۱۳۹۷ اردیبهشت ۲, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۴۸)

 
 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی

تأملی اندر پرت و پلای منقولی از مش فریدونی

بیشتر مردم خوبند به شرط این که بدانیم روابط خود را با آن‌ها چگونه تنظیم کنیم.
وقتی حرف می‌زنیم
بیشتر میخواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را.
کسی که قانع شده باشد
کسی که به اندیشه‌های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی‌ زند.

فريدون تنكابنی

الف
بیشتر مردم خوبند به شرط این که بدانیم روابط خود را با آن‌ها چگونه تنظیم کنیم.

۱
خوبی و بدی
اولا نسبی اند.
مش فریدون تنکابن

۲
به عبارت دقیق تر
طبقاتی اند.

۳
خوب به نظر ترامپ هالو و لطان یابو
با
خوب به نظر ظرفشویی در برج بلند ترامپ و رختشویی در قصر دور از گزند لطان
دو چیز متفاوت و متضاد اند.

۴
خوب و بد
قبل از همه و قبل از هر چیز و حتی قبل از خوبیت و بدیت
عینی اند.

۵
یعنی بر اساس معیارهای عینی و عملی و واقعی و تجربی معتبرالعام و عام
تعیین می شوند.

۶
مثال
کسی که لقمه نانی را از دست گرسنه ای به زور می ستاند
کسی که کارتن کارتنخوابی را در گوشه واغزال به آتش حقیر فندکی آتش می زند.
عینا و عملا آدم خوبی محسوب نمی شود.
چه بسا حتی از دید خود او.

۷
عینیت چیزها را نباید تنکابنی ها دستکم گیرند.

۸
طرز رفتار شما با بیشتر مردم ربط تعیین کننده ای به خوبی و بدی آنها ندارد.

۹
ضمنا آدم که عروسک کوکی و یا فئودال و بورژوایی بی شرف و بی خاصیت نیست تا فقط منافع خود را قبله خود کند و در جامعه به عوض زندگی اصیل نقش بازی کند.

ب
وقتی حرف می‌زنیم
بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را.

۱
عجب جفنگی

۲
حرف زدن فرمی از ستیز است.

۳
هم
می توان
قمه و قداره و هفت تیر و نارنجک به دست گرفت و جنگید
و
هم
می توان تسلیحات مفهومی و حکمی (کلامی) به خدمت گرفت و دمار از روزگار دشمن در آورد.

۴
به همین دلیل شاعری می گوید:
شعر
باید خون خون
شعر
باید خود خنجر باشد

۵
ضمنا همه چیز
فقط و فقط
در داربست دیالک تیکی
وجود دارد:
فرد
در دیالک تیک فرد و جامعه وجود دارد.

۶
فرد ایزوله و مجزا از جامعه
وجود ندارد.

۷
حتی میمون ایزوله از همبود میمونی
میمون نیست.

۸
هر حرف هر حریفی در آن واحد دو مخاطب و مستمع و هماندیش دارد:
خودش
و
همنوعش

۹
در نتیجه هر نقدی و اقناعی هم نقد و اقناع خویشتن است و هم نقد و اقناع همنوع است.

۱۰
دیالک تیک روشنگری یعنی
تنویر خود و همنوع خود

۱۱
یکی بدون دیگری وجود ندارد.

پ
کسی که قانع شده باشد
کسی که به اندیشه‌ های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی‌ زند.

۱
عجب جفنگ اندر جفنگی

۲
از قضا
قضیه برعکس این ادعا ست:
کسی که سکوت می کند
یا حرفی برای گفتن ندارد
و
یا زبانی و جسارتی و اجازه ای برای گفتن ندارد.

۳
اندیشه به محض تشکیل
فکر و ذکری جز ترک کله و اصابت به همنوع ندارد.

۴
سکوت سرشار از زباله است.

۵
حتی خرترین خرها
به سکوت
تن در نمی دهد.

۶
عرعر
پل پیوند خری با خران دیگر است.

۷
عوعو نیز به همین سان.

اندکی اندر باب دیالک تیک ثروت و وقت

۱
تو خیال می کنی
که
سگان
بسان اجامر جماران و جمکران که ثروت بادآورده دارند،
وقت باد آورده دارند؟

۲
پارس های سگان
تمامی انرژی و نیروی جسمی و فکری و روحی و روانی آنها را بر باد می دهند.

۳
تو سگ شناس نئی
ای ندا
خطا اینجا ست.

۴
خیلی ها
هم
از این بابت
بسان تو هستند.

۵
سگ در ایران
موجود ناشناخته ای است.

۶
حتی خود ما که سگ هستیم
هنوز به خودشناسی به درد بخوری نرسیده ایم.

۷
ولی
روز به روز
در این زمینه
پیشرفت می کنیم
و

کسب معرفت (شناخت) می کنیم.

اندکی اندر باب شعر
 
۱
این شعر هنگامه
به لحاظ غنای مضمونی (محتوایی، معنایی)
هنگامه است.

۲
ولی به لحاظ وزن درونی شعر
احتیاج به ویرایش دارد.

۳
توصیه فروغ فیلسوف
هم
همین بود.

۴
وزن را به خاطر بسپار.

۵
تا شعرت
شعریت
کسب کند.

۶
شعر باید خودپو باشد تا شعر شود.

۷
شعر باید
بسان آتشفشانی
خودجوش باشد

۸
شعر اگر شعر باشد
آتشفشان روح و روان دستخوش آشوب شاعر است.

۹
خیلی ها
زباله تولید می کنند و خیال می کنند که شعری سروده اند.

۱۰
از صدها شعر
بندرت می توان شعری به معنی حقیقی کلمه پیدا کرد.

۱۱
انتقاد فروغ از شعر سیاوش
احتمالا به همین دلیل بوده است.

اندکی اندر با پسیمیسم (بدبینی فلسفی و تاریخی)

نصرت رحمانی

هرگز نمی توان
گل زخم های خاطره ای را ز قلب کَند
که در این سیاه قرن
بی قلب زیستن
آسان تر است ز بی زخم زیستن
قرنی که قلب هر انسان
چندیدن هزار بار
کوچکتر است
از زخم های مزمن و رنجی که می کشد
 
پایان

۱
این زباله پسیمیستی نصرت
به لحاظ فرم
فوق العاده
دلنشین و شیوا ست.

۲
نصرت شاعر ماهری است.

۳
این زباله
اما
به لحاظ مضمون و محتوا
سم ایده ئولوژیکی مهلکی است.

۴
نصرت شیره ای
در این شعر شیوا
تبر بر ریشه های امید انقلابی و علمی مصرفکننده شعر فرود می آورد
اوپتیمیسم
(خوش بینی علمی، انقلابی، قانونمند و منطقی)
خواننده شعر را به آتش سرشته به عاطفه و احساس و آهنگ و وزن و استه تیک می کشد.

۵
قرنی
که نصرت رحمانی از موضع فاشیستی ـ فئودالی
و
فریدون مشیری
از موضع هومانیسم فئودالی (شیعی، شهریاری)
به لجن می کشد
قرن سوسیالیسم بوده است.

۶
قرن انقلابات رهایی بخش سوسیالیستی، توده ای، ضد استعماری و ملی بوده است.

۷
قرن پیروزی انقلاب اکتبر
تحول بنیادی محتوای دوران
بوده است:
دوران گذار گلوبال از بردگی به آزادی
در این قرن
شروع شده است و ادامه دارد.

۸
قرن هجوم مولدین زحمتکش
بر عرش اعلی اشرافیت فئودالی ـ روحانی و بورژوازی امپریالیستی بوده است.

۹
قرن وحشت طبقات اجتماعی انگل و استثمارگر بوده است.

۱۰
قرن پیشتاز بی بند سپاه خرد و مختاریت و خودمختاریت بشریت بوده است

به عوض صدور فرمان
سؤال طرح کن حیوان.

تا امیر حماران
جوابت دهد در آن (لحظه، فی الفور)

هی مشد علی امانی

۱
این جماعت تنها چیزی که نداشته اند و ندارند، به اندازه ارزنی مغز اندیشنده
در کدوی کله بوده و است.

۲
به واکنش های چریک ها
نظر کن
تا عرشاد شوی
و
از مراجعه به حسینیه عرشاد و شریعتی شیاد بی نیاز شوی

ماشین سرکوب دولتی
خلایق را می کشد
و
واژه محبوب «دولتی»
ما را
یعنی سگان را

۱
فمینیسم دولتی؟

۲
حریفی
از
سرمایه داری دولتی
دم زده است.

۳
به زعم حریف
سوسیالیسم
نه
سوسیالیسم
بلکه
سرمایه داری دولتی
بوده است.

۴
این بدان معنی است که سرمایه داری را
و
هر فرماسیون اقتصادی جامعه را
می توان به دو دسته طبقه بندی کرد:

الف
سرمایه داری ملی و یا ملتی
یعنی همین سرمایه داری مثلا جمارانی و یا عردوغانی و یا امپریالیستی

ب
سرمایه داری دولتی
مثلا سوسیالیسم شوروی
ویتنام
کوبا
کره شمالی
چین
و
غیره

۵
من ـ زور از دولت چیست؟

۶
تا خلایق بفهمند که من ـ زور
از
فمینیسم دولتی
و
سرمایه داری دولتی
چیست

اندکی اندر باب نصرت رحمانی

۱
ویرایش:
«به»
باید
به فعل
بپیوندد:
بپیوند.
بگو
برو
بیا
بخوان

۲
«به»
ولی
نباید به اسم بپیوندد:
به حسن بگو
به آسمان بنگر
به ابر و باد بگو

۳
نصرت رحمانی
شاعر بدبینی
(پسیمیسم)
و
نومیدی
است.

۴
مرتجع و ضد انقلابی است.

۵
خودش شیره ای بوده است.

۶
ولی شاعر قوی پنجه ای است.

۷
اشعارش تهوع آورند.

ادامه دارد



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر