۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

کمونیست ها امروز (45)

روبرت کورتس (1943 ـ 2012)
روبرت کورتس در دسامبر 1943 در نورنبرگ (آلمان فدرال) در یک خانواده کارگری به دنیا آمد.
در سالهای 60 به تحصیل فلسفه، تاریخ و پداگوژی پرداخت.
در سالهای 70 عضو سازمان «اتحاد کارگری ـ کمونیستی آلمان» بود و به سبب اختلاف نظر محتوائی با سازمان یاد شده، جدا شد و به انتشار نشریه «پیشقراول و یا به پیش» پرداخت.
از سال 2004 میلادی از ناشران مجله «بحران» است که بوسیله گروهی به همین نام انتشار می یابد.
از آثار معروف او می توان «کتاب سیاه کاپیتالیسم» را نام برد.
هانس هاینتس هولتس راجع به روبرت کورتس می نویسد:
روبرت کورتس جسارت آن را دارد که در به روی لجاجت دیالک تیک بگشاید.
او نه به پذیرش «احکام صادره از بارگاه تئوری بزرگ» تن در می دهد و نه اهل اشک و آه و ناله و نوستالژی است.
روبرت کورتس حجاب از چهره چیزها، روندها و سیستم ها بر می دارد و هاله نمودین آنها را تار و مار می سازد.
او سودای درک پیوندها، وابستگی ها و زیرساختارها را بر سر دارد.
او سودای توضیح روندها را بر سر دارد.
شور و اشتیاق و شوق معرفتی، او را به ریشه ها رهنمون می شود.
بی ادبی و نزاکت ناشناسی او در برابر بلاهت کسانی که خود را استاد علوم اجتماعی جا می زنند، برای من خوشایند است.


پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

مفهوم مدرنیته برای توضیح جنبش اجتماعی و سیاسی ـ جهانی بعد از انقلاب اکتبر نارسا و نامناسب است.
زیرا این مفهوم فقط سطح توسعه نیروهای مولده و شیوه تولید را با روبنای ایدئولوژیکی آن در نظر می گیرد و نه مناسبات تولیدی را.


I

تزهای روبرت کورتس و آنتی تزهای هانس هاینتس هولتس


الف
آنتی تز اول

ادامه

1

• هر برنامه ریزی تمام ـ اجتماعی که اضافه ارزش حاصله را برای برآورده ساختن مایحتاج مردم بکار بندد و نه برای تولید مجدد فراورده های اضافه ارزش آور، در چارچوب کاپیتالیسم، عملی سیستم ستیز محسوب می شود.

2

• بگور سپردن دستاوردهای اجتماعی و نهادهای فرهنگی دولت سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک پس از الحاق آن به آلمان فدرال (و در سایر دول سوسیالیستی اروپای شرقی) مثال های بیشماری در این زمینه عرضه می کنند.

3

• از همین جا معلوم می شود که دول سوسیالیستی می توانستند به تقسیم تمام ـ اجتماعی فراورده های تولیدی خاصی جامه عمل بپوشانند، که تابع قانون کاپیتالیستی «باز تولید در پله های بعدی نردبام تولید»، یعنی انباشت مکرر نبوده است.
• البته این امر به بهای عقبتر ماندن برآیند تولید در رقابت با سیستم سرمایه داری می شد.

4

• در چارچوب کاپیتالیسم، سرمایه گذاری خصوصی برای کسب اضافه ارزش باید همواره بر ارضای حوایج تمام ـ اجتماعی مردم (که از طریق دولت صورت می گیرد)، مقدم تلقی شود.

5

• رقابت سیستم ها ـ اما ـ عبارت از رقابت دو سیستم مجزا از یکدیگر و متشکل از حوزه های گردش و مصرف نبود که در معرض مقایسه انتزاعی از ثروت اجتماعی قرار داشته باشند.

6

• مقایسه های سیستمی به عمل آمده نشان می دهند که میان سطح رفاه مردم آلمان دموکراتیک و آلمان فدرال ماهیتا فرق چندانی نبوده است، اگر کلیه خدمات اجتماعی دولت سوسیالیستی در نظر گرفته شوند.
• ولی این مقایسه های سیستمی همواره انتزاعی می مانند، زیرا این سیستم ها سیستم هائی اند که بلحاظ نیازمندی ها بطرز ناهمسازی ساختاربندی شده اند.

• (مراجعه کنید به هاینتس یونگ، «مقایسه سیستم های اجتماعی آلمان فدرال با آلمان دموکراتیک»، 1971 )

6

• میان دو سیستم یاد شده در بازار جهانی درهم تنیدگی وجود داشت.
• درهم تنیدگی ئی که در نهایت بنا بر قوانین کاپیتالیسم عمل می کرد و هنجار ناشی از آن به کاهش توان رقابتی اقتصاد سوسیالیستی منجر می شد.

7

• صرفنظر از دشواری های جوامع سوسیالیستی که در تز سوم مورد بحث قرار خواهد گرفت، این جوامع به هیچوجه با بازار جهانی بطور کاپیتالیستی سازمان یافته دمساز نبوده اند (جور در نمی آمدند.)

8

• جوامع سوسیالیستی مجبور بودند که خود را با روابط تجاری خارجی سازگار سازند.
• کاری که با سیستم توزیع اضافه ارزش خاص این جوامع در تضاد قرار داشت.

9

• از این روست که در دوره بعد از 1917 تا تلاشی سیستم سوسیالیستی نمی توان از همزیستی دو سیستم اجتماعی بطور متضاد ساختاربندی شده ی برابرحقوق سخن گفت.
• بلکه باید در نظر داشت که جامعه سوسیالیستی ـ دست به گریبان با دشواری های داخلی و درگیر با تضادهای مرحله گذار ـ بمثابه گشتاور تضاد داخلی این سیستم جهانی، در چارچوب این سیستم جهانی قرار داشت، که بطور کاپیتالیستی سازمان یافته بود و تحت سرکردگی (هژمونی) کاپیتالیسم بود.

10

• هر ایدئولوژی مشروعیت بخش سرپوش گذاری که ساختمان سوسیالیسم را و کلیه شرایط مبارزاتی آن را بمثابه تحقق نهائی سوسیالیسم جا می زند و بدین طریق در توضیح گشتاورهای مربوط به عدم بلوغ، عدم دقت و ناهمگونی آن دچار عجز می شود، به درک مفهوم دیالک تیکی «شرایط تاریخی ـ جهانی» نایل نیامده است.

11

• بدین طریق، تشکیل شعور سیاسی بمثابه پیش شرطی برای دموکراسی ئی که در روند مبارزه قوام می یابد، به نفع تسطیح و تحریف جهان بینانه، نادیده گرفته می شود و حتی چه بسا قربانی می شود.

12

• آنگاه، سرمایه داری و سوسیالیسم (دولتی) ـ بی آنکه روبرت کورتس میان آندو تفاوتی قائل شود ـ به زیرمقوله های مفهوم مدرنیته تنزل داده می شوند.
• مدرنیته ای که به عنوان دوران جا زده می شود.
13

• چنین روش و نگرشی از درک چند و چون دیالک تیکی روند تاریخی ـ جهانی فرسنگ ها عقب مانده است.

14

• اینکه فرماسیون، فرماسیونی که ما بدان تعلق داریم، حتی بعد از انقلاب اکتبر ـ کماکان ـ فرماسیون سرمایه داری است، مانع تشکیل ضد آن در بطن آن نمی شود.

15

• این امر مانع حفظ آن ضد و پرورش و تقویت خویش تا لحظه گذار از مرحله تغییرات کمی به تحول کیفی، یعنی تا لحظه گذار به ساختار فرماسیونی نوین نمی شود.

16

• بلکه برعکس، ضد مورد نظر آن را بنا بر فرم دیالک تیکی ـ منطقی «عام فراتر رونده» طلب می کند.
• زیرا «عام فراتر رونده» ـ همانطور که هگل نشان داده ـ مجموعه ای است از خود و ضد خود.

17

• این بدان معنی است که سرمایه داری در مرحله توسعه یافته تضاد درونی خویش، مجموعه ای است که بمثابه انواع خود ـ یعنی بمثابه سرمایه داری در فرم های نمودین مختلف خویش ـ سرمایه داری و سوسیالیسم را همزمان دارد.

18

• اینجا باید طرح تضاد مائو تسه تونگ مورد مقایسه قرار گیرد که سنت دیالک تیک چین را پربارتر کرده است.
• (هانس هاینتس هولتس، «تضاد در چین»، 1970)

19

• مفهوم مدرنیته برای توضیح جنبش اجتماعی و سیاسی ـ جهانی بعد از انقلاب اکتبر نارسا و نامناسب است.

20

• زیرا این مفهوم فقط سطح توسعه نیروهای مولده و شیوه تولید را با تمامت روبنای ایدئولوژیکی آن در نظر می گیرد و نه مناسبات تولیدی را.

• (مناسبات تولیدی عبارت است از سیستمی از مناسبات اجتماعی که انسان ها بطور عینی در روند تولید برقرار می سازند.
• به قول انگلس، انسان ها «تنها از طریق نحوه معینی از همکاری و مبادله متقابل کردوکار خود تولید می کنند.
• انسان ها برای تولید، مناسبات و روابطی را با یکدیگر برقرار می کنند و تنها در این روابط و مناسبات اجتماعی است که تأثیرگذاری بر طبیعت جامه عمل می پوشد و تولید انجام می یابد.»
• مناسبات تولیدی در هر نظام اجتماعی، کلیت واحدی را تشکیل می دهد که خصلت و حرکت آن بوسیله بخش های اصلی و روابط ساختاری ماهوی میان این بخش ها تعیین می شود.

• مناسبات تولیدی شامل عوامل زیرین می شود :


الف

• روابط انسان ها در روند تولید و قبل از همه، مناسبات مالکیت.

ب
• مناسبات مبادله کردوکارها.
ت

• همکاری، تقسیم کار، جایگاه و روابط میان گروه های اجتماعی و طبقات مختلف در تولید.

پ
• مناسبات توزیع.

• مناسبات مالکیت در کل مناسبات تولیدی نقش تعیین کننده و اصلی را به عهده دارد.
• مناسبات مالکیت نشان می دهند که وسایل تولید از آن کدام طبقه اجتماعی است.
• مناسبات مالکیت نحوه و ونوع وحدت مولدین با وسایل تولید را، یعنی نوع مناسبات تولیدی را تعیین می کنند.
• مناسبات مالکیت حاکم، تعیین کننده خصلت کلی فرماسیون اجتماعی مربوطه اند.
• هرتغییر بنیادی در مناسبات اجتماعی مستلزم تغییر بنیادی در مناسبات مالکیت بر وسایل تولید است. مترجم)


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر