۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (43)

ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

اپریوریسم (مکتب ماورای تجربی) (2)
(ضد اپوستریوریسم)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

پ
اپریوریسم در فلسفه کانت

1

• عالی ترین فرم نمودین اپریوریسم در تاریخ فلسفه را کانت عرضه می کند.

2

• تئوری ایده های مادرزاد مدعی محتوای مستقل از تجربه ی شناخت بود.
• ولی کانت نه محتوا، بلکه فرم های شناخت را به شرح زیر مطرح می سازد:

الف

• فرم های اپریوریستی استنباط را، یعنی مکان و زمان را

• مراجعه کنید به استنباط، دیالک تیک فرم و محتوا، تریاد ماده ـ مکان ـ زمان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب

• فرم های اپریوریستی فهم را، یعنی مقوله ها را

• مراجعه کنید به فهم، مقوله در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت

• بنظر کانت زمان و مکان و مقوله ها ـ به مثابه فرم های اپریوریستی شناخت ـ پیش شرط هر نوع تجربه محسوب می شوند.

3

• اپریوریسم در واقع راسیونالیسم قاطع و بی چون و چرا ست.

• مراجعه کنید به امپیریسم، راسیونالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


4

• تضاد اپریوریسم و اپوستریوریسم فرمی از تضاد راسیونالیسم و امپیریسم است.

5

• همان طور که راسیونالیسم مطلق غیرممکن است، به همان سان نیز اپریوریسم معرفتی ـ نظری مطلق بلحاظ علمی بی اعتبار است.

6

• اپریوریسم از جریان واقعی ـ تاریخی شناخت، پیش شرط آغازین آن و معیار واپسین آن را، یعنی پراتیک را دور می اندازد.

• مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و پراتیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

7

• جریان واقعی تاریخ علوم جواب رد بر سینه اپریوریسم می کوبد:

الف

• در حالیکه کانت، بعنوان مثال، مکان و زمان را بمثابه فرم های استنباط و مقوله ها را به عنوان پیش شرط های اپریوریستی شناخت قلمداد می کند،

ب

• تئوری نسبیت به کشف این امر نایل می آید که فرم های استنباط (یعنی مکان و زمان) نمی توانند مستقل از هر تجربه وجود داشته باشند.

ت

• و فیزیک کوانتومی آنچه را که کانت به عنوان جوهر و علیت می فهمید، به جرگه حقیقت نسبی می راند که تنها درحوزه فیزیک کلاسیک می تواند صادق باشد.

8

• اپریوریسم تنها بمثابه اپریوریسم نسبی که از یکسونگری امپیریستی و راسیونالیستی به یکسان مبرا ست، اعتبار کسب می کند و از سوی فلسفه مارکسیستی پذیرفته می شود.

9


• اپریوریسم نسبی به اصول اساسی هر تئوری ماتریالیستی شناخت ارج می نهد که به قول لنین، «ما بدون احساس ها نه از فرم های مواد می توانیم با خبر شویم و نه از فرم های حرکت» و «احساس ها نتیجه تأثیرگذاری ماده متحرک بر اعضای حسی ما هستند.»
• (کلیات لنین، جلد 14، ص 304)
10

• اپریوریسم نسبی اما در عین حال قبول دارد که افراد بشری در روند شناخت می توانند بر پیش شرط های معینی اتکا داشته باشند که مستقل ازتجربه فردی بالفعل آنها، یعنی به تعبیری، بطور نسبی بصورت ماورای تجربی (اپریوری) وجود دارند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر