۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

سیری در شعری از اباذر غلامی (3)

اباذر غلامی (1333 ـ 1390)
شاعر و ترانه سرای گیلانی
از روستای خمیران بندر انزلی
دانشگاه افسری (1351)
آثار:
رنج و برنج
سل کوله توسه دار

تحلیل واره ای از
شین میم شین

• گفته بودیم که ما را نگذارید به آتش بکشند:
• بعد ما نوبت تسخیر شما ست!

• گفته بودیم که آزادی را نگدارید به مسلخ ببرند
• گفته بودیم که این دشنه هزاران سال است، دل ما را سفته است.

• ما پی صلح ورهایی گشتیم
• و شما از ته دل خندیدید
• وز شما هیچ کسی هیچ نگفت.

• بند یاران شما پای مان را به تتاول فرسود
• از شماهیچ کسی هیچ نگفت.

• سرخ شد خاک ز خون تن ما
• از شما هیچ کسی هیچ نگفت.

• و کنون تا شما در بند اید
• چشم های دل ما بارانی است

• کاش می دانستید که شما را
• ما دوست می داشته ایم
• وشما مارا به عبت
• خصم پنداشته اید!

تلاش برای تحلیل شعر

• تحلیل صادقانه شعر ـ روی هم رفته ـ کار دشواری است، اگرچه آسان بنظر می رسد.
• تحلیل شعر اما بمراتب دشوارتر می شود، اگر سراینده اش در دار باقی باشد، یعنی زنده باشد، بتواند واکنش نشان دهد و تحلیلگر را به بازخواست کشد.
• شاعره ای نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا که یکی از اشعارش تصادفا تحلیل شده بود، در صدد شکایت از دست تحلیلگری برآمده بود.
• شاعری فئودال زاده پس از مشاهده تحلیل شعرش پاشنه دهنش را کشیده بود و تحلیلگر بی پناه و بیکس را بی پروا به تندباد پرخاش و دشنام و ناسزا بسته بود.
• تحلیل شعر اما صدها بار دشوارتر می گردد، اگر سراینده اش عزیز تازه از دست رفته ای باشد که با مشاهده عکسش دیده و دل به سیل اشک و خون سپرده می شوند.

• ولی چه می شود کرد؟

• تحلیل شعر همانقدر جبری است که سرایش شعر.
• شاعر اگر شعرش را نسراید منفجر می شود و تحلیلگر اگر به تحلیل شعر معینی برنخیزد، آرام نمی گیرد وتسکین نمی یابد.

حکم اول
گفته بودیم که ما را نگذارید به آتش بکشند:
بعد ما نوبت تسخیر شما ست.

• فرم این حکم، آدمی را به یاد خطابه می اندازد، به یاد استنتاج مستدل و فاکتمند!

• خطیب در کسوت شاعری دردکشیده و خونیندل، حافظه مخاطب خویش را به تازیانه می بندد و صحت پیشگوئی خویش را یادآور می شود.

• خطیب اما کیست و مخاطب کدام است؟

• ما برای یافتن پاسخ به این پرسش باید به تحلیل مفاهیم شاعر مبادرت ورزیم:
• «گفته بودیم»، «نگذارید»، «ما را به آتش بکشند»، «بعد ما نوبت تسخیر شما ست»

1
مفهوم «گفته بودیم»

• چرا شاعر شعرش را با «گفته بودیم» آغاز می کند و نه با «گفته بودم»؟

• از مفهوم «گفته بودیم» معلوم می شود که شاعر تنها نبوده و همچنان و هنوز تنها نیست.

• این شاید بزرگترین و رشگ انگیزترین مزیت پرولتاریای سازمان یافته است:
• دیالک تیک من و ما بودن!

• تفاوت پرولتاریای «در خود» و «برای خود» همین است:
• دیالک تیک من و مای طراز نوین بودن!

• شاعر اکنون نه به مثابه فردی منفرد، بلکه به عنوان نماینده گروهی، حزبی، طبقه ای به منبر رفته است، گروه و حزب و طبقه ای که به آتش کشیده شده است.
• از این رو ست که شعر با مفهوم «گفته بودیم» آغاز می شود.

2
مفهوم «نگذارید»

• در مفهوم مختصر و مفید «نگذارید» معانی متعدد زیر گنجانده شده است:

الف

• «نگذارید» حاکی از آن است که مخاطب شاعر نیز نه مفرد و منفرد، بلکه جمع و عام بوده است، گروهی، حزبی، طبقه ای بوده است.

ب

• ثانیا حاکی از آن است که
مخاطب شاعر گروه و حزب و طبقه ای قدرتمند و قادر به انجام کاری بوده است.

ت

• ثالثا حاکی از آن است کار خطائی انجام گرفته و همبود شاعر به آتش کشیده شده است.

پ

• رابعا حاکی از آن است که این جنایت به تأیید حداقل ضمنی
مخاطب شاعر صورت گرفته است.

ث

• خامسا حاکی از ان است که
مخاطب شاعر دشمن دیروز همبود شاعر و متحد دیروز قدرتمندان فعلی بوده است.

3
مفهوم «بعد ما نوبت تسخیر شما ست»

• شاعر در نهایت قناعت در این مفهوم معانی زیر را بسته بندی کرده است:

الف

• این مفهوم قبل از همه حاکی از آن است که دشمن دیروزی همبود شاعر پولاریزه (قطب بندی) شده است، وحدت دیروزی آن شکاف برداشته است.

ب

• ثانیا حاکی از آن است که
مخاطب شاعر زیر سرکوب متحد پیشین خویش قرار گرفته است و همان بلا بر سرش آمده که بر سر همبود شاعر آمده بود.

ت


• ثالثا حاکی از آن است که همبود شاعر این پولاریزاسیون و انقطاب را پیشگوئی کرده بود و اکنون صحت پیشگوئی یاد شده در کوره پراتیک اثبات شده است.

پ

• رابعا حاکی از آن است که همبود شاعر
مخاطب شاعر را متحد بالقوه خویش تلقی کرده است.

اکنون باید برای کشف هویت خطیب و مخاطب از عالم استدلال انتزاعی خارج شویم و پا به عالم چیزهای مشخص بگذاریم.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر