۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

هماندیشی با ندا فضلی (1)

گابریل گارسیا مارکز (1927)
ملقب به گابو
نویسنده، ژورنالیست
برنده جایزه نوبل ادبی
نماینده رمان جادوئی
موضوع رمان های او:
انزاوای افراد و امریکای لاتین


سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی


آرزوی دو استکان چای با مارکز

چند ماه آخر سال ۸۵ خبر از آمدن گابریل گارسیا مارکز ـ خالق صد سال تنهایی ـ به ایران بود.
از شنیدن این خبر خیلی خوشحال بودم و دوباره شروع به خواندن کتاب های او کردم تا با آمدن او به ایران مستندی از گابریل تهیه کنم.
اما سفارت مکزیک آمدن او را تکذیب کرد و مارکز بعد از اینهمه هیاهو برای آمدنش به ایران، دیگر به ایران نیامد.
تمام تلاشم به بن بست رسید و نه تنها مستندم ساخته نشد، بلکه آرزوی خوردن دو استکان چای با مارکز هم آرزو ماند، که ماند.
امروز این خبر را شنیدم که مارکز دوست داشتنی من دچار فراموشی شده و سال ها ست که در انظار عمومی حاضر نشده و کاملا دست از نوشتن کشیده است.
این خبر تلخ است، تلخ تر از کال ترین خرمالوی جهان

پایان

1

زیبائی های زندگی را همیشه که نباید در دیگران جست.

• و گرنه آئینه ها احساس بیهودگی می کنند و درهم می شکنند!
• چرا که آئینه ها از بیهودگی بیزار اند.

• برای اینکه بیهودگی هر چیز، پایان بود معنامند آن چیز است!

• چرا؟

• برای اینکه هر چیز با فونکسیون معین خود معنی کسب می کند:
• یعنی هیچ چیز و هیچ کس را از دیالک تیک ساختار و فونکسیون گزیر و گریزی میسر نیست.
• به عبارت دقیقتر، ساختار هر چیز فونکسیون معین آن چیز را پیش شرط قرار می دهد.

• به عنوان مثال فونکسیون «بریدن» در ساختار چاقو پیش برنامه ریزی شده است.

2

• مستند از این و آن ـ چه بسا ـ ثبت سوبژکتیف و نمایشی لحطه ای از لحظه ها ست و اغلب تصنعی، بی محتوا و ساختگی است.

• هنر نه مستند سازی از این و آن، بلکه شناخت این و آن از آثار مادی و فکری آنها ست!

• با مستند از چیزی ـ در بهترین حالت ـ لحظه ای از روند بود آن چیز روشن می شود.
• همین و بس!

• چنین چیزی فقط به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد.

3

• هنر رؤیت نامرئی ها و شنودن ناگفته ها ست.

• و گرنه در مستندات آنچه که خواسته می شود، سرهم بندی می شود.


هر چیز و هر پدیده ـ اما ـ نه در لحظه محض،
بلکه در دیالک تیک روند و لحظه وجود دارد،
در دیالک تیک عمر و دم!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر