۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۸)





دکترمهدی حمیدی شیرازی
 ( ۱۲۹۳ ـ ۱۳۶۵)
 نماینده شیراز در مجلس شورای ملی
ادیب
شاعر
 استاد دانشگاه تهران در زمینه زبان و ابدیات فارسی
 مترجم
 منتقد
تحلیلی


از
یدالله سلطان پور
۱
شکسته مردی بگذشته عمر چهل است
به گوشه گیری کمتر از مرغ عنقا نیست
 معنی تحت اللفظی:
نیما مرد ۴۰ ساله شکسته ای بود
و
در گوشه گیری دستکمی از عنقا نداشت. 
حمیدی شیرازی
در این بیت «شعر»
نیما را به طرز مثبتی به سیمرغ (عنقا) تشبیه می کند. 
به
سیمرغ  گوشه نشینی تشبیه می کند.
استنباط حمیدی شیرازی از نیما
و برداشت او از روندهای معرفتی ـ پسیکولوژیکی (روانی) نیما
تا حدودی
رئالیستی است:
نیما واقعا هم شباهت غریبی به عنقا دارد
ولی
نه
به عنقای فردوسی،
بلکه به عنقای مارکس و انگلس و لنین: 
به 
پرولتاریا

فریاد می زنم

  من چهره ام گرفته 

  من قایقم نشسته به خشکی

  مقصود من ز حرفم معلوم بر شما ست،  

یک دست، بی صدا ست، 

  من، دست من، کمک ز دست شما می کند، طلب.

فریاد من

 شکسته اگر در گلو، وگر 

  فریاد من رسا، 

  من از برای راه خلاص خود و شما  

فریاد می زنم 

  فریاد می زنم  


۲
چنان که زندگی او جدا ست از دنیا
ترانه هاش تو گوئی از آن دنیا نیست
 معنی تحت اللفظی:
اشعار نیما
بسان خود او که دور جمع است،
انگار ربطی به جامعه ندارند.
حمیدی شیرازی
میان طرز زیست نیما و طرز تصور و تخیل و تفکر او
رابطه  ماتریالیستی ـ مکانیکی (مکانیسیستی) برقرار می کند. 
چون نیما دور از دیگران به سر می برد،
بنابرین، اشعار نیما بی ربط به جامعه است.
انگار
خود حمیدی شیرازی
که
در جامعه و با جمع به سر می برد،
اشعارش از سرتاپا اجتماعی اند. 
۳
خودش بر آن که ز ما قرن ها دویده به پیش
به گوش ما سخنش ز این قبل خوش اوا نیست
 معنی تحت اللفظی:
  نیما 
خیال می کند که فرسنگ ها پیشرفته تر از ما ست
و
به همین دلیل اشعارش برای ما ناخوشایند است. 
 
اکنون تفاوت و تضاد فکری نیما با حمیدی شیرازی
عرض اندام می کند:
حمیدی شیرازی منظور نیما را در نمی یابد:
نیما به خودشناسی عمیقی رسیده است. 
ضمنا
باکی هم از ابراز این تحول کیفی خود (فرسنگ ها پیشرفته تر از بقیه بودن خود) ندارد. 
دلیل عجز حمیدی شیرازی از درک منظور نیما
گرفتاری او در قید و بند فرمالیسم معرفتی است. 
   
البته حمیدی شیرازی در این زمینه تنها نیست. 
اکثریت قریب به اتفاق سکنه طویله جماران
خیال می کنند 
که
 فرق نیما با بقیه شعرا 
در فرم شعر نیما ست. 
  نیما
حتی
اگر فرم شعر فارسی را تغییر نمی داد،
محتوای اشعارش
او را در قله شعر و فکر و فرهنگ فارسی قرار می داد. 
تعیین کننده هم 
همین محتوای شعر نیما ست و نه فرم آن. 
بخش مهمی از اشعار نیما
به لحاظ فرم 
سنتی اند. 
اما علیرغم آن، مدرن و غنی و قوی و معنوی اند. 
۴
مرا گمان که کسی با چنین عقیدت و فکر
ز نسل آدم و از دودمان حوا نیست
 معنی تحت اللفظی:
به نظر من
  نیما 
به دلیل عقاید و افکار خاص خود
آدم
نیست. 
اکنون هم تعریف من درآوردی حمیدی شیرازی از مفهوم آدمیت،
معلوم می گردد:
کسی از نسل و دودمان حوا و آدم است 
که
 طرز تفکرش 
مثل طرز «تفکر» خود حمیدی شیرازی باشد
و
هم
از 
جهان بینی حمیدی شیرازی پرده برمی افتد.  
جهان بینی حمیدی شیرازی
ایدئالیستی است. 
به نظر او طرز تفکر (عقیده و فکر، روح، شعور)
تعین کننده ماده (وجود، آدمیت نیما) ست. 
این همان طرز تفکر وارونه و پا درهوا ست:
قضیه برعکس تصور حمیدی شیرازی است:
وجود اجتماعی نیما ست 
که
 تعیین کننده طرز تفکر و افکار او ست و نه برعکس. 
عقیده و فکر طراز نوین نیما
در نتیجه طرز زندگی او ست. 
نیما انسان مولد و زحمتکش ثلاثه (سه مرتبه ای) است:
نیما 
هم 
زحمتکش مادی است 
 هم 
زحمتکش فکری 
و 
هم 
زحمتکش هنری. 
آدم تر از نیما
هنوز از مادر گیتی زاده نشده است. 
۵
نخست بار که دیدم، گرفتمش چون دوست
که دوستی ثمر فکر و طرز انشاء نیست
 معنی تحت اللفظی:
وقتی که نیما را برای اولین بار دیدم، دوست تلقی اش کردم. 
برای اینکه دوستی ربطی به طرز تفکر و طرز نگارش ندارد. 
کسی که نیما را به دلیل عقیده و فکر از جرگه نسل و دودمان حوا و آدم بدر رانده، اکنون مدعی بی ربطی عقیده و فکر به دوستی است. 
اولا
اگر دوستی ربطی به ایده ئولوژی (عقیده و فکر و طرز انشاء) ندارد،
ربط به چه چیزی دارد؟
ثانیا
من ـ زور شیرازی ها از فکر و انشاء چیست؟
ثالثا
من ـ زور شیرازی ها از دوستی چیست؟
ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر