۱۳۹۶ آذر ۳, جمعه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۱۱)

 
  فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 

  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
  کفر می گویم، تو خارم کن تو خاکم کن
  
  با هزاران ننگ، آلودی مرا،
 اما
  گر خدایی، در دلم بنشین و پاکم کن

   لحظه ای بگذر ز ما،  
بگذار خود باشیم
 
   بعد از آن، ما را بسوزان تا ز خود سوزیم
 
   بعد از آن یا اشک یا لبخند یا فریاد
  فرصتی تا توشه ی ره را بیندوزیم
 
۱
  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
  کفر می گویم، تو خارم کن تو خاکم کن
  
  با هزاران ننگ، آلودی مرا،
 اما
  گر خدایی، در دلم بنشین و پاکم کن
 
معنی تحت اللفظی:
تو
خدایا
خود پرستی.
 
من
اصلا
منکر وجود تو ام.
هر کاری که از دستت برمی آید،  بکن.
مرا به خار و خاک مبدل کن.
 
تو
مرا
به انواع مختلف تحقیر کرده ای.
چنین کاری از دست هر کسی برمی آید.
 
اگر
خدایی
در
روحم نفوذ کن و پارسایم کن.
 
فروغ
به همین دلیل 
 عنوان عصیان
به این سه شعر بلند خود داده است.

این سه شعر عصیانی فروغ
علیرغم بلندی چشمگیر شان
جزو ناشناخته ترین اشعار او هستند.


حتی
پیرایه یغمایی
شاعر شعرشناس معاصر
از این اشعار فروغ بی خبر بوده است.

دلیل این قضیه
فقط کمیت چشمگیر این سه شعر نیست.
بلکه
کیفیت آنها ست.
 
این اشعار عصیانی فروغ فیلسوف،
فلسفی اند.
 
اگرچه
فروغ
 به هنگام سرایش این سه شعر
دخترک جوانی در سن۲۰ سالگی بوده است.
 
فروغ
را
می توان 
جزو نوابغ جهان محسوب داشت.
 
فروغ
در مقیاس جهانی بی همتا ست.
 
۲
  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
فروغ
بدرستی
و
بر طبق آیات صریح قرآن کریم،
خدا
را
خودپرست
تشخیص می دهد.
 
ایراد فروغ
منفی تلقی کردن خود پرستی است.
 
اگوئیسم 
(خود پرستی)
در 
 ایده ئولوژی اشرافیت بنده داری و فئودالی واپسین
مذموم و منفی
 است.
 
مراجعه کنید 
به 
کلنجار مفهومی با مفاهیم فئودالی
(اعاده حیثیت از مفهوم خود پرستی (اگوئیسم))
در
تارنمای دایرة العارف روشنگری
 
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/418
 
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/432
 
۳
  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
خدا
باید هم خود پرست باشد.
 
برای اینکه خدا
مختار و خودمختار
است.
 
خدا
خر نیست.
 
خدا
وابسته نیست.
 
خدا
خودشناس و خود پرست 
است.

خود شناسی با خود پرستی
دست در دست می رود.

خود پرستی 
از 
سرچشمه خود شناسی، طبیعت شناسی  و جامعه شناسی
سیراب می شود.
 
خدا
که
سهل است
حتی انبیاء و ائمه
خود پرست اند.
 
حضرت عیسی مسیح،
خود
را
پسر  خدا
قلمداد می کند.
 
حضرت محمد
خود
را
حبیب خدا 
(دوست خدا)
جا می زند.
 
حضرت علی
از 
حس خودشناسی و همه چیز شناسی
سرشار است
و
روزی
در مسجدی اعلام می دارد که هر چه می خواهند بپرسند تا جواب دهد.
 
۴
  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
اگوئیسم
(خود پرستی) 
مشخصه هر انسان مختار و خودمختار (آزاد و مستقل)
است.
 
اگوئیسم
(خود پرستی)
یکی از رهاورد های ارجمند رنسانس وعصر جدید  است.
 
اگوئیسم
(خود پرستی) 
همزاد و همدم و همراه هومانیسم، ناتورالیسم و سوسیالیسم (کمونیسم) است.
 
منفی و مزاحم و منفور
نه
اگوئیسم
(خود پرستی) 
بلکه
اگو نیهلیسم
(خود ستیزی)
است.
 
اگوئیسم
(خود پرستی) 
در ذات و نهاد هر موجود زنده است.
 
چیزی بنبادی (اله منتار) است.
 
اگوئیسم
(خود پرستی) 
 به 
غریزه حفظ نفس
معروف است. 

اگوئیسم
(خود پرستی) 
خصلتی ناتورال (طبیعی) است.
 
سلب خود پرستی از اعضای جامعه
به معنی سلب ناتورالیته (طبیعیت) از آنها ست.
 
به معنی تبدیل اعضای جامعه
به 
زباله
  است.
 
۶
  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
 
فروغ ۲۰ ساله
عصبانی است
و
واژه خود پرستی
 را 
به عنوان فحش واژه به خدمت می گیرد.
 
خود فروغ
از 
اگوئیسم
(خود پرستی)  
سرشار است.
 
بعدها
در ایام بلوغ جسمی و فکری
خود پرستی
را
 از
بلندترین مناره های شعر
به گوش بشریت خواهد رساند:
 
تنها صدا ست که می ماند
فروغ
 
چرا توقف کنم، چرا؟

پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت، فواره وار
و در حدود بینش

سیاره های نورانی می چرخند
زمین در ارتفاع به تکرار می رسد
و چاه های هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ای تنگ کرم روزنامه نمی گنجد.

چرا توقف کنم؟
 
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صدا ست
صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد.

چرا توقف کنم؟
 
چه می تواند باشد، مرداب
چه م یتواند باشد،
 جز جای تخم ریزی حشرات فساد
 
افکار سردخانه
را 
جنازه های باد کرده رقم می زنند 

نامرد در سیاهی
فقدان مردی اش را پنهان کرده است
و
 سوسک،
 آه
وقتی که سوسک سخن می گوید.

چرا توقف کنم؟
 
همکاری حروف سربی بیهوده است
همکاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات نخواهد داد.

من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می کند
 
پرنده ای که مرده بود 
به 
من 
پند داد
 که
 پرواز 
را 
به خاطر بسپارم
 
نهایت تمامی نیروها پیوستن است،
 پیوستن
به 
اصل روشن خورشید
و
 ریختن
 به 
شعور نور
 
طبیعی است
که آسیاب های بادی می پوسند.

چرا توقف کنم؟
 
من
 خوشه های نارس گندم 
را
به زیرپستان می گیرم
و
 شیر می دهم 

صدا 
صدا 
تنها
 صدا
 
صدای خواهش شفاب آب
 به 
جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره 
بر 
جدار مادگی خاک
 
صدای انعقاد نطفه ی معنی
و
 بسط ذهن مشترک عشق
 
صدا
 صدا 
صدا 
تنها صدا ست که می ماند
 
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش 
ـ همیشه ـ
بر 
مدار صفر 
سفر کرده اند
 
چرا توقف کنم؟
 
من
 از 
عناصر چهار گانه اطاعت می کنم
و 
کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
 
مرا 
به
 زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چکار
 
مرا 
به 
حرکت حقیر کرم در خلأ گوشتی چکار
 
مرا 
تبار خونی گل ها 
به 
زیستن
 متعهد کرده است.

تبار خونی گل ها 
می دانید؟
 
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
این شعر فلسفی غنی و عمیق فروغ
دال
بر
اگوئیسم (خود پرستی) مبتنی بر خود شناسی  (خود آگاهی) و اعتماد به نفس سرخ ترین سرخگل جهان ما ست.
 
ادامه دارد.
 

۲ نظر:

  1. aya in matnn tamaman soroodeh forough hast? man bekhateram nemiad!

    پاسخحذف
  2. فقط کافی است که جمله ای از این شعر را به گوگل الدوله دیلمی بدهی و کسب یقین قلبی کنی و خاطر جمع شوی
    چه کاری آسان تر از این

    پاسخحذف