در نزاعی نابرابر با تو ام
اینکه می گویی:
« بیا!»
بعد می گویی:
«برو!»
رنجم نبود.
خاک اگر با حکم پر شد
خانه با دستور، گر آکنده شد
دردم نبود.
اینکه می گویی:
«به دنبالم نیا!»
بعد می گویی:
«از اینجا کوچ کن!»
رنجیدنی است.
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
چکمه هایم بوی باران می دهد
من در گِلم
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا بانو چکامه سرا
تحلیل واره ای از میم حجری
اینکه می گویی:
« بیا!»
بعد می گویی:
«برو!»
رنجم نبود.
خاک اگر با حکم پر شد
خانه با دستور، گر آکنده شد
دردم نبود.
اینکه می گویی:
«به دنبالم نیا!»
بعد می گویی:
«از اینجا کوچ کن!»
رنجیدنی است.
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
چکمه هایم بوی باران می دهد
من در گِلم
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا بانو چکامه سرا
تحلیل واره ای از میم حجری
• این شعر بظاهر شعر ساده ی کوتاهی است و چیز زیادی برای گفتن ندارد:
• زنی در نهایت صراحت و سادگی به مرد می گوید:
• «به من امر و نهی نکن!
• چون در قاموس من، عفریت استبداد را به عالم عشق راه نیست!»
• به چه دلیل باید به تحلیل چنین شعری پرداخت؟
• زمانی می توان به این سؤال ظاهرا بجا و منطقی جواب داد که شعر تحلیل شود.
• یعنی بسان گلی از اعماق تالابی زیر میکروسکوپ نهاده شود و جزء به جزء بررسی شود.
حکم اول
در نزاعی نابرابر با تو ام
در نزاعی نابرابر با تو ام
• شاعر برای بیان اندیشه خود مفاهیم زیر را به خدمت می گیرند:
• «نزاع»، «نابرابر»
1
مفهوم «نزاع»
مفهوم «نزاع»
• شاعر با مفهوم «نزاع» از دیالک تیک زن و مرد پرده برمی دارد و به خواننده نشان می دهد که میان آندو نزاعی در جریان است.
• دیالک تیک رابطه زن و مرد را صریحتر و بهتر از این نمی شود، بر زبان راند.
• هر رابطه ای اصولا آبستن تضاد دیالک تیکی است.
• در هر رابطه ای دو قطب در همبائی و ستیز همزمان با هم قرار دارند.
• صریحتر از این نمی توان به توصیف اوبژکتیف و سوبژکتیف رابطه زن و مرد پرداخت.
2
مفهوم «نابرابر»
مفهوم «نابرابر»
• شاعر خود را در نزاعی نابرابر با مرد می بیند.
• منظور از مفهوم «نزاع نابرابر» چیست؟
• در نزاع نابرابر تناسب قوا به نفع یکی از دو طرف جبهه سنگینی می کند:
• یکی قوی تر از دیگری است.
• شاعر خود را در نزاعی نابرابر احساس می کند.
• مرد ظاهرا قوی تر از زن است، ولی زن با این حال قصد ترک جبهه نبرد را ندارد.
• لکنت منطقی و لرزش خفیف خفته در تار و پود این شعر شاید بازتاب همین نزاع نابرابر است:
حکم دوم
اینکه می گویی:
« بیا!»
بعد می گویی:
«برو!»
رنجم نبود.
اینکه می گویی:
« بیا!»
بعد می گویی:
«برو!»
رنجم نبود.
• شاعر در این بند شعر، دیالک تیک امر و نهی را به شکل دیالک تیک بیا و برو بسط و تعمیم می دهد و اعلام می دارد که امر و نهی مرد برایش مسئله مهمی نیست.
• دلیل این کوتاه آمدن نسبی زن ـ به احتمال قوی ـ همان نزاع نابرابر است.
حکم سوم
خاک اگر با حکم پر شد
خانه با دستور، گر آکنده شد
دردم نبود.
خاک اگر با حکم پر شد
خانه با دستور، گر آکنده شد
دردم نبود.
• شاعر همان موضع قبلی خود را در فرم دیگری تکرار می کند:
• این بار دیالک تیک امر و نهی به شکل دیالک تیک حکم و دستور بسط و تعمیم داده می شود.
• شاید هدف شاعر سهل الفهم کردن منظور خود باشد.
حکم چهارم
اینکه می گویی:
«به دنبالم نیا!»
بعد می گویی:
«از اینجا کوچ کن!»
رنجیدنی است.
اینکه می گویی:
«به دنبالم نیا!»
بعد می گویی:
«از اینجا کوچ کن!»
رنجیدنی است.
• شاعر در این بند شعر، اقطاب دیالک تیک امر و نهی را جا به جا می کند و آن را به دیالک تیک نهی و امر بدل می سازد و به شکل دیالک تیک «به دنبالم نیا» و « از اینجا کوچ کن» بسط و تعمیم می دهد.
• و ضمنا موضع عوض می کند و ابراز انزجار می کند.
• زن، دیگر حاضربه کوتاه آمدن در برابر مرد نیست.
• درک چرائی این تغییر موضع زن آسان نیست.
• امر و نهی اصولا با نهی و امر تفاوت ماهوی ندارد، به همان سان که میان بیا و نیا وبه دنبالم نیا و از اینجا کوچ کن تفاوت ماهوی وجود ندارد.
• وقتی از لکنت منطقی و لرزش خفیف خفته در تار و پود این شعر به دلیل نزاع نابرابر، سخن گفتیم، منظورمان همین هم بود.
• وقتی در نزاعی، تناسب قوا به ضرر کسی باشد، دچار لکنت لفظی و منطقی شدن، امری منطقی و طبیعی است.
حکم پنجم
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• شاعر در این بیت، دلیل انزجار خود را تئوریزه می کند و بر زبان جاری می سازد:
• «در احساس من در عشق ،استبداد مجاز نیست!»
• این پرخاش خفیف و خاموش زنی است که در نزاعی نابرابر درگیر است.
• این اما در عین حال، نقطه اوج (climax) این شعر کوتاه است.
• محتوای نظری این بیت باید از نقطه نظرات متفاوت تحلیل شود:
1
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• شاعر در این بیت شعر، دیالک تیک تفاوت و هویت را بی کمترین کلامی ـ حتی ـ توسعه می دهد.
• او همزمان هم اعلام هویت می کند، یعنی به مثابه انسانی خودمختار قد می افرازد و موضع فکری و عملی می گیرد و هم تفاوت فکری و عملی فی مابین را نشان مرد می دهد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک تفاوت و هویت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• شاعر ضمنا دیالک تیک خودمختاری و وابستگی را به شکل دیالک تیک آزادی و عشق بسط و تعمیم می دهد و برای خودمختاری (آزادی) نقش تعیین کننده قائل می شود.
• این موضع کانت و دیگر رسولان روشنگری است.
• در قاموس آنان نیز خرد و خودمختاری انسان ها خدشه ناپذیر است!
• همین موضعگیری شاعر، فاتحه بلندی است بر اکثریت قریب به اتفاق موضعگیری های شاعره های مرده و زنده، حتی فروغ فرخزاد و امثالهم.
• این موضعگیر در عین حال، هم ستایش انگیز است و هم شگفت انگیز.
3
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• نکته مهم دیگر، بازتعریف انقلابی و نوین تئوری عشق از سوی شاعر است.
• «عفریت استبداد را به عالم عشق راه نیست!»
• در غول آسائی انقلابی این ایده نمی توان مبالغه کرد.
• عشق تا کنون در قاموس اکثریت قریب به اتفاق شعرای زن و مرد، بالاترین و والاترین و انتزاعی ترین ارزش تلقی می شد.
• آن سان که برای خاطر عشق همه چیز ارزشمند مادی و معنوی، بدون چون و چرا فدا می گردید.
• ولی اکنون ارزش نوینی به نام خرد و خودمختاری عشق کذائی را از عرصه بدر می راند و یکه تاز میدان می شود.
• همین موضعگیری ـ فی نفسه ـ نه تنها انقلابی و نوآورانه، بلکه سرتاپا علمی و منطقی است.
• در همین موضعگیری شاعر، متعالی ترین اندیشه های ارواح هومانیسم، روشنگری و فلسفه کلاسیک آلمان (کانت، فیشته، هگل، فویرباخ) نمایندگی می شود.
4
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• نکته مهم دیگر در این بیت شعر، طرح مسئله زن و مرد از سکوی فکری بکلی دیگری است:
• رابطه زن و مرد نه بطور سنتی و حتی نه بطور فمینیستی ـ بورژوائی، بلکه بطور دیالک تیکی طرح و مطرح می شود:
• شاعر را سخن از اضمحلال زن در مرد و یا بر عکس نیست.
• شگفت انگیز است که حتی سخن از رابطه واره خالی از تضاد میان زن و مرد نیست.
• بلکه درست برعکس، سخن از دیالک تیک زن و مرد است، سخن از همزیستی ستیزمند زن و مرد است:
• سخن از نزاع میان زن و مرد است:
• «در نزاعی نابرابر با تو ام! »
• شاعر اصلا و ابدا سودای ماستمالی تضادها را بر سر ندارد.
• بلکه با صراحت و صداقت خارق العاده ای از تضاد عینی فی مابین سخن می گوید و حتی به ضعف نسبی خود اقرار می کند.
5
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
هیچ می دانی که در احساسِ من
در عشق، استبداد نیست؟
• اینکه چرا و چگونه شاعر به این موضع متعالی فکری و ایدئولوژیکی رسیده، خود هم سؤال تأمل انگیزی است و هم بحث شورانگیزی است.
• برای نیل به این تعالی فکری باید از کوره تأمل و تفکر عصب سوزی گذشت.
• زیرا عشق حقیقی تنها و تنها در داربست همین دیالک تیک زن و مرد است که می تواند تشکیل گردد و تکوین یابد.
• وگرنه رابطه زن و مرد به رابطه ای تصنعی، نمایشی، تئاترین، مسخره، بی محتوا، توخالی و چه بسا حتی تهوع آور بدل می شود.
حکم ششم
چکمه هایم بوی باران می دهد
من در گِلم
چکمه هایم بوی باران می دهد
من در گِلم
• شاعر پس از اعلام موجودیت، پس از برافراشتن پرچم خرد و خودمختاری، حکم آغازین را در فرم دیگر تکرار می کند:
• «در نزاع نابرابر با مرد بودن » به «پا در گل بودن» تبدیل می شود که از سنگینی هرچه بیشتر تناسب قوا به نفع مرد حکایت دارد.
زن اما علیرغم آن، حاضر به ترک سنگر خرد و خودمختاری نیست!
اگر برداشت ما از این شعر درست باشد، این موضعگیر زن غول آسا ست!
پایان
برداشت شما در این شعر کوتاه واعتراضی درحقیقت آنرا که بنظرکوتاه میآمد بغولی تبدیل کرد تحلیلی که بمارنان غروز مبارزه برای خودمختاریمانرا بطور روشن نمایاند وایستادگی درمبارزه برا ی بکر سی نشاندن حقیقت وجودیمان را واز وا ننشینیم وضعف نشان ندهیم دست مریزاد که تحلیلتان راه گشای ایستادگیهاوهمچنین درودببانوی شاعرمبارز جامعه زنان ما
پاسخحذف