۱۳۹۶ آذر ۳, جمعه

هماندیشی با امید بهرنگ (۲)


نکته ای برای فکر
 خاطره ای برای ذکر
در حاشیه زلزله اخیر 
 امید بهرنگ
 
ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
 
 آن کولبری 
که
 دسترنج ناچیز خود را به خواهران و برادران آسیب دیده خود اهدا کرد، 
 
آن راننده زحمتکشی
 که
 در راه انجام وظیفه انسانی خویش 
جان باخت 
و 
هزاران صحنه شورانگیز دیگر، 
هریک بیان خواست و تمایل و نیاز مردم به رهایی است.

دلایل قوی باید و منطقی:
 
امید بهرنگ
از 
چه چیزهایی
چه نتیجه هایی می گیرد!
 
۱
 آن کولبری 
که
 دسترنج ناچیز خود را به خواهران و برادران آسیب دیده خود اهدا کرد.
 
یکی داشت
گنجشکی می خورد، حریفی مثل اجل معلق سر رسید 
و
گفت:
«لقمه ای از طعامت به من بده»
 
گفت:
«بیا طعام مرا بگیر و خودت یک لقمه از آن به من بده.»
 
زلزله مهیبی رخ داده و خلایق همه چیز خود را از دست داده اند
و
در سرمای شدید بی همه چیز مانده اند.
 
اجامر هیئت حاکمه
حتی 
از
 دریافت کمک های بین المللی
 ممانعت به عمل می آورند.
 
در نتیجه
 این توهم به این و آن دست می دهد
که
حتما
نان خلایق در روغن است،
جامعه جماران
به بهشت برین بدل شده 
و
ثروت و نعمت 
 مثل پهن
ریخته زیر دست و پا.
 
به همین دلیل
در اخبار جهانی رسانه های طبقه حاکمه امپریالیستی
از خدا خواسته
دیگر اشاره ای حتی به زلزله کرمانشاه نمی شود.

این طرز رفتار هیئت حاکمه 
هم 
باید ریشه یابی شود 
و 
هم 
باید به چالش کشیده شود.
 
۲
آن راننده زحمتکشی
 که
 در راه انجام وظیفه انسانی خویش 
جان باخت 
 
شعر می نویسیم و یا قصد تحلیل داریم؟
 
آن راننده زحمتکش،
بهتر بود 
که
به خودش زحمت ندهد
تا
زن و بچه اش
به
ذلتی بدتر از زلزله زدگان گرفتار نگردند.
 
امید بهرنگ و امید های بهتر از بهرنگ
باید 
حداقل
بدانند
که
در هر جامعه
و
 حتی
در
هر اداره و شرکت و خانه و کارخانه و مرتع و مزرعه
تقسیم کاری
 هست.
 
دیالک تیکی 
به نام دیالک تیک ابزار و آماج هست.
 
برای حمایت از مردم زلزله زده
واحدهای دوره دیده و متخصص وجود دارند.
 
هر ابزاری بسته به ساختارش، فونکسیونی دارد.
 
با
چرخ خیاطی 
نمی توان نجاری کرد.
 
فونکسیون کولبر و راننده
باربری و مسافربری است
و
نه 
کمک انسانی به زلزله زدگان.
 
فرق جامعه با طویله همین است.
 
این وظیفه دولت و واحدهای متخصص مربوط به زلزله است
و
نه
وظیفه کولبرو راننده.
 
دولت
ثروت جامعه را در اخیتار دارد 
و 
از توده مالیات مستقیم و غیرمستقیم می گیرد
و
باید 
تمام تلاش خود را برای حراست و حمایت از توده به خرج دهد.
 
اجامر هیئت حاکمه
باید
به
بازخواست کشیده شوند.
 
همین مردم 
بار خونین جنگ ۸ ساله بیهوده ای 
را 
بر 
گرده مجروح خود
 کشیده اند.
 
اکنون
وظیفه دولت است که به یاری سازماندهی شده مردم بشتابد.
 
۳
 آن کولبری 
که
 دسترنج ناچیز خود را به خواهران و برادران آسیب دیده خود اهدا کرد، 
 
آن راننده زحمتکشی
 که
 در راه انجام وظیفه انسانی خویش 
جان باخت 
و 
هزاران صحنه شورانگیز دیگر، 
هریک بیان خواست و تمایل و نیاز مردم به رهایی است.
 
کمک بخور و نمیر کولبر و مرگ بیهوده راننده
چه ربطی
 به 
«بیان  خواست و تمایل و نیاز به رهایی»
دارد؟
 
جدا از ناتوانی در "مدیریت"،
 دورویی و دروغگوئی و هزار ضعف و سستی دیگر رژیم 
که
 خشم و نفرت مردم را برانگیخت،
 مسائل دیگری نیز به آتش این خشم و نفرت افزود.
 
از یک سو 
مردم شاهد ناکارآمدی دولت در جریان زلزله بودند
 و
 از سوی دیگر
 به یاد می آوردند
 که
 هفته پیش از آن، چگونه امکانات این دولت کرور کرور در خدمت کارزار جهل و خرافه ای
 مانند راهپیمایی اربعین قرار گرفت
 و 
چگونه پروژه "مسکن مهر" به آوار بی مهری بر سر مردم تبدیل شد.
 
 بیگانگی مردم از مقامات لشکری و کشوری چنان شدت گرفته 
که 
رهبران جمهوری اسلامی علیرغم نمایش های ظاهری
 هراس دارند که مستقیم در میان مردم حضور یابند.
 
این فراز از مقاله بهرنگ
ارزش سوسیولوژیکی دارد
و
بهتر است که تجزیه و تحلیل شود:
 
۱
جدا از ناتوانی در "مدیریت"،
 دورویی و دروغگوئی و هزار ضعف و سستی دیگر رژیم 
که
 خشم و نفرت مردم را برانگیخت،
 مسائل دیگری نیز به آتش این خشم و نفرت افزود.
 
دولت
از دید امید بهرنگ
عاجز از مدیریت بوده است.
 
مدیریت چی؟
 
به چه دلیل بهرنگ به این نتیجه رسیده است؟
 
در
زلزله های دیگر
وضع از چه قرار بوده است؟
 
در زمان شاه
وضع از چه قرار بوده است؟
 
عجز از مدیریت در زلزله و غیره
اگر
در زمان شاه و یا در زلزله های قبلی در زمان شیخ
به چالش منطقی و علمی و عملی کشیده می شد،
دولت مجبور به تدارک وسایل و واحدهای مربوطه می گشت.
 
هنوز
هم
دیر نشده.
 
می توان
در هر شهر و قصبه و روستایی
برای مقابله با هر حادثه طبیعی و غیره
تدارکات لازمه را  دید.
 
مثال
 
در کشورهای پیشرفته 
علاوه بر مأمورین حرفه ای آتش نشانی،
تعداد معینی از جوانان نیز دوره مقابله با آتش می بینند.
 
توانا بود، هر که دانا بود.
 
دانایی
به معنی توانایی است:
 
فقط در این صورت
اعضای جامعه
در حوادث غیرمترقبه از قبیل زلزله و سیل و آتش سوزی و غیره
علیل و ذلیل نمی مانند.
 
ما
در اواخر دهه دوم قرن ۲۱ به سر می بریم.
 
این تدارکات جزو الفبای هر جامعه و همبود اند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر