشان می شویم
که
انحطاط اخلاقی
نه
پدیده ای ملی،
بلکه
پدیده ای بین المللی
است.
 
چون نیک بنگری
آسمان همه جا
همین رنگ
است.
 
۲
"ادب "
تملق است و تظاهر
 
مؤلف
بی شک
با
گشتی در جهان مجازی
(فیسبوک و اینستاگرام و تویتر و غیره)
به
شیوع بداخلاقی، هرزگی، بی بند و باری، لومپنی و لاشخوری
پی برده است و دچار هراس گشته است
و
این پدیده منفی و مذموم
را
به
چالش کشیده است.
 
نمی توان به مؤلف حق نداد.
 
بی اعتباری ادب فئودالی و حتی ادب بورژوایی
غیر قابل کتمان
است.

خلایق
در
همعندیشی 
(اشتباه املایی نیست. واژه جدیدی است)
با
همنوعان خود
بی کمترین شرم و حیا و هراس 
رکیک ترین واژه ها
را
به
خدمت 
می گیرند.

زنی
 تصنیفی و تصویری
از 
یغما گلرویی 
منتشر کرده
که
ظاهرا
در
یکی 
از
دانشگاه های اجامر جماران 
زندانی
است.


«برف»
یغما گلرویی
 
داره برف می‌باره روی سرم،
یکی دورِ چشمامو هاشور زده،
همیشه دلم واسه اون بچه که
یه روز توی من گم می‌شه شور زده.

چهل‌سالگی خیلی‌ام دور نیست
ولی پیشِ تو هفت‌ساله می‌شم
نمی‌شه جوون شد ولی با تو من
همون قصه‌ای که محاله می‌شم

یه ماهی سیاهم که دریازده‌س،
لبت مثلِ یه ماهیِ قرمزه
تو شاخه نباتی که طعمش هنوز
تو شیرینیِ شعرای حافظه.

زمین و زمانو به هم می‌زنم
نباید سکانسِ چشات کات شه
با کیهان برات شیشه پاک می‌کنم
نمی‌ذارم این پنجره مات شه

اگه قفل‌های جهان بسته‌اَن،
هنوزم تو دستم کلیدِ سُله
منو مست کُن با نگات قدِ اون
جنینی که تو شیشه‌ی الکله

یه کابوس دائم تو بیداریمه،
یه موجودِ بی‌صورتِ ترس‌ناک
هیولایی از جنسِ تهران و ترس،
پُر از چرک و خون، با تنِ چاک چاک

یه اهوازِ زنده به گور زیرِ شن،
یه دریاچه‌ی گم شده تو نمک
یه دروازه‌غار بچه‌ی کیف‌قاپ،
یه شهرنو نزدیکِ میدون ونک.

تو دفترچه‌هام می‌نویسم مُدام
از اون گربه‌ای که بدل شد به موش
کدوم شاعرو قورت داده خزر
که خیس کرده این ابرِ شلوارپوش؟

می‌شه پشتِ پا خورد و سر خم نکرد،
می‌شه منتظر موند و چوب خط کشید
آتیش‌بازیِ برجِ میلادو از
تو سلول‌های اوین می‌شه دید.

هنوزم بهار زیرِ این برف‌هاست،
بمون تا جوونه به یادم بیاد،
بذار دنیا یادش بره مردیو
که مُرد اما رو رؤیاهاش ایستاد

یه روز روزگارِ ما زیبا می‌شه،
محاله از این آرزو بگذرم
هنوزم امیدم جوونه ولی
داره برف می‌باره روی سرم.
 
پایان
 
این تصنیف یغما گلرویی تصنیفی انتقادی ـ اجتماعی است.
 
ما
برای اثبات صحت استنباط مؤلف (سعید کریمی)
چند کامنت تحریر یافته در زیر این تصنیف
را
فقط
ذکر می کنیم.
 
البته
این کامنت ها
تازه
 خیلی مؤدبانه اند:
 
فرناز
افغانی خر صفت
 
فراز
در این عکس شبیه بولداگ شده.
 
رضا
یغما جان. 
یغمای عزیز !
 به تخمم که گرفتنت ! 
بمون اون تو تا خواهرت گاییده بشه ! 
 
دوست مجازی زن روشنفکری بودن
و
در
وال فیسبوک
او
به
خواهر شاعر
فحش لومپنی دادن،
نه
تنها
به
معنی بی ادبی، بی خردی و بی شرمی
است،
بلکه
ضمنا
به
معنی سقوط اخلاقی
است.
 
به
قول مؤلف
 چه بر ما گذشته است؟
 
۳
 چه بر ما گذشته است؟
 
در
ایران
رژیم انقلاب سفید
از
همه منابر سنتی و مدرن
به
مثابه رژیم اشاعه فحشا، بی ناموسی، بی غیرتی و جندگی
افشا، رسوا و سرنگون
شده است
تا
اوتوپی مدینه فاضله اسلامی
واقعیت یابد
و
جامعه ای از پاکان و پارسایان
تشکیل یابد
که
در
آن
نه
از
گرسنه و جاکش و جنده و ستم و سرکوب و بیداد و دزدی و رشوه
اثری
هست
و
نه
از
بیسوادی، بی سرپناهی، حاشیه نشینی، بی کسی و بی همه چیزی.
 
۴
 چه بر ما گذشته است؟
 
۴۰ سال پس از عنگلاب اسلامی
هر دگر اندیشی به مسلخ کشیده شده، قصابی شده
و
هر خردگرایی اگر جان از مهلکه ددان جماران بدر برده، 
راهی دیار غربت شده 
تا
 در
 ذلتی دیگر 
پیر و ذلیل و زمینگیر شود.
 
جامعه
پس از ۴۰ سال حکومت اسلامی
کمترین شباهتی 
به
جامعه
ندارد.
 
قحط خرد اندیشنده
است.
 
نتیجه ۴۰ سال تدریس لحظه به لحظه خرافه،
جامعه
را
به
طویله 
و
اعضای جامعه
را
به
مشتی لات و لومپن و لاشخور بی خرد و خردستیز
تبدیل کرده است.

 چه بر ما گذشته است؟
 
اوتوپی اسلامی
شکست خورده است.
 
۵
"ادب "
تملق است و تظاهر
 
قحط شعور علمی و انقلابی
به
قحط شخصیت در اعضای جامعه
منجر شده است.
 
میان شعور علمی و انقلابی و شخصیت
رابطه علی
رابطه مبتنی بر علت و معلول
برقرار است.
 
نتیجه ی حاصل از دیالک تیک بی شعوری ـ بی شخصیتی
نیهلیسم اخلاقی
(اخلاق ستیزی)
(بی اعتباری اخلاق از هر نوع)
است.
 
می توان گفت
که
میان خردستیزی و اخلاق ستیزی 
(ایراسیونالیسم و نیهلیسم اخلاقی)
رابطه علی
برقرار است.
 
به
همین دلیل
جامعه 
از
سویی
طویله و تیمارستان
شده
و
از
سوی دیگر
جنده خانه و لاتستان و لومپنستان و لاشخورستان
شده
است.
 
۶
"ادب "
تملق است و تظاهر
 
این سقوط فکری و اخلاقی
اما
خاص کشور ما
نیست.
 
جهان سرمایه داری
هم
دستکمی
از
طویله و تیمارستان و جنده خانه و لاتستان و لومپنستان و لاشخورستان جماران
ندارد.
 
جاکشان
به
آسانی خوردن آب خنک
به
طرز خیلی خیلی دموکراتیک
به
مقامات عالیه
«عنتخاب» 
(اشتباه املایی نیست. واژه جدیدی است)
 می  شوند.

ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر