۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

سیری در شعری از فتانه زمانیان (1)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
فتانه زمانیان


دلم خوش بود، در آشفتگی های جهان خود
تو را دارم
ولی این دل ـ بناحق، بر عبث ـ خوش بود


سرا پا غرق در رؤیا
زچشمانت شراب عشق نوشیدم


به انگشتان رنجورم
زدم شانه خم زلف سیاهت را
ولی افسوس، اینها در خیالم بود


زدم انگشت را بر چشم
ز چشمم خواب غفلت رفت


جهانم پر شد از آشوب و از بیداد
لبم خندید


دلم ـ گریان ـ نگاهش کرد
و من ساکت
پر از «ای کاش های» خود


نشستم گوشه ای در انتظار ماه
که دردم را به او گویم.


• این بهترین شعری است که فتانه تاکنون سروده اند.
• شعری بلحاظ ساختار بی عیب و نقص، سنجیده، اندیشیده و زیبا.

• عیب مضمونی این شعر ـ مثل اکثر اشعار شعرای فارسی زبان ـ در از خود بیگانگی شاعر است:
• شاعر در جست و جوی نجات دهنده اند، ولی نه در آئینه (فروغ فرخزاد)، بلکه در دیگری:
• دیگری ئی که چه بسا اگر برابر با شاعر نباشد، بمراتب گرفتارتر و حتی ترحم انگیزتر از خود او ست.

• لطمه تربیتی اشعار ایرانی به همین دلیل است:
• بی اعتنائی به خودمختاری فرد فرد انسان ها
• بی اعتنائی به اتکاء به نفس
• بی اعتنائی به اعتماد به نفس
• بی اعتنائی به خوداندیشی، خودمختاری و خودرهانی!


پایان

۲ نظر:

  1. افرین بر تو فرشته ای از نهاوند

    پاسخحذف
  2. شعری بلحاظ ساختار بی عیب و نقص، سنجیده، اندیشیده و زیبا.
    از شاعری که پر است از اعتماد به نفس و ایمان و درستکاری و افکار بلند عرفانی
    دیندار و موحد و مادری دلسوز و فداکار دارای روحی زیبا و فداکار

    پاسخحذف