۱۳۹۷ تیر ۱۱, دوشنبه

تأملی در تصورات احسان طبری (۱۴)


احسان طبری

«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ  ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

۱
مربیان
 
 
مربیان نیز یکی از لایه های قشر روشنفکریت (مولدین معنوی به قول احسان طبری) اند 
و 
تربیت کلیه اعضای جامعه
را
از شیرخوار تا سالخورده
به عهده دارند:
 
۱
مربیان شیرخوارگاه ها 

۲
دایه ها

۳
مربیان کودکستان ها
 
۴
مربیان دبستان ها 
(مدارس ابتدایی)
(آموزگاران)
 
۵
مربیان
دبیرستان ها
(دبیران)
 
۶
مربیان دانشگاه ها 
(اساتید، پروفسورها) 
 
۷
مربیان ورزشی
 
۸
مربیان اندام
(تربیت بدنی)
 
۹
مربیان فنی و حرفه ای  و صنفی
(کارآموزان، فن آموزان)
 
۱۰
مربیان نظامی
(گروهبان ها، افسرها و اساتید دانشکده های نظامی و غیره) 
 
۱۱
مربیان فکری
(رسانه ها، مطبوعات، مجلات، انترنت (یوتوب، فیس بوک، تویت، اینسگرام و غیره)، احزاب، مساجد، کلیساها، کنیسه ها) 
 
۲
مربیان
 
تربیت اعضای جامعه
بر خلاف تصور و توهم حاکم
نه توسط والدین، بلکه توسط طبقه حاکمه صورت می گیرد.
 
چرا و به چه دلیل؟

۳
مربیان
 
دلیل صحت این نظر ما
این است
که
خود والدین 
هم 
نسل اندر نسل و جد اندر جد
توسط طبقه حاکمه تربیت شده اند.
 
افکار و متد فکری خود والدین،
در تحلیل نهایی،
افکار و متد فکری طبقه حاکمه 
است.
 
ضمنا
کودکان
طبعا و طبیعتا
نافی دیالک تیکی والدین خویش اند.
 
کودکان
فقط جنبه های فکری و اسلوبی (متد فکری) مثبت و مفید و معاصر آنها 
را 
کم و یا بیش
 می پذیرند.
 
به همین دلیل
طبقه حاکمه
به تربیت خانوادگی افراد قناعت نمی ورزد
و
تربیت اجتماعی همه اعضای جامعه 
را
 سازمان می دهد.
 
جامعه بشری
هر چه بیشتر پیشرفت می کند، 
تربیت طبقاتی اعضای آن 
وسیع تر و عمیق تر و دقیق تر می گردد.
 
۴
مربیان
 
تربیت اعضای جامعه از هر نظرو در ره زمینه
فقط به دلیل ارضای نیازهای مادی طبقه حاکمه نیست.
 
این فقط بخشی  از حقیقت عینی است.
 
آماج اصلی طبقه حاکمه
اشاعه و تحمیل شعور طبقاتی خاص خود
به فرزندان توده است.

تسخیر و تصاحب وسایل اساسی تولید  
(کارخانجات، باغات، مزارع، مراتع، منابع، جنگل ها، آبشارها، آب ها، بانک ها، شرکت ها و غیره)
برای طبقه حاکمه کافی نیست.
 
به همین دلیل 
چه بسا
حتی
قبل از تصاحب وسایل اساسی تولید
و
یا
در حین تصاحب آنها
و
در بدترین حالت
پس از تصاحب آنها
 مراکز و نهادهای فکری و فرهنگی و هنری 
را
نیز
تسخیر و تصاحب می کند
 
تا
تربیت مطلوب خود را به جامعه تحمیل کند.

تا
همه اعضای جامعه
بسان اعضای طبقه حاکمه 
بیندیشند.

شعور حاکم در هر فرماسیون اقتصادی جامعه
در تحلیل نهایی
شعور طبقه حاکمه در آن فرماسیون اقتصادی جامعه است.
 
تغییر شعور جامعه
در بی اعتنایی به تغییر وجود جامعه
آب در هاون کوبیدن است.

بدون سرنگونی طبقه حاکمه در هر فرماسیون اقتصادی جامعه
(فرماسیون برده داری، فئودالی، سرمایه داری و سوسیالیستی و کمونیستی جامعه)
نمی توان شعور و روح جامعه
را
تغییر داد.

۵
مربیان
 
مربیان جامعه
بسته به میل و علاقه و سلیقه خود
(تازه، اگر اصلا سلیقه و علاقه منحصر به فردی و مستقلی وجود داشته باشد)
اعضای جامعه 
را
تربیت نمی کنند.
 
نمی توانند هم تربیت کنند.
 
مربیان در همه سطوح جامعه
تربیت باب میل طبقه حاکمه
را
جامه عمل می پوشانند.
 
کتب درسی در همه سطوح جامعه
توسط طبقه حاکمه
پیشاپیش 
تحریر یافته اند.
 
مربیان 
چاره ای جز تدریس آنها 
و
 مرباها (تربیت شوندگان)، 
چاره ای جز آموزش آنها ندارند.
 
اعضای این لایه قشر روشنفکریت هر جامعه 
هم
مأمور معذور طبقه حاکمه
  اند.
 
اعلام کردن بی شرمانه روز کارگر 
به عنوان روز معلم
به پرولتریزاسیون مربیان جامعه منجر نمی شود.
 
پیامد خرابکاری های فکری از این قبیل
تحریف مفاهیم و مانی پولاسیون فکری اعضای جامعه به نفع طبقه حاکمه است.
 
میزان نان در سفره معلم و ذلت زندگی اش
(تازه، اگر اصلا قابل مقایسه با میزان نان و ذلت زندگی پرولتاریا باشد)
دلیلی بر تحول طبقاتی معلم و دیگر مربیان جامعه نمی شود.
 
مربیان هر فرماسیون اقتصادی جامعه
تا
مغز استخوان خود
وابسته و بسته به طبقه حاکمه اند.
 
قدر قدرتی طبقه حاکمه
فقط
به دلیل مالکیت بر وسایل اساسی تولید نیست.
 
طبقه حاکمه
اعضای جامعه
را
با هزاران فوت و فن و ترفند مادی و روحی و روانی
(شلاق دیالک تیکی نان و جان)
 به
 مزدوران مجبور و معذور و ملتمس خود 
مبدل می سازد.
 
 
آنتونیو گرامشی
از 
سنگرها و استحکامات متنوع و متعدد طبقه حاکمه
در پشت سنگر طبقاتی اصلی اش
 گزارش می دهد.
 
دولت حاکم
فقط از هیئت حاکمه و مأمورین ارتش و شهربانی و امنیتی و غیره تشکیل نمی یابد.
 
اعلام اینکه مولدین معنوی کذایی پرولتریزه می شوند،
نشانه ساده لوحی و سطحی اندیشی طبری است:
 
 در 
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 
  اکثریت مطلق از جهت مزدبگیر بودن و شرکت بلاواسطه در تولید و خدمات، «پرولتاریزه » شده اند.
 
چه بسا که زندگی بعضی از اینها نه تنها از کارگر و کشاورز عادی بهتر نیست، 
بلکه در مواردی بدتر هم است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر