۱۳۹۷ مرداد ۴, پنجشنبه

تأملی در مقاله ی «مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم» (۱۳)

 
مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم
 
منبع:
صدای سوسیالیستی
نویسنده و مترجم:
جنی فارل
(ماه ژوئیه ۲۰۱۸)

سرچشمه:
تارنگاشت عدالت
بر
اساس مصاحبه ای
با
پروفسور توماس مچر
تحت عنوان
«در دوره پس از شکست
به
شهامت
نیاز مبرم است.»

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

۱
 
 

  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
 
همانطور که ذکرش گذشت،
تئولوژی بروجردی با تئولوژی خمینی
ماهیتا
فرقی ندارد.
 
بروجردی
حاضر به مقابله با انقلاب بورژوایی سفید 
جهت حفظ امتیازات فئودالی و فئودالیسم نیست.
 
بروجردی
شخصیت «راسیونال» و رئالیستی (واقع بینی) است.
 
خمینی
اما
بسان نیچه 
ایراسیونال (خردستیز) و ایرئالیست (ضد واقع بین)
است.
 
خمینی
ماهیتا
همان کاری را با اشرافیت فئودال و روحانی واپسین می کند،
که
نیچه 
با
 بورژوازی واپسین کرده است.
 
خمینی اشرافیت فئودال و روحانی
را
از گور تاریخی اش
بیرون می کشد،
متشکل و بسیج می کند
 و
 به حمله بر دژهای انقلاب بورژوایی سفید
سوق می دهد.
 
۲
  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
 
فوندامنتالیسم
هم
بسان همشیره اش (فاشیسم)
جنبش اجتماعی ارتجاعی است.
 
جنبش مقاومت و مبارزه است.
 
یکی از خدمات مؤلفین کتاب انقلاب سفید،
فرمولبندی مفهوم «ارتجاع سرخ و سیاه» بوده است.
 
منظور آنها از ارتجاع سرخ، 
حزب توده بود که به سبب فقر فلسفی و ستمکشی از دست دربار پهلوی و امپریالیسم،
از درک محتوای مترقی انقلاب بورژوایی سفید و ماهیت ضد فئودالی آن، عمدتا 
عاجز ماند.
 
این مفهوم مؤلفین کتاب انقلاب سفید،
اما
فقط به حزب توده محدود نمی شود
و
همه
جریانات ماهیتا فئودالی مخالف انقلاب سفید
را
اعم از فدائیان اسلام و خلق فوندامنتالیستی، فاشیستی و مجاهدین آنارشیستی و تروریستی
در برمی گیرد.
 
منظور آنها از ارتجاع سیاه، 
اشرافیت فئودال و روحانی بوده است.
 
سنگر مشترک و عملا متحد ضد انقلاب سفید
توسط همین ارتجاع سرخ و سیاه حفر می شود
و
به
 سرنگونی انقلاب و پیروزی ارتجاع
(رستاوراسیون)
می انجامد.
 
۳
  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
 
فوندامنتالیسم
واقعا 
هم
ضد کاپیتالیستی و ضد امپریالیستی است.
 
ضدیت فوندامنتالیسم
با
کاپیتالیسم و امپریالیسم
اما
از موضع فئودالی و عهد بوقی است.
 
یعنی
از موضعی ارتجاعی است.
 
فاشیسم
هم
در تحلیل نهایی
ضد مدرنیته است.
ضد سرمایه داری است.
ضد علم و فکر و تمدن و فرهنگ است.
 
فاشیسم 
هم
در آرزوی برگرداندن چرخ تاریخ به عقب است.
 
فاشیسم
هم
مبلغ خرافات رنگارنگ است.
 
نیچه
مؤسس خردستیزی، بشریت ستیزی، توده ستیزی، اخلاق ستیزی و تمدن و مدرنیته ستیزی بوده است.
 
مذهب ستیزی و خداستیزی نیچه
حاوی هسته اخلاق ستیزی است.
 
چون مذاهب
مبلغ هومانیسم، همبستگی، حمایت از همنوع و دستگیری از مستمندان اند.
 
۴
  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
 
بر خلاف تصور ساده لوحان ظاهر بین ظاهر پرست،
فوندامنتالیسم
نه، جریانی مذهبی،
بلکه جریانی 
اصلا و عمیقا
ضد مذهبی است.
 
فوندامنتالیسم
به همان اندازه مذهبی است
که
همشیره اش فاشیسم، 
مذهبی است.
 
فوندامنتالیسم
بدترین دشمن مذهب است 
که
تحت لفافه مذهب
دست به عوامفریبی می زند
و
دل و دین اقشار عقب مانده جامعه را می رباید.
 
فریب راه سازی و ساختمان سازی و رفاه نسبی ئی
را نباید خورد
که
فاشیسم و فوندامنتالیسم
عرضه می دارند.

در ورای این آبادانی و رفاه نسبی
استثمار وحشیانه و همه جانبه توده های زحمتکش ملی و بین المللی
صورت می گیرد.

۵
  تئوری فاشیسم
 به مثابه سرمایه‌ داری لجامگسیخته
که 
توسط بوخارین تدوین شده است.
 
فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم
بدترین نوع آنتی کمونیسم  (ضد کمونیسم)
است.
 
این حقیقت امر
را 
می توان
در رفتار اجامر جلاد جماران با پرولتاریای ایران دید.
 
در
تبدیل صحنه کارخانه
به
شکنجه گاه
 
در
شلاق زدن کارگران در کارخانه و خیابان.
 
این را هم حزب توده با گوشت و پوست و استخوان خود،
تجربه کرد 
و 
هم  
احزاب مترقی و خلقی افغانستان 
تجربه کردند.

سران زجر کشیده حزب توده در زجرگاه های فوندامنتالیسم
به احتمال قوی
دچار دهشت (حیرت سرشته به وحشت) شده اند و غافلگیر شده اند.
 
 
نامه ای 
که
کیانوری پیر و خرد و خراب و شکسته  و ورشکسته
به
سیدعلی جلاد نوشته،
دال
بر
این
دهشت (حیرت سرشته به وحشت) و غافلگیری است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر