۱۳۹۹ آذر ۱۰, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۴۵)

 

 

شین میم شین

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم! 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۳)

  

۱

سعدی برای سرعقل آوردن زشتنامان (که دلیل زشتنامی شان معلوم نیست) پند و اندرز می دهد:

 

اگر بد کنی، چشم نیکی مدار

که هرگز نیارد گز، انگور، بار

 

نپندارم، ای در خزان کشته جو

که گندم ستانی به وقت درو

 

درخت زقوم ار به جان پروری

مپندار، هرگز کز او بر خوری

 

رطب نآورد چوب خرزهره،  بار

چو تخم افکنی بر همان چشم دار

 

۲

اگر بد کنی، چشم نیکی مدار

که هرگز نیارد گز، انگور، بار

 

معنی تحت اللفظی:  

به ازای کنش بد

انتظار واکنش نیک نداشته باش.

هر درختی بکاری، میوه همان درخت را خواهی چید.

  انتظار چیدن انگور از درخت گز نداشته باش.

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک (۱ و ۲) را به شکل دیالک تیک بد کردن و بد دیدن بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک کنش و واکنش و دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک بد کردن و بد دیدن بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی

برای اثبات این نظر به عالم نباتات گریز می زند و مثالی تجربی ـ واقعی ارائه می دهد:

همانطور که درخت گز انگور بار نمی آورد، به همانسان هم عمل بد نتیجه خوب به دنبال نمی آورد.

 

تشبیه غلط و نابجائی است، ولی برای سعدی مهم نیست.

 

او برای اثبات نظرات درست و نادرست خود می تواند هرکس و هر چیز را آلت دست قرار دهد.

 

انگور بار نیاوردن گز یک امر (۳) است، ولی بد کردن و به سزای عمل بد خود رسیدن یک امر (۴) است.

 

جواب

 

انگور بار نیاوردن گز یک امر طبیعی است، ولی بد کردن و به سزای عمل بد خود رسیدن یک امر اجتماعی است.

 

امور طبیعی

حاوی قانونمندی های عینی خاص خویشند و ربط تعیین کننده ای به امور جامعتی و اجتماعی ندارند.

 

در امور طبیعی به ) (فاعل) نیازی نیست.

 

جواب

 

در امور طبیعی به سوبژکت (فاعل) نیازی نیست.

  

طبیعت عرصه جبر و یا (۶) است و بود و نبود انسان نقشی تعیین کننده در روندهای (۷) به عهده ندارد و به محض اینکه انسان نقشی به عهده گیرد، روند طبیعی تغییر کیفیت می دهد و به روندی (۸)  (طبیعت دوم) بدل می شود.

 

جواب

 

طبیعت عرصه جبر و یا ضرورت است و بود و نبود انسان نقشی تعیین کننده در روندهای طبیعی به عهده ندارد و به محض اینکه انسان نقشی به عهده گیرد، روند طبیعی تغییر کیفیت می دهد و به روندی جامعتی (طبیعت دوم) بدل می شود.

 

اما در امور جامعتی و اجتماعی، انسان نقش صرفنظرناپذیر دارد.

 

روندهای اجتماعی در دیالک تیک (۹) و یا در دیالک تیک (۱۰) صورت می گیرند.

 

جواب

 

روندهای اجتماعی در دیالک تیک جبر و اختیار و یا در دیالک تیک ضرورت و آزادی صورت می گیرند.

 

در مقوله اختیار نقش (۱۱) را به عنوان (۱۲) جامعه و تاریخ تجرید می یابد.

 

جواب

 

در مقوله اختیار نقش (انسان) را به عنوان (سوبژکت) جامعه و تاریخ تجرید می یابد.

 

حافظ در ابیات زیر مفهوم فلسفی «اختیار» را به همین معنی به کار می برد:

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر