۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۹۰)

 Bild

 میم حجری
 
۱۳۷۱
سنگ سخنگو
 
برای تمدد اعصاب فقط باید پووووول خرج کرد، بقیه راهکارا چرت و پرته.
 
سگ سخن جو
 
تمدد یعنی کشیده شدن و درازتر شدن
منظور تو آرامش اعصاب است

خرید کالا
برای خر پول ها
تفننی است
پول برای آنها مثل مدفوع است که از دفعش لذت می برند
این جماعت اما همیشه استرس دارند و چه بسا تمایل به انتحار
مثال
فرزند فرح پهلوی که به لحاظ خرید و حیف و میل مشکل نداشت
مسکن خورد و مرد
 
 
۱۳۷۲
سنگ سخنگو
 
من اگر روزي از اين خراب شده رفتم مهمترين دليلش اينه هر روز سر چند تا بچه رو تو سطل آشغالهاي شهرداري براي پيدا كردن غذا و لباس نبينم
 
سگ سخن جو
 
تو هرجا که روی
آسمان همین رنگ است

جایی هم که استثنائا اسمان رنگ دیگری دارد
باب میل تو نخواهد بود.
سایمیشم آغزوزداکی دندانیزی
دندان های تان را شمرده ایم

 
۱۳۷۳
سنگ سخنگو
 
امتحان دارم و هرچی میخونم بیشتر نمیفهمم و حقیقتا ناراحتم 
 
سگ سخن جو
 
خواندن 
(خرخوانی)
تعیین کننده نیست.
 
اندیشیدن و فهمیدن
تعیین کننده است.
 
در مدارس جماران
ولی
اندیشه
ممنوع است
و
خرخوانی
مقبول
 
۱۳۷۴
سنگ سخنگو
 
پیرمرده اومده داروخونه میگه دخترم یه چیزی بده این دم و دستگاه من کار کنه (با اشاره به دم و دستگاهش
 
سگ سخن جو
 
صنعا
داروفروشه؟
ویاگرا و غیره مگر در جماران نیست؟

در ایام پیری
خانه از داربست ویران است
خواجه در فکر بند تنبان است

 
۱۳۷۵
سنگ سخنگو
 
چرا من باید تو سن ۲۰ سالگی تا تلویزیونو روشن میکنم بزنم کانالایی که کارتن میزارن
 
سگ سخن جو
 
خودت دلیلش را پیدا کن.
ما هم ابراز نظر می کنیم تا حقیقت قضیه روشن شود.
برنامه های کودکان در جهان
پرمحتواترین و اصیل ترین برنامه ها هستند.
کسب و کار رئیس ما 
  ترجمه قصه های کودکان است.
 
 
۱۳۷۶
سنگ سخنگو
 
چند سال پیش قرار بود الان من خوشبخت باشم الان میگم چند سال پیش چقد خوشبخت بودم.
 
سگ سخن جو
 
شاهکاری از کرشمه که چشم ما ست.
 
شرایط زندگی خلایق
متأسفانه همین است:
ماضی بهتر از مضارع است.
 
 
۱۳۷۷
سنگ سخنگو
 
اگه موهاتون فره بیاین شو اف کنین(حالت دارم قبوله) تایم لاینو فرفری جذاب کنین لذت ببریم دیگه 
 
سگ سخن جو
 
لامصب
در اوتوبیوگرافی ات می نویسی:
اهل قلم و قلم مو
و
دل از فرزانگان می بری.

اکنون
از فر موقتی و فرمال مو
لذت می بری.

به کجای این شلم شوربا بیاویزیم عبای ژنده خود را
 
۱۳۷۸
سنگ سخنگو
 
جنگل! ای اشتیاق سبز! - ای اشتیاق سبز شکفتن - آیا برادران مرا دیدی؟ آیا برادران مرا در جوخه های سرخ سحرگاهان دیدی؟ ( - وقتی که آفتاب مبارک را / فریاد می زدند؟ ) وقتی که آفتاب سرخ مبارک را فریاد می زدند آیا برادران مرا دیدی در هرمی از گلوله و باروت در استوای خون؟ 
«علی میرفطروس»
 
سگ سخن جو
 
میرفطورس
همان عنقلابی بی همتا
دهها سال است که مشاور فرح دیبا
و
مرد یونیورسال سلطنت طلب ها ست.

 
۱۳۷۹
سنگ سخنگو
 
اگه میخوای بدترین پشیمونی زندگی رو تجربه کنی وقتی عصبانی هستی، حرف بزن 
 
سگ سخن جو
 
بستکی دارد.
ای بسا کسا که به هنگام عصبانیت
علمی ترین
فلسفی ترین
و
منطقی ترین اندیشه ها را تبیین می دارند
 
۱۳۸۰
سنگ سخنگو
 
 بروجردی‌ها یه خرافه‌ی قشنگی دارن که می‌گه:
 اگه یکی کله‌پاچه خواست باید براش تهیه کنید، چون اگر این کار رو نکنید یه نفر می‌میره.
 دفعه‌ی قبلی که کله‌پاچه می‌خواستم و کسی توجه نکرد،
 مامانم مرد.
 این‌دفعه آهم یه طوریه که ممکنه کل بشریت از بین بره. 
خلاصه حواستونو جمع کنید.

سگ سخن جو
 
شاهکار به تمام معنا
واقعا زیبا ست.
زنده باد نگار طنزپرداز 
 
۱۳۸۱
سنگ سخنگو
 
گفتمش:
 دل بردی از ما جان من مقصد کجاست؟ 
گفت:
 عاشق را نشاید پرس و جو 
با ما بیا 
 
 راحم تبریزی
 
سگ سخن جو
 
کسی دل کسی را نمی برد.
کسی هم دل نمی بازد.
دل را نمی توان برد و باخت کرد.
مفهوم دلبر هم خرافه مفهوم است.
دل خودش از دست می رود.
خودمختار است.
خواجه هم گفته و از صاحبدلان مدد خواسته
 
۱۳۸۲
سنگ سخنگو
 
گویند هوای فصل آذار خوشست 
بوی گل و بانگ مرغ گلزار خوشست 
 
ابریشم زیر و نالهٔ زار خوشست
 ای بیخبران اینهمه با یار خوشست 
 سعدی
 
سعدی جان
خوش بودن بوی گل و بانگ مرغ گلزار
قبل از همه
عینی است.
یعنی
کسی هم نباشد
خوش
است.
 
 
۱۳۸۳
سنگ سخنگو
 
 یکی از بدی های تنهایی اینه،کسی نیست عکس های یهوییت رو براش بفرستی
 
سگ سخن جو
 
ما در عصر عکس به سر می بریم.
هر کس کلکسیونی میلیونی از عکس های ثابت و متحرک متفاوت و متنوع دارد.
فکر دیگر کن تا رستگار شوی
 
۱۳۸۴
سنگ سخنگو
 
خدایا خودت مسیر و و راهو به نیمه ی گمشده ام نشون بده،چون اون بشر گاوه حالیش نیست از کدوم ور بیاد
 
سگ سخن جو
 
بنده عزیزم بگو تا خون بریزم
تو
کاملتر از خدایی هستی
که
منم.
هیچ چیزی در جهان ناقص نیست.
از ذره تا کهکشان

اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای

۱۳۸۵
سنگ سخنگو
 
یکی درد و یکی درمان پسندد
 یکی وصل و یکی هجران پسندد
 من از درمان و درد و وصل و هجران
 پسندم آنچه را جانان پسندد
 
سگ سخن جو
 
گذشت آن دور و زمان و دوره و زمانه
بابا طاهر

جانان ها پس از عنگلاب اسلامی از خانه به خیابان آمده اند و در به در به دنبال نیمه گمشده خود می گردند.
نران جماران
تحفه نطنز شده اند
ناز می فروشند
عشوه می ریزند.

تنها ارزوی جانان ها
بغل است.

اگر به کوچه ما آمدی طناب بیار و چوبه دار


۱۳۸۶
سنگ سخنگو
 
۸ سالم بود یه شب خودمو زدم به مریضی مامانم تا صبح سرمو گذاشت روی پاش و بیدار موند بالا سرم با اینکه میدونست خوبم کاش برگردم به اون شب
 
سگ سخن جو
 
این اندیشه مینا
ارزشی والا دارد
و
بهتر است که تحلیل شود.

مادر
موجودی مولتی فونکسیونال است.
همه فن حریف (allrounder) است.
مادر
فقط مولد مثل محض نیست.
پزشک و داروساز و روان شناس و روانپزشک هم است
 
۱۳۸۷
سنگ سخنگو
 
گفتم بهتون بگم که حتی اگه ناراحتی قلبی عروقی دارید خوردن روزانه یک عدد تخم مرغ کامل هیچ ممنوعیتی نداره
 
سگ سخن جو
 
سعدی حکایتی دارد.
حریفی عاشق طبیبی شده بود
و
بیماری برایش
بهانه ای برای دیدن طبیب.

بهتر است که سفیده تخم مرغ خورده شود.
سفیده تحم مرغ
ماده پروته ئینی فوق العاده ارزشمندی است و برای بیماران قلبی بی ضرر و ضرور است
 
۱۳۸۸
سنگ سخنگو
 
 انسان وحشی ترین و خطرناک ترین حیوان
 
سگ سخن جو
 
انسان
حیوان نیست.

انسان نتیجه توسعه و تکامل میلیون ها ساله ماد و نبات و جانور است.
از جمادی مرده و نامی شده
وز نما مرده به حیوان سر زده
مرده از حیوانی و آدم شده

ایراد در انسان نیست.
ایران در زیربنای اقتصادی جامعه بشری است.
ایراد در طبقاتی بودن جامعه بشری است.
 
۱۳۸۹
سنگ سخنگو
 
پسرا ی سوال دارم ازتون 
 واقعا چی تو مغزتون میگذره ک دوس دختر خوتونو نمیگیرید و به خیال اینکه دنبال ی دختر افتاب مهتاب ندیده اید میرید 
دوس دختر یکی دیگه رو میگیرید؟
 
سگ سخن جو
 
این مسئله باید مشخصا تحلیل شود.
تو اگر مورد مشخصی را ذکر کنی می توان تحلیلش کرد.
برای جماران شناسی هم خیلی مفید است.
بسته به تعلقات طبقاتی زنان و نران
علل متعددی دارد.
 
۱۳۹۰
سنگ سخنگو
 

غزلي از استاد هوشنگ ابتهاج

 

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

اي بس غم و شادي كه پس پرده نهان است

 

گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري

داني كه رسيدن هنر گام زمان است

 

آبي كه برآسود زمينش بخورد زود

دريا شود آن رود كه پيوسته روان است

 

از روي تو دل كندنم آموخت زمانه

اين ديده از آن روست كه خونابه فشان است

 

دردا و ديغا كه در اين بازي خونين

بازيچه ي ايام دل آدميان است

 

اي كوه تو فرياد من امروز شنيدي

دردي ست درين سينه كه همزاد جهان است

 

از داد و وداد آن همه گفتند و نكردند

يا رب چقدر فاصله ي دست و زبان است

 

خون مي چكد از ديده در اين كنج صبوري

اين صبر كه من مي كنم افشردن جان است

 

از راه مرو سايه كه آن گوهر مقصود

گنجي ست كه اندر قدم راهروان است
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر