۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۸۷)

 Bild

 میم حجری
 
۱۳۱۱
سنگ سخنگو
 
آدما چون بلد نیستن از تنهاییاشون استفاده کنن بی حوصلگی هاشون رو دلتنگی فرض میکنن.
 
سگ سخن جو
 
آره.
ولی
دلیل این ناتوانی «آدم» ها چیست؟

در ط. جماران
مربی جامعه (طبقه حاکمه)
خرافه گستر و خر پرور است.
اعضای جامعه از سنین کودکستان
خردزدایی می شوند.
در غیاب خرد اندیشنده
خلایق
به غریزه پناه می برند.
خور و خواب و سکس و شهوت
جمران خبر ندارد ز جهان آدمیت
 
۱۳۱۲
سنگ سخنگو
 
بغض هایمان خون مُرده شده اند در گلوی به تیر نشسته ی مان 
تمامی ندارد این فصاحت ِ پُر اختلاس ِ زور گویی ِ لاس بازی شما ؟!
 
سگ سخن جو
 
جمله اول منصوره
خیلی زیبا ست.
جمله دومش قابل بحث است.
فصاحت و یا فضاحت؟
لاس بازی؟
مخاطب منصوره کیانند؟
سران جماران؟
 
۱۳۱۳
سنگ سخنگو
 
برای آدمای خجالتی زُل زدن هم یه جور تجاوز حساب میشه
 
سگ سخن جو
 
نه فقط برای زنان شرمگین.
برای هر زنی چنین است.

زن بودن درطوایل طبقاتی آسان نیست

خروج از این مخمصه
مستلزم خروج رادیکال (ریشه ای) از طوایل طبقاتی است.
 
۱۳۱۴
سنگ سخنگو
 
از کدوم غرور ملی حرف می زنیدکه له شده ؟! آبان ۹۸ و زدن هواپیما و کشته شدن هموطنای خودمون چه افتخار و غروری داشت؟ از داشته هامون بگیم.
 
سگ سخن جو
 
اینها که هنوز چیزی نیستند

از خاوران بپرس که بر ما چه رفته است.
صدها هزار پیر و جوان ترور شده اند و در خاوران های نامعلوم چال شده اند.
ترور فوندامنتالیستی
حتی
قبل از پیروزی عنگلاب
شروع شده است.
جامعه از اندیشنده و شخصیت
تهی شده است.
 
۱۳۱۵
سنگ سخنگو
 
دلم میخواد انگشت اشارمو تا کتف ببرم تو دماغم و دایره وار تو سرم بچرخونم تا هر چی خاطرات سیاه و کثیف و بد هست بگیرم پرت کنم بیرون
 
سگ سخن جو
 
چنین چیزی محال است.
حتی اگر عقل کل گردی
از دست خاطرات خلاصی نداری.
بخش مهمی از این زباله های روحی و روانی
در عالم خواب
به اتش کشیده می شود.
خواب نوعی زباله زدایی از روح و روان زجر دیده است
 
۱۳۱۶
سنگ سخنگو
 
سوالی که پیش میاد اینه که مگه قدس ارث پدرتون بوده که میخواید پس بگیرید؟ یا اصن مگه از اول مال شما بوده که اگر پس نگیرید آروم نمیگیگیرید؟
 
سگ سخن جو
 
قدس بهانه است.
حتی اسلام بهانه است.
حتی حجاب بهانه است.
پشت این پرده چیزی دیگر است.
پیدا کنید آن چیز دیگر را
 
۱۳۱۷
سنگ سخنگو
 
گوشت کیرتو بخور منت قصابو نکش
 سینوس
 
سگ سخن جو
 
سینوس ها و کسینوس ها
مگه در مدارس جماران تعلیمات دینی ندارند؟

مگر راجع به خدای شان چیزی نمی آموزند؟

ک.
مگر غضروف نیست.
غضروف که گوشت ندارد تا بخوری؟
 
۱۳۱۸
سنگ سخنگو
 
اگه رشتت انسانی بود،چه زیرشاخه ای رو میرفتی؟
 
سگ سخن جو
 
رشته انسانی خودش یک زیررشته است.
 
زیر رشته ای از زیررشته های علم الجامعه است
که ماتریالیسم تاریخی نام دارد.
 
۱۳۱۹
سنگ سخنگو
 
ولی خدا خودش تمام فشارای اقتصادی رو میبینه و زجه زدنای من ام میبینه
 
سگ سخن جو
 
خدا چیست؟

خدا مفهوم است
عکس است.

عکس مارال
انعکاس خود واقعی (اصل) مارال است.

عکس مارال که اصل مارال نیست تا چشم داشته باشد و ببیند
گوش داشته باشد و بشنود.

حالا بگو:
خدا عکس کیست؟
 
و
 یا
اصل عکسی به نام خدا
چیست و یا کیست؟

۱۳۲۰
سنگ سخنگو

دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده

صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده

از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی

چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیده

لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک

رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده

یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده

شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده

آن لعل دلکشش بین وان خنده دل آشوب

وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده

آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد

یاران چه چاره سازم با این دل رمیده

زنهار تا توانی اهل نظر میازار

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ

بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده

بس شکر بازگویم در بندگی خواجه

گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده

 

دنیا وفا ندارد، ای نور هردو دیده
 
سگ سخن جو
 
دنیا خیلی هم وفا دارد
به خرافات حافظ دل مبند.
فقط کافی است مقایسه کنی
نیاکان ما در غارها در جوار موش ها و مارها
به ذلت می زیستند
و
ما در آسمانخراش ها با همه تسهیلات غیرقابل تصور به سر می بریم.
از هزاران فرسنگ با همنوعان مان هماندیشی می کنیم
چه کسی فکرش را می کرد.
 
۱۳۲۱
سنگ سخنگو
 
قرار بود گاو درونمو کنترل کنم که لاغر بشم بجاش گاوه تبدیل شده ب سگ فقط پاچه میگیره
 
سگ سخن جو
 
تحقیر سگ روا نیست
ای نور هر دو دیده

سگ از صدها هزار سال قبل
یار و یاور و همدم و همکار و پرستار ما ست.

سگ را باید از نو شناخت.
 
۱۳۲۲
سنگ سخنگو
 

کجای جهان بگذارمت

نه رفته‌ای
نه پیام آمدنی داده‌ای
خانه در تصرف بوی توست
تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست

حس می‌کنم
تنهایی ستاره را
این همه ستاره‌ی تنها ؟
یکی به یکی نمی‌گوید بیا
هر یک
از آسمانه‌ی خویش
چونان چشم پرنده درخشان
از آشیانه‌ی تاریک

حس می‌کنم
نیش ستاره را
در چشمم
طعم ستاره را
در دهانم
و طعم یک کهکشان تنهایی را
در جانم

کجای جهان بگذارمت
تا زیباتر شود آن جا ؟
بنویس می‌آیم
تا آشیانه به گام و به دست و سلام
آراسته شود

منوچهر آتشی

 

۱۳۲۳
سنگ سخنگو
 
خدایی از اینکه دور ورم پر از خایمال و زیر خواب حکومتن حالم بهم میخوره
 
سگ سخن جو
 
طبقه حاکمه
اصل خدا ست.
 
خدا عکس انتزاعی اعضای طبقه حاکمه است.

طرفدار توده ـ خدا بودن
استثناء است.
هنر هم همین است.

ما به راه توده می رویم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده می رویم.
 
حدس بزن از کیست؟
  
۱۳۲۴
سنگ سخنگو
 
چرا جشن دندون درآوردن داریم ولی جشن پریود شدن نه؟ این فمنیستا چه غلطی دارن میکنن  
 
سگ سخن جو
 
فمینیسم
جنبش است و نه جشن

فمینیسم
جنبش انقلابی زنان است
و
نه
جشن پریودگرایان و دندان پرستان
 
۱۳۲۵
سنگ سخنگو
 
یه وقتاییم اونقد خدا قشنگ هواتو داره که دلت میخواد هرثانیه سجده ی شکر بجا بیاری
 
سگ سخن جو
 
من ـ زور از خدا چیست و کیست
که مادمازل ها با این همه اطمینان
هندوانه زیر بغلش می چپانند؟
 
۱۳۲۶
سنگ سخنگو
 
فكر مي كنين چه جذابيتي برا افراد ديگه دارين ؟ 
خودم اينكه آدم تك بعدي اي نيستم
 
سگ سخن جو
 
در عصر عکس و «ع» های دیگر
آدم بودن
خود
فضیلتی است.
بی اعتنا به ابعادش

ما عمری
تمامت زور خود را زدیم
تا
بالاخره
از
خریت مردیم
و
سگ گشتیم.

سگی بی وطن
دربدر
بی پناه
که
پارسش
را
حتی سگان ط. تاب نمی آورند.
 
۱۳۲۷
سنگ سخنگو
 
می‌تونم براتون از بابام وقت مشاوره انگیزشی بگیرم
 
سگ سخن جو
 
یلدا جان
رحم کن بر سگ ها
که
برای پارس های شان گوش هوشی نیست.

سگان را به خیر انگیزش نیازی نیست.
انگیزش بیشتر تباه شان خواهد کرد

۱۳۲۸
سنگ سخنگو
 
از چه سنی فهمیدید لازم نیس هر حرفی رو جواب بدید؟
 

سگ سخن جو
 
حرف در دهن ما تازه بالغان می گذاری؟

قرار است که به حرف همنوع
جواب ندهیم و شق القمر کنیم؟

ضمنا
من ـ زور از حرف چیست؟
 
هارت و پورت و چرند و پرند نمی تواند حرف محسوب شود

ضمنا
حسن سکوت چیست؟

هماندیشی با همنوع
مگر بهتر از توسل به چوب و چماق و تیر و تفنگ و تف و توهین نیست؟

۱۳۲۹
سنگ سخنگو
 
کارما میگه: 
تو عاشق کسی میشی که دوستت نداره. 
چون کسی که عاشقت بود رو دوست نداشتی
 
سگ سخن جو
 
به
کارما بگو:
عشق
خیابان یکطرفه ای است.

مرلین مونروی شهید
ترانه ای تحت این عنوان خوانده است.

عشق اگر دو طرفه شود
سلب عشقیت می شود.

از کارما بپرس:
چی می شود
علامه بعضی ها؟

۱۳۳۰
سنگ سخنگو
 
شماهم بچه بودین چشماتونو فشار میدادین چیزای رنگی ببینین 
یا فقط من مریض بودم
 
سگ سخن جو
 
بچه ها
مریض نیستند
بلکه
علامه های بی ادعای خردسال اند.

بچه ها را باید از نو شناخت.

عالم بچه ها
شبیه عالم ذرات است.
لایتناهی و ضمنا نامرئی است.

بچه ها
شاهکارند.

حیف که کسی به عالم بچه ها
هنوز راه نگشوده و از آن گزارش نداده است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر