۱۳۹۷ اردیبهشت ۵, چهارشنبه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۳)

  تحلیلی
از
یدالله سلطان پور

آخر 
دوست محترم
این چه نوع « نقد» است که
شما
شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی ،
« نقد» مبتذل حمیدی شیرازی و محفل دولتی « مجله سخن » و ناتل خانلری در برخورد به نیما را تداعی می کند که بعد از ملاقات با او و در پاسخ به این پرسش که
« نیما را چگونه ارزیابی کردید؟»
گفته بودند:
« پیرمردی تریاکی که تکه پاره هایی را گوشه روزنامه نوشته بود...»

این که نشد نقد دوست عزیز.
خب بسیاری از نویسندگان برجسته مخدر مصرف می کردند اما در عین حال آثار بسیار درخشانی تولید کرده اند
بی شک نصرت بعد از شاملو
شاخص ترین شاعر دوران ما
به شمار می رود.
یاد و خاطره اش هرگز فراموش نخواهد شد
در ضمن از حق نمی گذرم که نقدهای شما درباره فروغ و سعدی قابل تامل و ارزشمند است
 
دکتر محمد قراگوزلو
 
۱
آخر دوست محترم
این چه نوع « نقد» است که
شما
شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در عرصه تئوری شناخت (معرفت)
نقش تعیین کننده از ان اوبژکت شناخت است

البته تعیین کننده بودن قطبی از اقطاب دیالک تیکی به معنی هیچ واره بودن قطب دیگر نیست

ایراد سوبژکتیویسم معرفتی
وارونه کردن دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت است
تعیین کننده قلمداد کردن سوبژکت شناخت (دوست محترم، حریف محترم، نصرت شیره ای و حمیدی شیرازی و غیره) است

بدین طریق و با این ترفند
اوبژکت شناخت (موضوع بررسی، شعر نصرت شیره ای، نظر دوست محترم و غیره) فراموش می شود

این نگرش سوبژکتیویستی ـ معرفتی
خواننده و شنونده را گیج و سرگردان و خرفت و کودن و خر می سازد

چرا و به چه دلیل؟

۲
آخر دوست محترم
این چه نوع « نقد» است که
شما
شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

به این دلیل روشن که محتوای شناخت در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت شناخت

مثال
فرض کنیم که به عوض شعر نصرت شیره ای
خری را موضوع بررسی قرار داده ایم.

حریف محترم
خود خر (اوبژکت شناخت) را عمدا و به هر دلیلی نادیده می گیرد
و
خرچران (سوبژکت شناخت) را
خرسوار را
خرفروش را
خر پرور را
خرخر را
خرشناس را
رفیق شفیق خر را
برجسته و مطلق می کند و در کانون کامنت و قضاوت خود قرار می دهد

خریت خر 
(محتوای شاخت)
اما
در خود خر است و نه در سوبژکت های یاد شده

اینکه خر پرور کیست، خر چران کیست، خر سوار کیست و الی آخر
تعیین کننده نیستند

البته هیچ واره هم نیستند
از خرپرور هم می توان تا حدودی به کیفیت و کمیت خر پی برد
اگر خر پرور دهقان فقیری باشد، 
خر لاغر و مردنی خواهد بود 
و
 اگر مجتهد جامع الشرایط سیری باشد، 
خر هم خوش اشتها و چاق و چله خواهد بود

ولی خریت خر در هر صورت
در خود خر خواهد بود

۳
آخر دوست محترم
این چه نوع « نقد» است که
شما
شاعر را « شیره ای» می خوانید؟

به همین دلیل
خواننده و شنونده
از خواندن و شنیدن کامنت و قضاوت و آثار و اشعار و هارت و پورت حریف محترم
و همه طرفداران شاملوئیسم و شاملوچیسم
مستفیض نمی شود
یعنی چیزی بر توان تفکر و بضاعت فکری و شخصیتی اش نمی افزاید

اما منظور حریف محترم از واژه مؤدبانه «دوست محترم» چیست؟

دوست محترم
همان شغال گر (شغال بیمار مو ریخته و کچل و کریه) مشد احمد شاملو ست

نشانه
احمد شاملو
(۱۳۵۲)

شغالی
گَر
ماهِ بلند را دشنام گفت ــ

پیرانِ شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.

فرزانه در خیالِ خودی
اما
آن‌که به تُندر
پارس می‌کند؛
گمان مدار که به قانونِ بوعلی
حتا
جنون را
نشانی از این آشکاره‌ تر
به دست کرده باشند.

پایان

احمد شاملو در این دشنامشعر حریفی را که به انتقاد از او خطر کرده است، به رگبار تحقیر و تخریب و توهین می بندد

ما این شعر او را تحلیل و منتشر کرده ایم

حریف محترم به عوض «شغال گر» از واژه به ظاهر تر و تمیز «دوست محترم» بهره برمی گیرد
اگر به جمله بلافاصله بعد از این سؤال حریف محترم دقت شود 
شغال گر با تمامی کراهت و سخافت و نکبتش نمایان می گردد

نوشته ی سخیف و سطحی شما در باره ی دوست شاعر من زنده یاد نصرت رحمانی

حریف محترم اکنون از انعکاس دوست محترم در آیینه ضمیرش پرده برمی دارد
 
دوست محترم
به همه چیز و همه کس می تواند شباهت داشته باشد 
مگر به دوست و بدتر از آن، به دوست محترم

چگونه می تواند کسی دوست محترم حریف محترمی باشد که نوشته ای سخیف و سطحی می نویسد؟

چنین چیزی
توهین به مقدسات شاملوئیسم و شاملوچیسم است

دوست شرف کیهان 
حداقل باید نوشته ای ژرف و زلال و زیبا بنویسد و نه سخیف و سطحی

ضمنا 
دوست محترم بامداد اول و آخر
باید به عوض شیره ای نامیدن دوست شاعر زنده یاد حریف محترم و به چالش کشیدن ایده ئولوژی یأس انگیز او
به ستایش از منقل و وافور و شیره و شعر شاعر کمر بربندد

ادامه دارد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر