۱۳۹۹ آبان ۳۰, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۶۶)

 
 
میم حجری
 
۱۰۶۱
سنگ سخنگو
 
 گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟  
قیصر امین‌پور
 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

پایان
 
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

سگ سخن جو
 
طرز تفکر قیصر
طرز تفکری نیم بند است:

بال و پر
وسیله پرواز است.
خود پرواز
وسیله برای نیل به مقصد است.
مقصدی که مقصود در انجا ست.
مقصود
نیاز است.
اگر نیاز باشد
در اوردن بال و پر الزامی است.
قیصر اهل انفعال (پاسیویته) است
بهانه تراش است.
 در قاموس او 
اکتیویته و سوبژکتیویته 
لازم و ملزوم یکدیگر نیستند.
 

۱۰۶۲
سنگ سخنگو
 
جولیانو
با قشون رفتن عیادت زنی که بعد از خراب کردن خونه اش خودسوزی کرد من نمیتونم مودب باشم کص خواهر هر کسی رفت بیمارستان کص اون ننه ی صیغه ایت حرومزاده ی شغال جاکش رذل زن جنده
 
 سگ سخن جو
 
درنگی در جهان «بینی» زنان جماران.
 
زبان زنان جماران
سرشته به زن ستیزی است:
 
۱
  زنان جماران
 وقتی می خواهند به نری  دشنام دهند
آلت تناسلی نرجماعت
 را 
به
آلت تناسلی خواهر و مادر و دختر و زن آن نر
حواله می دهند.
 
۲
وقتی می خواهند نرجماعت
را
تحقیر کنند و بکوبند،
هم خود را و هم او را تغییر جنسیت می دهند
 تا نر شوند و نرجماعت را به مثابه زن جماعت
 بکوبند.
مثلا می گویند:
  قیافه اش
کیرمو خوابوند. 
 
۱۰۶۳
سنگ سخنگو
 
چقد از این روابط کیریتون بدم میاد که همه چیزتون میریزید این وسط دعواتون، خوشحالیتون، چه گوهی خوردید باهم چه گوهی نخوردید رابطه هرچقد پنهون تر پایدار ت
 
 سگ سخن جو
 
اینها که رابطه نیستند.
 
سؤال این است که چیستند؟
 
خلایق کلافه اند.
عنگلاب اسلامی
برای تعویض می نی ژوپ با چادر و مقنعه و مخلفات بود.
حالا
زنان از خانه کنده شده اند
به خیابان امده اند
و
در برزخی میان خانه و خیابان مانده اند.
پریشانند.
تنهایند.
نمی دانند چه می خواهند.
 
۱۰۶۴
سنگ سخنگو
 
این میشه تعریفِ جنون عشق به تنهایی تباهیه حالا فکر کن با این موضوعم قاطی بشه دیگه واویلا
 
سگ سخن جو
 
نه.
عشق
یکی از زیرمفاهیم غریزه است.
آدمیان در دیالک تیک غریزه و عقل به سر می برند.

اگر غریزه
مثلا عشق
بر عقل اندیشنده غالب آید و عقل را از خطه تن تبعید کند،
عاشق می شود مجنون
و
می زند به بر و بیابان
 
۱۰۶۵
سنگ سخنگو
  
مردی ندیدم که بهش روزشو تبریک بگم
 
سگ سخن جو
 
مگر زنی هست تا روز زن را به او تهنیت بگویی؟
 
آدم
آدم است.
زن = مرد
اگر زن و «مردی» در دیدرس نیست
دلیل و علتش سلب آدمیت شدن آدم ها ست.

دلیل و علت سلب آدمیت شدن آدم ها
چیست و کیست؟
 
۱۰۶۶
سنگ سخنگو
  
حریفه شریفه
با مامانم یه دقیقه رفتم بیرون، یه پسره از بغلم رد شد گفتم چقد استایلش ترن آف بود مامان. 
مامانم گفت
 "حالا این یعنی چی؟" 
گفتم:
 به 
عبارتی 
کیرمو خوابوند.
 بنده خدا توقع نداشت
 
سگ سخن جو
 
هی زنان و  زبان بینوای پارسی
در
 ط. جماران
بر شما دو تا
چه می گذرد؟
 
اگر احیانا بیندیشیم
که
همین زنان با همین زبان
مادران نسل فردا هستند،
گرفتار کابوس در روز روشن خواهیم گشت و جنون خواهیم گرفت.

۱۰۶۷
سنگ سخنگو
 
محدوده جهان هر کس 
به اندازه محدوده زبانشه.
 ویتگنشتاین 
 
سگ سخن جو
 
ویتگنشتاین
شیاد امپریالیسم بوده است.

قضیه دقیقا برعکس است.

بضاعت فکری هر کس (که در قوالب زبانی مثلا واژه ها ریخته می شود)
منطبق با جایگاه اجتماعی او ست
زبان عمله
منطبق با
جهان او ست
و
نه برعکس.
اگر سید علی هم مجبور به عملگی شود
زبان علمایی را با زبان عمله ای تعویض می کند
 
۱۰۶۸
سنگ سخنگو
 
چرا من حرفی ندارم باهاتون بزنم؟
 
 سگ سخن جو
 
مگه بقیه حرف می زنند؟
 
حرف
به شرطی حرف است
که حاوی اندیشه ای باشد.

حرف های حریف ها و حریفه ها
توخالی اند.
 
مثلا
«من بغل می خواهم.»
اینکه حرف نیست.
 
۱۰۶۹
سنگ سخنگو
 
هدف از آفرینش بعضیامون این بوده که آرزوهای قشنگ بکنیم، بعد دقیقا همون آرزو برای یکی دیگه برآورده بشه.
 
سگ سخن جو
 
فیزیسین های جماران 
چنینند؟
من ـ زور از آفرینش
چیست؟
 
من ـ زور از آرزوهای قشنگ چیست؟
 
ضمنا چرا باید برای این و ان براورده شود و نه برای شخص شخیص فیزیسین ها؟ 

۱۰۷۰
سنگ سخنگو
 
واقعا نمیدونم خشممو چطوری کنترل کنم 
  فقط میخوام فحش بدم  
 
سگ سخن جو
 
یکی از دلایل دشنام دادن
خالی بودن کله از اندیشه و چنته از سخن اندیشیده است.
سعی کن فوت و فن تفکر بیاموزی.
مطالب ما را بخوان
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر