۱۳۹۷ تیر ۲۳, شنبه

تأملی در مقاله ی «مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم» (۱)


مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم
منبع: 
صدای سوسیالیستی
نویسنده: 
جنی فارل
(ماه ژوئیه ۲۰۱۸)
سرچشمه:
تارنگاشت عدالت
بر
 اساس مصاحبه ای
با 
پروفسور توماس مچر
تحت عنوان 
«در دوره پس از شکست
به 
شهامت
 نیاز مبرم است.»

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
«فلاسفه تنها به شیوه‌ های گوناگون جهان را تفسیر کرده اند
 ولی سخن بر سر تغییر آن است.»
دویست سال پس از تولد مارکس، 
ما از سکوی قرن بیست‌ و یکم با نظر به اواسط قرن نوزدهم،
 می‌ پرسیم:
 «مارکسیسم 
به مثابه ابزاری برای شناخت جامعه 
امروز 
چگونه قابل استفاده است؟»

۱
مارکسیسم 
حاوی هسته ای از دانش تئوریکی به شرح زیر است:
الف
  نقد مارکس از اقتصاد سیاسی
ب
نظریه ارزش کار
پ
زیربنا و روبنا 

ت
تئوری ایدئولوژی 

ث
این نقطه نظر که تاریخ پس از جامعه اشتراکی اولیه، 
تاریخ جوامع طبقاتی و مبارزه طبقاتی بوده است.
ج
 تئوری امپریالیسم 
  که
توسط لنین، لوکزامبورگ تدوین شده است.

ح
  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
خ 
دانش در عرصه فرهنگ و هنر
 و غیره 
۲
 تحولات جدید 
 بسط و ژرفش بیشتر بینش موجود
را
و
 پژوهش در عرصه‌ های جدید 
را
الزامی می سازند.

۳
مارکسیسم 
جهان‌ بینی  ئی است 
که در آن جنبش اجتماعی و تئوری تلاقی می‌ کنند. 
۴
آماج مارکسیسم 
   توضیح جهان و تغییر آن است.
۵
 مارکسیسم
 جهان‌ بینی مبتنی بر علم، فلسفه و هنر است.

۶
  هنر به مثابه فرمی از شناخت جهان
 که
به معنی بسط نگرش سنتی مارکسیستی است.
به عنوان مثال
۱
 شکسپیر 
در صحنه  تئاتر
 آگاهی ژرفی از نیروهای اساسی جامعه سرمایه‌ داری در آن زمان 
را
و
ضمنا
ظرفیت آن برای بربریت 
را 
به نمایش می گذارد.
۲
برشت 
در اشعار و نمایشنامه های خود 
بینشن مارکسیستی
 را 
به کار می بندد
و
تجریه قرن بیستم را به آن می افزاید. 
۳
نگوگی وا تیونگو 
تجربه آفریقایی
 را 
از نقطه نظر مارکسیستی 
تبیین می دارد.

  این سه نویسنده 
نیروهایی را که در جوامع آنها نقش بازی می‌ کنند، 
کشف کرده اند
و
راه رسیدن 
به
جامعه انسانی‌ تری 
را 
نشان داده اند.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر