۱۳۹۷ تیر ۲۸, پنجشنبه

تأملی در نوشتجات علیرضا شفیعی مطهر (۱)


  علیرضا شفیعی مطهر

 وب نامه
http://modara.blogfa.com/post-6001.aspx

وبلاگ حکمت و حکایت

http://30arg.mihanblog.com/post/author/52866

حكایت ها، سروده ها و سخنان کوتاه حکمت آمیز و قصه های شهر هرت
آپدیت روزانه
 
با جور و جمود و جهل باید جنگید
تا پاک شودجهان از این هرسه پلید

یا ریشه هر سه را بباید خشکاند
یا سرخ به خون خویش باید غلتید.

(ش.مطهر)


پائولو كوئیلو
 (۱۹۴۷)
نویسنده برزیلی
 
  «یكی از كهن ترین و سنتی ترین روش های انسان 
برای انتقال معرفت به نسل های بعد، 
قصه ها و حكایات بوده است. 
قصه، 
ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است.

 چرا كه ما را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروز مان می برد. 
قصه ها شادند، 
سرگرم كننده اند، 
نمایشی اند، 
اما فراتر از همه، معرفت را به شكلی دلپذیر منتقل می كنند.»
 پایان
 
«پاک زیستن» و «با ادراک نگریستن»
  علیرضا شفیعی مطهر

۱ 
من شهری را دیدم که همه مردم آن «می لنگند» و با یکدیگر «می جنگند».

۲
اینان کسی را که «راست راه می پوید» و «بی کم و کاست سخن می گوید»،
«نژندِ بیمار» و «نیازمندِ تیمار» می پندارند.

نژند: 
اندوهگین، افسرده، پژمرده،سرگشته، خشمگین
تیمار: 
پرستاری و نوازش و مراقبت، غمخواری، دلسوزی

۳
در اینجا بیماری را «هنجار» و سلامت را «نابهنجار» می دانند.

۴
در نتیجه 
هر «زشتی را زیبا» و هر «پلشتی را فریبا» می نامند
و
این «شعارِ هنجار» را «با افتخار جار» می زنند!

هنجار: راه ، طریق، راه و روش، راه راست، جاده، طرز و قاعده
پلشتی: پلیدی، آلودگی، چرکینی
جار: بانگ، فریاد، داد

۵
در این جا بنا بر یک قراداد «نهشته» و «نانوشته»،
همه انگار «یوغ می جویند» و به همدیگر «دروغ می گویند».

هشتن: 
گذاشتن، فروگذاشتن، رهاکردن، (نهشته: فروگذاشته، نادیده انگاشته)
یوغ: 
چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند

۶
راستی 
نه، «مهادِ آزادگی»،که «نمادِ سادگی» است.

مهاد: 
بساط، بستر، مهد.

۷
چه سخت است در اینجا «پاک زیستن» و «با ادراک نگریستن»!
...
و
 ارزش انسانیّت انسان چون «شمع،
سوختن» است و در «جمع، افروختن»!

پایان
ویرایش 
از 
تارنمای دایرة المعارف روشنگری



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر