۱۳۹۷ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۳۲)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی

اندکی اندر باب بوف کور

۱
ما در ایام شیرخوارگی
چند صفحه اول بوف کور
را خواندیم
و اگر ننه مان سر نرسیده بود،
خودکشی کرده بودیم.
مش رؤیا.

۲
زباله های هدایت و کافکا و لاشخور های سیر وابسته به طبقه حاکمه انگل مفت خور را یا باید اتش زد و یا نقد کرد.
اندکی اندر باب هدایت و امثالهم

۱
هدایت و امثالهم
تحت تأثیر کافکار
و احتمالا تحت تأثیر فلاسفه فلسفه حیات (اگزیستاسنیالیسم)
مثلا شوپنهاور
هستند.

۲
نمایندگان اسکپتیسیسم (تردیدگرایی)، نیهلیسم (پوچی گرایی) و ایراسیونالیسم (خردستیزی) اند.

۳
مبلغان سرسخت یأس و نومیدی اند.

۴
دشمنان سرسخت مبارزه سیاسی و رهایش اجتماعی اند.

۵
زندگی ستیز مرگ ستا هستند.

۶
در سنت همین فوندامنتالیسم 
(خمینیسم و طالبانیسم و داعشیسم و فدائیسم و مجاهدیسم و القاعده و غیره
 اند
که بمب بر کمر کودکی می بندند تا در مسجدی و یا سینه زنی ئی و یا در نماز جمعه در طویله دانش کاه تهران برای ترورو امام جمعه ای منفجر کند 
و 
صدها نفر را به دلایل خرکی تکه تکه کند.

۷
خمینی کودکان مردم را که مین بر سینه می فشارند و زیر تانک صدام می روند
رهبر قلمداد می کند.
عین خیالش هم نیست که
کودکان
قارچ نیستند
بلکه
مادری و پدری دارند
که
مادام العمر زجر خواهند کشید.

مخالفت با این و آن بستگی به ماهیت مخالف دارد.

۱
مش ماحموت آذری و مش سیامک رضایی
شما سواد خواندن و فهمیدن در حد کلاس های اکابر حتی ندارید.

۲
بروید
و در محله ات دنبال کلاس اکابر بگردید.

۳
بعد بیایید و سیر دل عرعر کنید.

۴
با رژیم شیخ
هم از موضع وابستگی به امپریالیسم و صهیونیسم و عرعریسم
می توان مخالف بود
خورجینی از دلار نفتی و مفتی دریافت کرد
و
شب و رزو در صحرای نوادا
تعلیمات تروریستی دید
و
هم از موضع انقلابی و علمی مخالف بود

۵
هر گردی
گردو نیست
افندی ـ مشنگی

۶
چه بسا جنده ها و جاکش ها و عیاش ها که مخالف اجامر جماران اند و برای اجامر یانکی و بانکی و مانکی خدمات همه جانبه ارزانی می دارند.

۷
تو اول بگو
با کیان نیستی
من آنگه بگویم که تو کیستی

۸
همه فحاشی های لات مابانه شما دو تن
دلیل بر صحت شناخت ما از طویله های فدایی و مجاهدین و لیملام و دیمدام اند.

اندکی اندر باب دل و دلکار رنگی فرنگی
سردسته لاشخورهای زرنگی و بنگی

۱
دلکارنگی
لاشخور است و مبلغ خریت و خرد ستیزی است.

۲
ضمنا از جنس عسگر اولادی است.

۳
حاتم طایی هم است و اهل خیرات و مبرات است.

۴
از میلیونر های یانکی و بانکی و مانکی است.

۵
کتابی هم به نام آیین دوست یابی دارد
که از محبوب ترین کتب حوزه عرعریه قم است و جماران است.

۶
محبوب تر از مفاتیح الجنان است و جانان است.

۷
آخوندات دهات ایران
عندیشه های دلکار رنگی را
ازبر کرده اند
و
در هر منبری
مرتب نشخوار می کنند و دهاتیات را هدایت می کنند.

۸
ترفند دلکار رنگی
در زمینه دوست یابی
خطاب کردن دوست به نام کوچک او ست.

۹
به همین دلیل
شاعر معروفی در طویله جماران سروده است:
مرا به نام کوچکم
صدا بزن

۱۰
من ـ زور شاعر بی شعور
همان من ـ زور دلکار رنگی لاشخور و کور است.

اندکی اندر باب ترقه بازان فدایی و مجاهد کذایی

۱
رژیم هیولایی
مترقی تر از ترقه بازان فدایی و مجاهد کذایی است.
مشد علی

۲
هم به لحاظ فکری و نظری و شخصیتی
و
هم به لحاظ عملی و موضعگیری سیاسی و طبقاتی.

۳
هنر اصلی فداییان فئودالی و امثالهم
فحاشی و چاقوکشی است.

۴
ترقه بازان فدایی و مجاهد کذایی
غیر از سواد
(سواد خواندن و فهمیدن بخور و نمیر)
و صداقت
(تحویل ندادن دروغ در زر روق هارت و پورت به خود و امثال خود)
کم و کسری ندارند.

۵
امروزه احتمالا
طرفداران مشی فدایی
سرسپردگان به ترامپ و لطان یابو (اجامر پان کردیسم پالان بر پشت) هستند.

۶
با تفنگی بر دوش و با عرعری بر لب.

۷
یعنی ماهیتا
ضد کمونیسم و ضد توده اند.
یعنی دشمنکام اند
مشد علی

۸
این زباله ها
افکار 
را
ردیف کردن پشت سر هم واژه ها می پندارد:
شبیه تشکیل سالاد از سبزیجات و هویج و تربچه و غیره می دانند.

۹
از همه سوراخ سنبه های این اجامر
چرک و کثافت امپریالیستی ـ صهیونیستی، آنتی کمونیسم و خریت و خردستیزی بیرون می زند.

۱۰
این لاشخورها
چه بسا
ماسک آنارشیسم
برسر کشیده اند
و
پیروزی گلوبال آنارشیسم را در جشن تولد اوجالان طیب و تواب عربده می کشند.

۱۱
در مقایسه با ترقه بازان فدایی و مجاهد کذایی
صد رحمت به حزب چپ ایران
که 
حداقل
خواندن و فهمیدن بخور و نمیر بلدند و صداقت بورژوایی بخور و نمیر دارند 
و 
ضمنا لات و لومپن و فحاش و چاقوکش نیستند.

علامه جات دیجیتال

۱
مش پری
کسب و کارش
انتشار زباله های منبری
است.

۲
این هنوز بد نیست.

۳
بد این است که خیال می کند که خودش نابغه است.

اندکی اندر باب دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف
و
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)

۱
همه چیز به تصادفی پدید می آید.

۲
تصادف
فرم بالفعل گشتن هر بالقوه ای است.

۳
ما با دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف سر و کار داریم.
هم
در طبیعت
هم
در جامعه
و
هم
در تفکر.

۴
جبر و یا ضرورت
یعنی قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر هر پدیده

۵
تصادف
البسه ای است که جبر در ان البسه
جامه عمل و واقعیت می پوشد.
رئالیزه می شود.

۶
قدمای ما که عقل شان بیشتر از ما بوده، گفته اند:
مرگ هر کس جبری است
ولی برای اینکه نامی از ملک الموت در بین نباشد
گفته می شود:
فلانی سرما خورد و مرد (تصادف)
سکته کرد و مرد (تصادف)
زمین خورد و مرد (تصادف)

۷
در ورای این تصادف
پوسیدگی و فرسودگی جسم آدمی نشسته است:
جبر زوال

۸
تحقق جبر اما همیشه با تصادفی امکان پذیر است.

۹
خود تصادف هم قانونمند است.
ولی کشف قانونمندی های تصادف
پس از وقوع تصادف امکان پذیر است.

۱۰
تفاوت جبر با تصادف ضمنا همین است.

۱۱
قوانین و قانونمندی های جبر پیشاپیش قابل شناخت اند:
مثال:
تثلیث تولد و رشد و مرگ

۱۲
انتخاب مرگ بخشا دست ما ست.

۱۳
کسی که خودش را حلق اویز میکند
کسی که بمب بر کمر می بندد و منفجر می کند
کسی که به جبهه می رود
کسی که سیگار و تریاک و هرویین می کشد
مرگ را انتخاب می کند.
مرگ سرشته به لذت را.

۱۴
انتخاب زندگی
برعکس تصور مؤلف دست ما نیست.

۱۵
زندگی جبری است.

۱۶
ضمنا قوای غول آسای غریزی و عقلی
حافظ سرسخت زندگی هر موجودی از نبات تا جانور اند.

۱۷
زندگی هر کس در دیالک تیک جبر و اختیار تشکیل می شود و نقش تعیین کننده از ان جبر است.

۱۸
زندگی
دلبخواهی هم نیست.
آش کشک خالته
بخوری پاته / نخوری پاته

۱۹
کودکی که نان بخور و نمیرش را در زباله دانی ها می جوید
این طرز زندگی را که انتخاب نمی کند.
به او تحمیل می شود.

۲۰
او باید نانش را در زباله دانی بجوید
تا
کسانی میلیاردر شوند و کیف خر کنند.

از
 عالمان تا آلمان 
و
 از
 ایران تا عیران

۱
آلمان روزی روزگاری عالمان بوده است.

۲
مهد پرروش کانت و هگل و مارکس و انگلس و غول های فکری و فلسفی بوده است

۳
مثل عیران که روزی روزگاری ایران بوده است.

۴
مهد پرروش سعدی و معجز و کسروی و انصاری و غول های فکری و فرهنگی بوده است.

۵
تمیز آلمان از عالمان و عیران از ایران
هنر بزرگی است.

۶
آلمانی ها به همان اندازه خرند که عیرانی ها.

۷
این توهین نیست.
تحلیل است.

۸
بدبخت کسی است که زباله های آلمانی را ترجمه کند و در سفره فکری هم وطنانش بگذارد.

۹
یک میلیون اثر از عالمان منتظر ترجمه اند.

۱۰
به کجای این طویله می توان
آویخت پالان را؟

هماندیشی با بهترین و داناترین دوست آخرالزمانی

آذربایجان شمال رود ارس در هیج جای تاریخ نامش آذربایجان نبوده
این نامگذاری برای دست درازی به آذربایجان ایران و به کمک شوری و ترکیه انجام شده.
بهترین و داناترین دوست آخرالزمانی

۱
آره.

۲
کردستان عراق و ترکیه و سوریه و غیره هم
در هیچ کجای تاریخ جمهوری جمارانی آخرالزمانی
وجود ندارند.

۳
این نامگذاری برای دست درازی به کردستان ایران
به کمک ترامپ و عزرائیل و این و آن
انجام شده.

۴
بلوچستان پاکستان و افغانستان هم وجود ندارند.

۵
این نامگذاری برای دست درازی به بلوچستان ایران
به کمک پاکستان و افغانستان انجام شده.


چه خوب آمد به یادم
گریه هم کاری است.
اخوان الدوله دیلمی

۱
اصل شعر از خواجه است.

ما هم خم و راستش کرده ایم
تا
هم
راسیونالیزه شود
و
هم
اکتوئالیزه شود.

۲
گریه
نشانه افلاج فکری و جسمی و روحی و روانی است.

۳
دردی است در دلم
که با کس نبتوان گفت:

۴
در طوایل (طویله های) مهم جهان از عامریقا تا عر و پا
جنبش جهانگیر جنون آمیز جدیدی
به جنب و جوش
آمده است.

۵
عخبار طوایل جهانی از حمله سپاه بیشمار چنگیزخان چالاک جدیدی گزارش می دهند که اسم خود را برای رد گم کردن
پناهنده سیاسی و اقتصادی و فکری و فرهنگی و غیره گذاشته است.

۶
مش دونالد مظلوم
می خواهد چندین بیلیون دلار هزینه کند و دیوار نفوذ ناپذیری به طول صدها هزار کیلومتر
برای جلوگیری از حملات سپاه بیشمار چنگیزخان چالاک جدید مکزیکی و السالوادوری و غیره برپا دارد.

۷
خطر ولی عاجل است.
به همین دلیل
گارد ریاست جمهوری را هفته قبل به مرزهای جنوبی اش گسیل داشت تا غافلگیر نشود.

۸
دور تا دور عر و پا هم سیم خار دار و مار دار چندین فقره ای کشیده اند تا سپاه بیشمار چنگیزخان چالاک جدید پناهنده نام نفوذ نتواند کرد.
یاد آور دیوار خاقان چین

۹
در طوایل عر و پایی احزاب چنگیز ستیز مختلف الاسامی
حسابی انتخاب می شوند و حتی به قدرت می رسند.

۱۰
دیروز در طویله مجارستان
برای چهارمین بار
عربان
را
برای مقابله با سپاه بیشمار چنگیزخان چالاک جدید پناهنده نام
انتخاب کردند.

۱۱
عربابن به عرعر گفت:
در اولین نبرد کمر شکن
پیروز شدیم.
ولی
جنگ کبیری در سطح جنگ خیبر در پیش داریم.
هنوز خطر بر طرف نشده است.

۱۲
در این شرایط نکبت بار
به جز گریه
چه بتوان کرد؟
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر