۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

کمونیست ها امروز (40)

تضاد رشد اقتصادی و فاجعه ئوکولوژیکی (محیط زیست)
این یعنی بحران مناسبات طبیعی بشریت و یا بحران ئوکولوژیکی

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

پیشکش به فرهنگ

فصل ششم
بحران عمومی سرمایه داری
بخش دوم

• بحران دموکراسی یکی از گشتاورهای ماهوی بحران عمومی سرمایه داری است و اشاعه و گسترش فساد و رشوه خواری، بی اعتنائی به نظام حقوقی، فقدان امنیت حقوقی روزافزون نیز از مشتقات آن اند.
• جنبه سیاسی بحران اقتصادی در داخل کشورها در فرم بحران دموکراسی نمودار می گردد و در خارج از کشورها در فرم بحران همزیستی صلح آمیز با همبود بشری.

• پیوند گسترش طلبی اقتصادی و نظامی، بحران های اقتصادی و ماجراجوئی های جنگ طلبانه با یکدیگر بکرات توضیح داده شده است.
• از این رو ما فقط به اشاراتی قناعت خواهیم کرد:

1

• جنگ شاخص بی چون و چرای بحران سرمایه داری در مرحله امپریالیستی آن است.

2

• امحای حقوق دموکراتیک و یا تهی کردن آنها از محتوا، گسترش و بسط بحران اقتصادی به بحران سیاسی نتیجه تشدید تنش های اجتماعی است، تنش هائی که خود نتیجه مدیریت بحران در راستای منافع طبقه حاکمه اند.

3

• گذاشتن بار بحران بر دوش غیر به معانی زیر است:

الف

• به معنی پائین آوردن سطح استاندارد زندگی مردم در کشورهای خودی است.

ب

• به معنی تشدید استثمار نیروی کار است.

ت
• به معنی بیکاری روزافزون است.

پ

• به معنی صدور حتی المقدور بی خانمانی و ذلت به کشورهای کمتر توسعه یافته است.

4

• مظاهر بعدی بحران اجتماعی به شرح زیر اند:

الف
• سقوط اجتماعی.
ب
• بی اعتنائی به تربیت جوانان.
ت

• افزایش جرایم و جنایات و جنگ و تجاور و زورگوئی.

پ
• مهاجرت
ث
• دشواری سازگارسازی انسان ها با همبود.

5

• جامعه ـ بدین طریق ـ قابلیت انتگراسیون اعضای خود را از دست می دهد.
• اعضای جامعه به حال خود رها می شوند، به عزلت و تنهائی رانده می شوند، روابط خانوادگی و همبودی سست می شوند.
• زیرا آماج ها و توقعات آتی عمومی، که پیوندبخش و مکلف ساز بوده اند، از بین می روند.
• و افراد، دیگر شانس و امکان تأثیرگذاری مثبت بر ساختمان کل جامعه را پیدا نمی کنند.

6

• رابطه معنا بخشی های پریواتیستی (شخصی گرایانه) با زندگی عمومی ـ هرچه بیشتر ـ قطع می شود.

7

• هویت شخصی به مسئله پسیکولوژیکی مبدل می شود.

8

• آنگاه حمایت و حفاظت و امنیت در فرقه های مذهبی، در باندهای متنوع و در تعویض بی وقفه از یکی به دیگری جستجو می شود.

9

• چارچوب مشترک سمتگیری های زندگی و تصورات ارزشی در هم می شکند.

10

• آنچه باقی می ماند، کلمه توخالی و بی محتوائی است به نام «آزادی».

11

• آنچه باقی می ماند، پلورالیسم رلاتیویستی و یا اسکپتیسیستی (تردیدگرایانه) است.

• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

12

• آنگاه تعویض پذیری نظرات دلبخواهی به سود نظرات نو و نوتر مد می شود و تحت عنوان «نوآوری» دهن به دهن می گردد.

13

• تخریب چارچوب ماورای سوبژکتیف جهان بینی، پیش شرط لازم را برای مانی پولاسیون شعور فراهم می آورد و قدرت قضاوت انتقادی مستقل و خود مختار را از انسان ها سلب می کند.

(مانی پولاسیون عبارت است از فن حاکمیت بورژوازی امپریالیستی در زمینه تحریف رفتار توده های عظیم مردم.
• بورژوازی امپریالیستی، بکمک معارف علمی و متدهای فنی مدرن، تشکیل شعور و نظرسازی مردم را ـ حتی الامکان ـ از شناخت و دانش منفصل و قطع می کند و بدین طریق به مسخ شعور انسان ها نایل می آید.
• توده های مردم، بی آنکه خود متوجه شوند، در جهان بینی خویش، در عادات فکری خویش، در تحریکات عاطفی خویش، در قضاوت های هنری خویش و در تمامت شیوه زندگی خویش تحت سیطره منافع طبقاتی بورژوازی امپریالیستی قرار می گیرند.
• مانی پولاسیون عبارت است از همترازسازی شعور انسان ها با ایدئولوژی امپریالیستی.
• مانی پولاسیون توده های مردم را در عرصه روحی ـ معنوی نیز تا درجه آلت دست و اوبژکت کامل انحصارات تنزل می دهد. مترجم)


14

• بدین طریق، بحران اجتماعی بسط و توسعه می یابد و بحران معنوی سراپای جامعه را فرا می گیرد.

15

• با از بین رفتن معنای زندگی، رشته پیوند انسان ها با سنت فرهنگی نیز پاره می شود و همبود بشری محروم از سنت فرهنگی دیگر نمی تواند با خویشتن خویش رابطه برقرار کند.

16

• بدین طریق، اخلاق و عرف و عادات، شیوه زندگی، شعور تاریخی و مضامین آموزشی ـ پرورشی رنگ می بازند و جای خود را به مدهائی می سپارند که مرتب جایگزین یکدیگر می شوند و هرگز نمی توانند استحکام درونی و نگرش حیاتی پایداری در اختیار انسان ها قرار دهند.

17

• در غیاب آماج های آموزشی ـ پرورشی، مرکز روحی ئی نیز که هدف مدرسه می بایستی باشد، بمثابه دانش افزائی صرف تلقی و تار و مار می شود.

18

• آنگاه دیگر جائی در تفکر وجود ندارد که از آنجا مجموعه روزافزون کشفیات و اختراعات انقلاب علمی و فنی بتواند در یک سیستم ادراکی تنظیم و تفهیم شود.

19

• بحران آموزشی و بحران فرهنگی، بدین طریق، همزمان به معنی بحران فنی است که بکمک آن، ما نیازمندی های خود را برآورده می سازیم و رابطه خود را با طبیعت تنظیم می کنیم.

20
• آنگاه دایره بسته می شود:

الف

• تحت شرایط قانون ماهوی سرمایه داری، یعنی قانون انباشت سرمایه، توسعه روزافزون امکانات علمی و فنی به اختلال مناسبات طبیعی می انجامد، امری که خطری مهیب برای شرایط زیست بشریت محسوب می شود.

ب

• نه فقط چپاول خودپوی ذخائر طبیعی (مثلا تبدیل جنگل ها به چوب، مصرف بی بند و بار و کاهش منابع آب آشامیدنی و غیره)، بلکه علاوه بر آن، تولید بی حساب و کتاب فراورده های تمدن (از جمله به خطر انداختن سلامت انسان ها از طریق آلوده سازی هوا، تخریب قشر اوزونی جو زمین، مسئله از بین بردن زباله ها و غیره) شرایط بیولوژیکی زمین را دگرگون می سازد.

21

• امروز، برای اولین بار، تضاد اصلی طبیعی ـ دیالک تیکی سرمایه داری خود را عیان می سازد:

تضاد رشد اقتصادی و فاجعه ئوکولوژیکی (محیط زیست)
این یعنی بحران مناسبات طبیعی بشریت و یا بحران ئوکولوژیکی
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر