۱۳۹۶ آبان ۲۵, پنجشنبه

کلنجار مفهومی با مفاهیم فئودالی (۱۸)

 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 

تو 
نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

معنی تحت اللفظی:
تو
شبیه آفتاب نیستی که طلوع و غروبی داشته باشی.
این و آن
 می آیند و می روند.
تو
اما
همچنان می مانی.
 
سعدی
در این بیت غزل
دیالک تیک حضور و غیاب
را
 به شکل دوئالیسم حضور و غیبت بسط و تعمیم می دهد و تحریف می کند:
معشوق کذایی
چیزی برتر از آفتاب جا زده می شود 
که
نه طلوعی دارد و نه غروبی
 
همیشه تابان و همیشه فروزان است.
 
  علم کاینات
 (کوسمولوژی، کیهان شناسی)
در زمان سعدی
 درک درستی از خورشید نداشته است.
 
خورشید واقعا هم همیشه تابان و همیشه فروزان است.
 
این زمین است
 که 
 حول خورشید می چرخد
 و 
خورشید 
 به نظر سکنه زمین
گاهی حاضر و گه غایب جلوه گر می شود.
 
۲
چه حکایت از فراقت که نداشتم  ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
 
معنی تحت اللفظی:
چه رنج ها که از دوری ات نکشیدم.
ولی
به محض دیدن روی تو
همه درد و رنجم رنگ باخت.
 
معشوق 
در این بیت غزل سعدی،
بشدت ایدئالیزه می شود:
 
حضور و غیاب معشوق
تعیین کننده عدم و وجود عاشق نمودار می گردد.
 
این اغراق غلوآمیز از معشوق کذایی
دال بر ذلت عظیم اعضای جامعه فئودالی است.
 
سطح نازل توسعه نیرو های مولده
اعضای جامعه 
را
به ذلت می کشد.
 
سلب هویت و فردیت و منیت و شخصیت و آدمیت می کند.
 
آدم ها
بدین طریق
گدا واره و جنده واره 
می شوند.
 
لومپن پرولتریزه 
می شوند.
 
قلت نان است که به ذلت جان منجر می شود.
 
ذلت مادی 
سرچشمه ذلت فکری و اخلاقی است.
 
ذلت زیربنایی ـ اقتصادی
سرچشمه ذلت روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است.
 
خود پرستی 
(اگوئیسم)
در این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی
به همین دلیل 
اهمیت تعیین کننده ای کسب می کند
و
به
هنری
استحاله می یابد.
 
۳ 
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن، به
که تحیتی  (احوال پرسی) نویسی و هدیتی (هدیه ای) فرستی
 
معنی تحت اللفظی:
به عوص ارسال هدیه و احوال پرسی،
نظری به دوستان بینداز.
 
اکنون
این سؤال پیش می آید و سینه سپر می کند
که
از کی مد شده 
که
 معشوق به عاشق هدیه  فرستد و از عاشق احوال پرسی کند؟
 
از
همین وارونگی روابط
ماهیت معشوق سعدی و حافظ
آشکار می گردد:
معشوق و دوست و یار و دلبر و دلدار سعدی و حافظ
اعضای طبقه حاکمه
  اند.
 
ترفند ایده ئولوژیکی سعدی و حافظ
اما
تحریف رابطه توده با طبقه حاکمه
به شکل رابطه واره عاشق با معشوق است.
 
عشق
در ایده ئولوژی نظامات بنده داری و فئودالی
آلت دست درخوری برای عوامفریبی است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر