(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور
بخش چهارم
حقیقت و جانبداری
ادامه
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور
بخش چهارم
حقیقت و جانبداری
ادامه
• «علم هر عصر» کل پیوندمند و ضمنا تضادمند است.
• این بدان معنی است، که تضادها در کشتزار کلیت درک علمی هر عصر نشو و نما می یابند و لذا می توانند به «همسازی با یکدیگر» تن در دهند و «همزیستی و همسازی شان با یکدیگر امکان پذیر گردد.»
• اگر تضادها به انفجار کلیت درک علمی منجر شوند، آنگاه علم دستخوش بحران می شود و درک علمی نوینی باید تشکیل گردد.
• تضادمندی سرمایه داری در دیالک تیک کلاسیک بورژوائی نیز بطور تئوریکی ـ علمی تبیین شده است:
• هگل در اثر خود تحت عنوان «فنومنولوژی روح» ، این «سیستم علم» جامعه بورژوائی را فرمولبندی می کند.
• در «فلسفه حقوق» هگل ساختار جامعه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، که شالوده این «سیستم علم» را تشکیل می دهد.
• گذار به سوسیالیسم وقتی صورت می گیرد، که این تضادهای درونی جامعه بورژوائی، دیگر قادر به همسازی با یکدیگر نباشند و یا امکان همساز سازی آنها وجود نداشته باشد.
• تفاوت ایدئولوژی سوسیالیستی با ایدئولوژی بورژوائی در این است که ایدئولوژی سوسیالیستی، ناهمسازی تضادها را بمثابه تلاشی سیستم کشف می کند و آن را به درجه محور عمل سیاسی ارتقا می دهد و بدین طریق، تئوری را به اهرم پراتیک جامعه دگرگونساز بدل می سازد.
• این بدان معنی است، که علم سوسیالیستی نه بلحاظ معیارهای صوری علمیت، بلکه بلحاظ محتواها و گره زدن ساختاری ـ دینامیکی آنها به یکدیگر از ایدئولوژی بورژوائی متمایز می شود.
• این تفاوت محتوائی و ساختاری را می توان در دو نکته تعیین کننده زیر نشان داد :
1
• اولا در علم سوسیالیستی، روندهائی نشان داده می شوند، که موجد ناهمسازی تضادهای ذاتی هر سیستم اند.
• بدین طریق، اولا واقعیت بمثابه چیزی در حال تجزیه و تلاشی تلقی می شود.
• بی اعتنا به اینکه بتوان آن را در سیستماتیک علمی، یعنی در پیوند متقابل عناصر نمودار ساخت.
• ثانیا وابستگی متقابل و تلاشی، خود به موضوع علم سوسیالیستی بدل می شود.
2
• ثانیا، علم سوسیالیستی اعمال هدفمند سوبژکت مبارزه طبقاتی را، بویژه فعالیت حزب انقلابی را نیز وارد تعیین محتوائی واقعیت عینی می سازد.
• واقعیت عینی، بدین طریق، بمثابه یک سیستم بازتابی توصیف می شود، سیستمی که در آن، عناصر منفرد بر یکدیگر تأثیر می گذارند و یکدیگر را منعکس می کنند.
• این بدان معنی است، که در علم سوسیالیستی، جای خاصی برای علم توسعه یافته در جامعه بورژوائی اختصاص داده می شود و می توان عرصه اعتبار و درجه اعتبار احکام آن را با توجه به این جایگاه آن در علم سوسیالیستی تعیین کرد.
• بنا بر این، آموزش ایدئولوژی بورژوائی، بخشی از آموزش علم سوسیالیستی است، اگر با برخورد انتقادی بدان، همراه باشد و استنتاجات علمی تفکر بورژوائی تنظیم و «بطور دیالک تیکی نفی شوند.»
• این بدان معنی است، که پیدایش مقوله های تفکر بورژوائی را باید بمثابه گشتاوری از جایگاه آنها در سیستم علم سوسیالیستی تلقی کرد.
• آنگاه نقل قول تأییدآمیز لنین از کائوتسکی را می توان فهمید :
• «علم اقتصادی کنونی، در واقع، یکی از پیش شرط های تولید سوسیالیستی است، فن کنونی نیز به همین سان.
• پرولتاریا، نه این را می تواند بوجود آورد و نه آن را.
• آنها هر دو محصول تولید اجتماعی کنونی اند.»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 395)
• این بدان معنی است که شعور تئوریکی، ژنتیکی ـ ساختاری شناسنده پرولتاریا هرگز نمی تواند محصول تجارب مبارزه اقتصادی خود او باشد، مبارزه اقتصادی ئی که در آن، کارگران منافع خود را بمثابه منافع خصوصی خویش، در چارچوب سیستم سرمایه داری دنبال می کنند.
• شعور تئوریکی، ژنتیکی ـ ساختاری شناسنده پرولتاریا باید بمثابه تأملات علمی روند تمام اجتماعی تشکیل شود.
• باز می گردیم به نقل قول لنین از کائوتسکی :
• «سوسیالیسم بمثابه آموزش، همانند مبارزه طبقاتی پرولتاریا، ریشه در مناسبات اقتصادی کنونی دارد.
• سوسیالیسم بمثابه آموزش، همانند مبارزه طبقاتی پرولتاریا، از مبارزه بر ضد فقر و فلاکت و ذلت فراگیر توده ای، که محصول سرمایه داری اند، ناشی می شود.
• اما آندو (سوسیالیسم بمثابه آموزش و مبارزه طبقاتی پرولتاریا) در جوار هم و نه مجزا از هم، و تحت شرایط مختلف پدید می آیند.
• بنابرین، شعور سوسیالیستی عبارت است از شعوری که از خارج وارد مبارزه طبقاتی پرولتاریا می شود و نه چیزی که بطور خودرو در آن پدید آمده باشد.»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 394)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر