۱۳۹۷ مرداد ۶, شنبه

تأملی در مقاله ی «مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم» (۱۴)

















 
مارکسیسم در قرن بیست‌ و یکم


 
منبع:


صدای سوسیالیستی


نویسنده و مترجم:


جنی فارل


(ماه ژوئیه ۲۰۱۸)





سرچشمه:


تارنگاشت عدالت


بر


اساس مصاحبه ای


با


پروفسور توماس مچر


تحت عنوان


«در دوره پس از شکست


به


شهامت


نیاز مبرم است.»





ویرایش و تحلیل


از


یدالله سلطان پور
۱
مارکسیسم 
حاوی هسته ای از دانش تئوریکی به شرح زیر است:
دانش در عرصه فرهنگ و هنر
 و غیره 
منظور از دانش در  عرصه فرهنگ و هنر چیست 
که 
دانش تئوریکی مارکسیسم باشد؟
توماس مچر
توهمات خود را در این زمینه بعدا توضیح خواهد داد.
توضیح فلسفی و عام فرهنگ بشری 
در همان تز معروف به «درک ماتریالیستی تاریخ»،
 که 
بزرگ ترین کشف مارکس در رابطه با جامعه بشری است، 
صورت گرفته است.
اما 
هنر
اصولا و اساسا
بیانگر فرم غیرعلمی شناخت بشری 
است.
به همین دلیل
هگل پس از تدوین فلسفه خویش،
زاید بودن هنر 
را
اعلام کرد.
(البته به غلط)
شناخت هنری
بالاعم
در روند دیالک تیکی خودپویی ـ آگاهی
تبیین و تجسم می یابد.
مثلا
شعر
اگر شعر باشد و نه وعظ و اندرز و شعار و هارت و پورت
عمدتا
به طور خودپو 
سروده می شود.
از نهاد شاعر بسان چشمه ای می جوشد.
شعری که آگاهانه باشد، اصلا شعر محسوب نمی شود.
۹۹ در صد اشعار کذایی قرون و سطای ایران،
اصلا شعر نیستند
و
۹۹ درصد شعرای ایران،
اصلا
شاعر نیستند.
هنر ربطی به مارکسیسم ندارد.
مارکسیسم 
اما
تنها علمی و تنها متد علمی ئی است
که
می تواند
آثار هنری 
را
مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد
و
پدیده روحی و روانی و عاطفی و استه تیکی و غیره هنری
را
 زیور آگاهی 
بپوشاند.
مراجعه کنید 
به 
تحلیل اشعار و آثار هنری
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
مارکسیسم 
می تواند
ماهیت طبقاتی و زمینه و علل مادی و روحی تشکیل آثار هنری
را
با دقتی خارق العاده
برملا سازد.
مارکسیسم 
تئوری هنر
را
مفاهیم استه تیکی
را
فرمولبندی و تدوین کرده است.
مراجعه کنید 
به 
تئوری هنری
استه تیک
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۲
 تحولات جدید 
 بسط و ژرفش بیشتر بینش موجود
را
و
 پژوهش در عرصه‌ های جدید 
را
الزامی می سازند.
آره.
مارکسیسم
به همین نیت هم تشکیل شده است.
به قول رفیق توماس مچر
(ورنر سپمن)
مارکسیسم
تئوری انتقاد است.
مارکسیسم
تئوری ماستمالی، مصلحت طلبی، هندوانه چپانی زیر بغل هر ننه قمر، توجیه پراگماتیستی و غیره
نیست.
مارکسیسم
ایده ئولوژی 
است.
ایده ئولوژی طبقه ای از طبقات جامعه بشری است
که
هوادار سرسخت علم است.
۳
مارکسیسم 
جهان‌ بینی  ئی است 
که در آن جنبش اجتماعی و تئوری تلاقی می‌ کنند.
  
مارکسیسم
جهان بینی 
نیست.
جهان بینی مارکسیستی
وجود ندارد.
چی وجود دارد؟
۴
مارکسیسم 
جهان‌ بینی  ئی است 
که در آن جنبش اجتماعی و تئوری تلاقی می‌ کنند. 
برای دادن پاسخ به این پرسش
باید معیار تمیز جهان بینی ها را که انگلس فرمولبندی کرده،
به خاطر آورد:
جهان بینی ها
 در نحوه حل مسئله اساسی فلسفه تعیین و مرزبندی می شوند.
مسئله اساسی فلسفه
چیست؟
مسئله اساسی فلسفه 
این است
که
آیا 
ماده بر روح  
(وجود بر شعور)
تقدم دارد
و
یا
بر عکس
روح بر ماده
(شعور بر وجود)؟
این اما به چه معنی است؟
۵
مارکسیسم 
جهان‌ بینی  ئی است 
که در آن جنبش اجتماعی و تئوری تلاقی می‌ کنند.  
این بدان معنی است
که
در جهان
همیشه و کماکان
فقط دو جهان بینی می توانند وجود داشته باشد.
الف
جهان بینی ماتریالیستی
مشخصه این جهان بینی
مقدم دانستن ماده بر روح (وجود بر شعور) است.
ب
جهان بینی ایدئالیستی
مشخصه این جهان بینی
مقدم دانستن روح بر ماده (شعور بر وجود) است.
۶
مارکسیسم 
جهان‌ بینی  ئی است 
که در آن جنبش اجتماعی و تئوری تلاقی می‌ کنند.  
دیالک تیک ماده و روح
(وجود و شعور) 
اما
در سه عرصه هستی
عرض اندام می کند:
 
الف
طبیعت اول
 
ب
طبیعت دوم 
(جامعه بشری)

به همین دلیل
مسئله اساسی فلسفه
باید در سه عرصه فوق الذکر طرح و حل شود.
چگونه؟
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر