۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

هماندیشی با امید بهرنگ (۳)








نکته ای برای فکر

 خاطره ای برای ذکر

در حاشیه زلزله اخیر 

 امید بهرنگ

 

ویرایش و تحلیل

از

میم حجری

جدا از ناتوانی در "مدیریت"،
 دورویی و دروغگوئی و هزار ضعف و سستی دیگر رژیم 
که
 خشم و نفرت مردم را برانگیخت،
 مسائل دیگری نیز به آتش این خشم و نفرت افزود.
 
از یک سو 
مردم شاهد ناکارآمدی دولت در جریان زلزله بودند
 و
 از سوی دیگر
 به یاد می آوردند
 که
 هفته پیش از آن، چگونه امکانات این دولت کرور کرور در خدمت کارزار جهل و خرافه ای
 مانند راهپیمایی اربعین قرار گرفت
 و 
چگونه پروژه "مسکن مهر" به آوار بی مهری بر سر مردم تبدیل شد.
 
 بیگانگی مردم از مقامات لشکری و کشوری چنان شدت گرفته 
که 
رهبران جمهوری اسلامی علیرغم نمایش های ظاهری
 هراس دارند که مستقیم در میان مردم حضور یابند.
 
۱
جدا از ناتوانی در "مدیریت"،
 دورویی و دروغگوئی و هزار ضعف و سستی دیگر رژیم 
که
 خشم و نفرت مردم را برانگیخت،
 مسائل دیگری نیز به آتش این خشم و نفرت افزود. 

در این جمله امید بهرنگ
هیئت حاکمه
معرفی می شود:
۲
جدا از ناتوانی در "مدیریت" رژیم 

 
از دید بهرنگ
نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه
فاقد لیاقت اداره (مدیریت) جامعه به طور کلی هستند.
سؤال
این است
که
ترکیب این طبقه حاکمه از چه قرار است
که

نمایندگان ایده ئولوژیکی اش
لیاقت و تخصص و توان لازم برای اداره جامعه
را
ندارند؟
برای آشنایی با این طبقه حاکمه چه باید کرد و چه می توان کرد؟


فیسبوک
بهترین جام طبقه حاکمه نما ست.
توده
در فیسبوک حضور ندارد.
فعالین در فیسبوک
را
عمدتا
اعضای طبقه حاکمه
ـ خواه سوار بر سمند قدرت و خواه در انتظار سوار شدن بر سمند قدرت ـ
تشکیل می دهند.
این جماعت
غیر از ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر
کم و کسری ندارند.
 
اعضای طبقه حاکمه
ـ چه در زمان شاه، چه در زمان شیخ و چه در اقالیم متنوعه و متبرکه پس از سرنگونی شیخ  ـ
مشتی آدمنما با کله ای خالی از مغز اندیشنده
اند.
مغز این جماعت گچ واره است.
کله این جماعت آدمنما
گورستان سلول های گرانبهای مغز است.
درست به همین دلیل
کسی توان هماندیشی با همنوع را ندارد.
این جماعت
اگر مجبور شوند،
 در بهترین حالت
 فحاشی می کنند.
ساز و برگ فحاشی 
پیشاپیش
آماده شده و در اختیار این زباله ها قرار داده شده است.
حافظ و مولانا و شاملو و آخوندهای با و بی عمامه
 در این زمینه سنگ تمام نهاده اند.


فقط باید کلمات قصار درخور را یاد داشت کرد
 و
 تحویل هر همنوع دگراندیش و احیانا روشنگر داد.


شغالی گَر
ماهِ بلند را دشنام گفت

پیرانِ شان مگر
نجات از بیماری 

را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.

فرزانه در خیالِ خودی
اما
آنکه به تُندر
پارس می‌ کند،
گمان مدار که به قانونِ بوعلی
 حتی
جنون

 را
نشانی از این آشکاره‌ تر
به دست کرده باشند.



با 
این
فحش ـ شعر 
به آسانی خوردن آب خنک
می توان هر دگراندیشی را به شغال بیمار مو ریخته کریهی تشبیه کرد 
و 
خود 
را 
در نهایت خریت
ماه بلند 
قلمداد کرد.

تا
دگراندیش بدبخت 
توبه کند و از روشنگری بپرهیزد.

۳
جدا از ناتوانی در "مدیریت" رژیم 
 
اعضای هیئت حاکمه
ـ چه در زمان شاه، چه در زمان شیخ و چه فردا  در اقالیم متنوعه و متبرکه پس از سرنگونی شیخ  ـ
نمایندگان ایده ئولوژیکی همین زباله هایی اند
که
طبقه حاکمه
را
تشکیل می دهند.
ما
با
دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
سر و کار داریم.
مسئله همین جا ست:
هیئت حاکمه
عوض می شود.
ولی
 طبقه حاکمه 
همان می ماند.
تفاوت جوامع امپریالیستی
با
جوامع به اصطلاح در حال توسعه
در 
نحوه تعویض هیئت حاکمه 
(مهره ها و مزدوران طبقه حاکمه)
 است:
الف
این تعویض در اولی به ترفند انتخابات مسالمت آمیز صورت می گیرد
و
توده 
خیال می کند 
که
تصمیمگیر اصلی 
 است.
ب
این تعویض در دومی
در فرم خشن و خونین صورت می گیرد
و
توده
خیال می کند
که
انقلاب
  کرده است.
۴
جدا از ناتوانی در "مدیریت" رژیم 
  
 یکی از اعضای طبقه حاکمه در گرماگرم عنگلاب اسلامی می گفت:
فرق نمی کند 
که
زمام امور 
را
کدام جریان سیاسی به دست گیرد،
یکی از پسرهایم فدایی  است
دخترم جزو  مجاهدین خلق است
پسر دیگرم با حزب الله است
خودم جزو نهضت بازرگانم. 
 
۵
جدا از ناتوانی در "مدیریت" رژیم 
   
 ضرب المثلی از نیاکان بشری به یادگار مانده
 که
 در این زمینه گرهگشا ست:
انقلاب فرزندانش را می بلعد.

این سخن باید تصحیح و تدقیق شود:
انقلاب 
منجر به مرگ انقلابیون اصیل و حقیقی می شود.

یعنی مهره های طبقه حاکمه
زمام امور
را
به دست می گیرند 
و
نه
نمایندگان توده.

فاجعه شوروی
فقط
با
توجه به این کلام 
 قابل درک و فهم و توضیح
 است.

طبقه حاکمه
صبر ایوب 
دارد.

این حقیقت امر 
وقتی برهنه و عریان می شود و خود را برای هر خری آشکار می سازد
که
توطئه پنهان طبقه حاکمه
پیروز 
شود.

حالا
۹۹ درصد عنقلابیون سابق
دم در اجامر جاکش طبقه حاکمه امپریالیستی و حتی فئودالی ـ فوندامنتالیستی وصهیونیستی
خیمه زده اند.
هم
گدایی می کنند
و
هم 
جندگی.

اگر همین اجامر به قدرت هم می رسیدند،
چیزی جز اراده طبقه حاکمه به قدرت نمی رسید.

فریب اسم و رسم و عکس و عرعر 
را
فقط  خرجماعت می خورند.

توده
به
حزب توده
نیاز دارد.

در غیر این صورت
در به همان لولای نکبت خواهد گشت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر